📿نماز، وسط این گیر و دار❗️
نماز و دعایی میخواند دیدنی بود. از اعماق وجودش بود. فقط دوست داشتی گوشه ای بنشینی و نماز خواندنش را تماشا کنی. گاه پیش میآمد که دعای توسل یا کمیل را خودش میخواند. عجب شور و حالی ایجاد می کرد
خرمشهر هنوز سقوط نکرده بود. داخل خانه ها را تونل مانند، به هم وصل کرده بودیم و با عراقی ها میجنگیدیم.
سید از من پرسید: محمد! نمازت را خوانده ای؟
گفتم: این حرف ها چیست؟ خدا هم وسط این گیر و دار از ما نماز نمی خواهد.
گفت این حرف ها چیست که می زنی؟ بلند شو نمازت را بخوان تا اگر طوریت شد شهید از دنیا رفته باشی.
گفتم اگر نماز خواندم و وسط نماز طوریم شد چه کنم؟ گفت :خیالت راحت.
در قنوت نماز بودم که خمپاره ای افتاد وسط حیاط و در شیشه ای خانه هزار تکه شد؛ اما چیزیم نشد.
وقتی سید آمد و منظره و سلامت مرا دید، گریه اش گرفت. خودش هم شروع کرد به نماز خواندن دوباره.
🎙راوی: محمد تهرانی
📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹شهید سید مجتبی هاشمی و اعتقاد به ذکر خدا🌿
ذکر روی لب آقا «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین» بود.
می گفت اگر این ذکر را بگویید خدا شما را حفاظت می کند و چیزی تان نمی شود.
چند باری که با او به خط رفتم. خودم دیدم که تیرها می آمد؛ ولی به او نمی خورد.
🎙راوی: (یکی از امدادگران دفاع مقدس)
📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹ایثار اقتصادی شهید سید مجتبی هاشمی🌷
سید از همه چیزش در راه انقلاب گذشت. خانه ای داشتیم به وسعت هزار متر مربع، با چندین واحد مسکونی دیگر. همه را فروخت و پول آن را خرج جبهه کرد و کوچک ترین چشم داشتی هم از کسی نداشت.
همیشه می گفت: از این کمکهایی که من می کنم، حتی بعد از مرگم هم سخنی به میان نیاور.
وقتی سید به شهادت رسید، چند میلیون قرض بالا آورده بود.
یک روز رفتم در مغازه بقالی محل قند بگیرم. آقا اسماعیل با تعجب پرسید: یعنی واقعا شما در منزل تان قند ندارید؟
گفتم: قند نداشتن که تعجب ندارد.
گفت: آخر سید با من تماس گرفت و مقدار زیادی قند و شکر سفارش داد که بفرستم جبهه.
🎙راوی: همسر شهید
📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🍃خانواده دوست بود🍃
«پدر، فرمانده جنگهای نامنظم بودند ولی بسیار باعاطفه و خانواده دوست بودند. گاهی ما ۹ ماه هیچ اطلاعی از پدر نداشتیم اما رفتار او با ما عاشقانه و زندگی مادرم با ایشان، شیرین بود و هنوز هم حلقه ازدواجشان در دست مادرم است. مادر پا به پای آقا سید دشواریهای زندگی را تحمل کردند و حتی در زمانی که پدر در جبهه بودند مادر مغازه را میچرخاندند.
یکی از مسئولان که مدتی همراه شهید هاشمی بود خاطرهای تعریف میکردند: «یک بار که میخواستم به تهران برگردم آقا سید به من گفت سری به خانوادهام بزن و اگر چیزی نیاز داشتند برایشان تهیه کن. وقتی دوباره به خط برگشتم شهید هاشمی مرا در آغوش گرفت و مدام مرا میبوئید و اشک میریخت.
گفتم چه میکنی؟ گفت: تو بوی خانوادهام را میدهی.»
🎙راوی: فرزند شهید
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
『شھدایِظھور🇵🇸🇮🇷』
🔸تفحص پیکر شهدا در سیره شهید سید مجتبی هاشمی🌷
سید نسبت به پیکر شهدا اهمیت زیادی قائل بود.
🔹برش اول:
در بیابان های اطراف ماهشهر هلی کوپتری سقوط کرده بود. معلوم نبود که برای خودی است یا دشمن. من به قصد تعمیر و راه اندازی بهش نزدیک شدم. در هیچ کجای بالگرد علامتی ک نشان بدهد ایرانی است یا عراقی نیافتم. در همان محوطه یک دست و پای قطع شده که باد هم کرده بود، پیدا کردم. با توجه به یک ساعت مچی و بلیط پنج ریالی که همراهش بود فهمیدم ایرانی است. اعضا را داخل یک گونی گذاشتم و آوردم پیش بچه ها.
در همین حین آقا سید از راه رسید. تا قضیه را فهمید، خیلی خوشحال شد. گفت: «اینها را می بریم تحویل خانواده های شان می دهیم». دست و پای را بوسید و شیشه عطر همراهش را در آورد و آنها را معطر کرد و شروع کرد به گریه کردن.💔
🔹برش دوم:
در منطقه ذوالفقاری، ارتش ،عملیاتی نامنظم انجام داد و بعد از آن، ما عملیات کردیم. در این عملیات، تعدادی از نیروهای ما به شهادت رسیدند. پیکر شهدا در تیر رس دشمن مانده بود و کسی جرأت نمی کرد برای برگرداندن آنها به عقب، اقدام کند. پیکر شهید خلخالی با آن جثه درشتش، که پای خاکریز عراقی ها افتاده بود، آتش مان می زد.
آقا سید نتوانست طاقت بیاورد. گفت: «خط آتش درست کنید تا بروم پیکر شهدا را بیاورم».
داد همه درآمد. رفتنش بی بازگشت بود. اما رفت و پیکر تنومند خلخالی را به دوش گرفت و آورد.
در نزدیکی های خاکریز خودی دستش با کالیبر ۵۰ مجروح شد. رفتیم کمکش. با اینکه دستش آویزان شده بود؛ اما باز شهید خلخالی را می کشید.
بالاخره آوردیمش پشت خط.
🎙راوی: محمد تهرانی و حسن سماواتی
📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸نبرد تا محو کامل
«نمیتوان در حالیکه دشمن، خاک میهن اسلامیمان را متجاوزانه مورد هجوم قرار داده و به پیر و جوان ما رحم نکرده و امت به پا خاسته را زیر گلولهباران گلولههایش به شهادت رسانیده و شهرهایمان را با خاک یکسان کرده و نزدیک به سه میلیون ایرانی را گرفتار کرده، دست از ستیز کشید و به نبرد حقجویانه تا محو کامل آثار جنایات و تجاوز، ادامه نداد.»
📝بخشی از یادداشتهای شهید سید مجتبی هاشمی
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸خاطره عجیب از نماز ظهر عاشورا
جنازه شهید یزدانی جلو بود و آقا جلوی همه ایستاده بود، بقیه هم پشت سر ایشان. این نماز یکی از دلچسب ترین و خاطرهانگیزترین نمازهای زندگی من است. همه حس خاصی داشتند. ظهر عاشورا بود. پیکر شهید یزدانی سر در بدن نداشت.🥀 خبرنگاری از همدان آنجا بود و از این صحنه چند عکس گرفت.
جالب اینکه پس از نماز به ما گفت تعداد جمعیت نمازگزار به همراه شهید دقیقا 72 نفر است.
از همه اینها گذشته، فاصله ما با عراقی ها حدودا 100 متر بود و آنها به راحتی ما را می دیدند؛ اما در آن لحظات، کوچکترین صدایی به گوش نمی رسید. همه شجاعانه به آقا اقتدا کرده و بر جنازه شهید یزدانی نماز می خواندیم. دقیقا مانند روز عاشورا که یاران حضرت اباعبدالله علیه السلام در آن معرکه به ایشان اقتدا نموده و نماز به جا آوردند.
بعد از آن نماز به یاد ماندنی، آقا دستور داد همه به سنگرهایشان برگردند. پس از این عراقی ها منطقه را به حدی گلوله باران کردند که زمین سوراخ سوراخ شد."
🎙راوی: سیدمسعود میرزا هادی
📚برگرفته از کتاب آقا سید مجتبی
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸فیدل کاسترو شیعه ایران!
چهگوارا و فیدلکاسترو، به عنوان سمبل مردان آزاده، قابل احترامند. دوستان پدرم در جبهه، شهید هاشمی را با نام “فیدلکاسترو شیعه ایران” صدا میکردند.
قطعا” ظاهر در این امر بیتاثیر نیست. پوسترهای شهید هاشمی، توسط جوانان خارجی که از لانه جاسوسی بازدید میکردند، مورد استقبال قرار گرفته است. حتی فرزند فیدل کاسترو در سفرش به ایران، حدود ۲ هزار نسخه از این پوسترها را به کوبا برد. همه شهدای دوران دفاعمقدس، دارای پتانسیلهای خاصیاند که در الگوسازی برای جوانان موثرند.
🎙راوی: فرزند شهید
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌿خاطره
🔹تعریف و قدردانی رهبر انقلاب از گروه فدائیان اسلام
مقام معظم رهبری که در آن زمان، نماینده امام خمینی و امام جمعه تهران بودند، برای بازدید از خط فداییان اسلام، به آبادان و هتل کاروانسرا محل تجمع نیروهای فداییان اسلام رفتند.
ایشان ضمن قدردانی از فعالیت رزمی فداییان اسلام آورده اند:
«ما نام فداییان اسلام را بارها در جاهای مختلف گفتهایم و از شما تعریف کردهایم؛ ولی الآن که اینجا آمدهایم، میبینیم که شما خیلی #پرنشاطتر و #بهتر از آن چیزی که ما تعریف میکردیم، هستید؛ عازم، جازم، علاقهمند و پرتحرک.
نامتان هم که رویتان است؛ فدایی اسلام.»
سیدمجتبی هم میگوید که در تمام سنگرهای فداییان، عکسهای حضرت آقای خامنهای هست، و با آن عشق، از ایشان حمایت میکنیم.
آیتالله خامنهای میفرمایند: «اگر شما در سنگر، عکس ما را دارید، در دلهای ما که سنگر خداست، انشاءالله عکس همهتان وجود دارد.»
🎙راوی: همرزم شهید
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹نمیتوانیم ساکت بنشینیم
⭕️اسرائیل از نظر سید مجتبی هاشمی🎙
«مگر میشود بهعنوان یک مسلمان متعهد به خود اجازه داد تا به سرزمینهای اشغالی فلسطین عزیز، اسرائیل غاصب همچنان بتازد و مردم محروم و آواره مسلمان فلسطین را هر روز قتلعام کند.
هرگز نمیتوانیم ساکت بنشینیم، درحالیکه آنها در خانههای خود، اجازه نفس کشیدن را ندارند. آری، آنها محکوم بر مرگاند، زیرا مدافع ارزشهای اسلامیاند. آنها برای خدا میجنگند و همانا پیروزی از آن مسلمین است.»
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸شهادت به نوبت🌷
دکترچمران ازتمام منطقه بازدید کرد. موقعیت دشمن را چه ازلحاظ جغرافیایی وچه ازلحاظ تجهیزات وامکانات موردبرسی قرارداد. وقتی به کانال رسیدند سیدمجتبی درمورد احداث وکاربرد کانال توضیحاتی دادکه دکترچمران را شگفتزده کرد وپسازبررسی دقیق گفت: – این کانال یکی ازابتکارات خلاقانهی گروه فدائیان اسلام است. دکترچمران درپایان ماموریتش به آبادان وبررسی مناطق جنگی، رضایتش را ازخطوطی که تحت فرماندهی سیدمجتبی هاشمی بود اعلام کرد والبته نکاتی راهم متذکرشد. درموقع خداحافظی دستش را برروی دوش سیدمجتبی گذاشت وبا اطمینان گفت: – اگه مشغلهی دولت وجبههی کردستان نبود، میامدم وسربازت میشدم. نبوغ تو درجنگ مثال زدنیه. اما نمیشه، چون من زودتر از توشهید میشم. وقتی خبرشهادت دکترچمران در31 خردادبه سیدمجتبی رسید، وضوگرفت وبه نماز ایستاد. بعداز نماز به سجده رفت وبا گریه وزاری ازخداخواست تا از قافلهی شهدا جا نماند وهرچه زودترنوبت شهادت او هم فرابرسد.
📚 برگرفته از کتاب شهادت به نوبت
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹نحوه شهادت🕊🌷
سید مجتبی هاشمی به شکلهای گوناگون به مردم کمک میکرد. در دهه فجر، در مغازه لباسفروشی خود، اقلام نایاب را با قیمتی کمتر از بهای حقیقی آنها میفروخت. مغازهاش را به فروشگاهی تعاونی به نام وحدت اسلامی تبدیل کرده بود و مدارسی که دانشآموزان نیازمند داشتند، از او روسری و مانتو و کفش میگرفتند.
روز حادثه، درحالیکه فروشگاه تعطیل بود، چند نفر از منافقین به سیدمجتبی مراجعه میکنند که از راه دور آمدهاند و روسری و مانتو میخواهند. سید که مسلح نبوده، کرکره تعاونی را بالا میکشد و در را باز میکند. منافقین داخل میروند و از پشت سر چند گلوله به طرفش شلیک میکنند.
سرانجام فرمانده سیدمجتبی هاشمی در آستانه ماه رمضان، در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴، هدف ترور عوامل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و به شهادت رسید.🕊
#شهیدسیدمجتبیهاشمی🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR