eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8.6هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
7هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/Nashenas_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙مادر شهید: حسین برای ما هم دختر بود و هم پسر و برای برادرانش نیز بهترین همدم و رفیق بود. در کارهای خانه به ما کمک می‌کرد در آشپزی🍽 و شستن ظرف‌ها به ویژه در اعیاد مختلف به خصوص نیمه شعبان✨ اجازه نمی‌داد کسی به ظرف‌ها دست بزند. 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✨پارچه ی پر از طلا: حسین تعریف می‌کرد خونه‌هایی که در حلب آزادسازی می‌کردیم، در یکی از منازل سفره‌ها پهن بود و در یک پارچه کلی طلاجات بود. با خودم گفتم آنقدر بندگان خدا سریع از منزل خارج شدند حتی فرصت نکردند طلاهای خود را ببرند. طلا را برداشتم و در یکی از ظرف‌هایی که در بالای کابینت بود گذاشتم تا اگر صاحبش آمد بتواند پیدا کند. 🎙(نقل از پدر شهید) 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📸عکس 🌷 همراه با همرزمانش در گروه صابرین سپاه در برف 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
خرج توپ را ریخت توی منقل 😂 شب ها قبل خواب با تعدادی از بچه ها می رفتیم پشت بام و کنار بچه هایی که در حال پست بودند گپ می زدیم. هوا سرد بود. منقلی را وسط پشت بام گذاشته بودیم و روی چهار پایه ای استوار کرده بودیم. هر روز چوب های جعبه های مهماتی را که خالی می شد می شکستیم و می ریختیم توی منقل تا گرم شویم. روزی 20 تا جعبه خورد می کردیم. توی اتاق ها هم همین منقل ها را گذاشته بودیم، با این تفاوت که یک دودکش هم برایش درست کرده بودیم. خلاصه شبی دور هم جمع شدیم که شهید حسین مشتاقی هم به جمع ما ملحق شد. چند دقیقه ای دور منقل نشسته بودیم که از توی مشت اش چیزی را به سرعت ریخت توی منقل و بلا فاصله دور شد. آتش الو گرفته بود، همه ما افتادیم دنبال حسین که حسابی حالش را جا بیاوریم. خرج توپ 156 را توی کیسه باروت جا سازی کرده بود و ریخت توی منقل😁، به خاطر اشتعال زا بودن این مواد همه ما را غافلگیر کرد. منقل که برگشت😂 و ما تا پایین ساختمان دنبال او دویدیم 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادر شهید: حسین برای ما هم دختر بود و هم پسر و برای برادرانش نیز بهترین همدم و رفیق بود. در کارهای خانه به ما کمک می‌کرد در آشپزی🍽 و شستن ظرف‌ها به ویژه در اعیاد مختلف به خصوص نیمه شعبان✨ اجازه نمی‌داد کسی به ظرف‌ها دست بزند. 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✨پارچه ی پر از طلا: حسین تعریف می‌کرد خونه‌هایی که در حلب آزادسازی می‌کردیم، در یکی از منازل سفره‌ها پهن بود و در یک پارچه کلی طلاجات بود. با خودم گفتم آنقدر بندگان خدا سریع از منزل خارج شدند حتی فرصت نکردند طلاهای خود را ببرند. طلا را برداشتم و در یکی از ظرف‌هایی که در بالای کابینت بود گذاشتم تا اگر صاحبش آمد بتواند پیدا کند. 🎙نقل از پدر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📸عکس 🌷 همراه با همرزمانش در گروه صابرین سپاه در برف 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🔸خاطره 🍃 🔸خرج توپ را ریخت توی منقل 😂 شب ها قبل خواب با تعدادی از بچه ها می رفتیم پشت بام و کنار بچه هایی که در حال پست بودند گپ می زدیم. هوا سرد بود. منقلی را وسط پشت بام گذاشته بودیم و روی چهار پایه ای استوار کرده بودیم. هر روز چوب های جعبه های مهماتی را که خالی می شد می شکستیم و می ریختیم توی منقل تا گرم شویم. روزی 20 تا جعبه خورد می کردیم. توی اتاق ها هم همین منقل ها را گذاشته بودیم، با این تفاوت که یک دودکش هم برایش درست کرده بودیم. خلاصه شبی دور هم جمع شدیم که شهید حسین مشتاقی هم به جمع ما ملحق شد. چند دقیقه ای دور منقل نشسته بودیم که از توی مشت اش چیزی را به سرعت ریخت توی منقل و بلا فاصله دور شد. آتش الو گرفته بود، همه ما افتادیم دنبال حسین که حسابی حالش را جا بیاوریم. خرج توپ 156 را توی کیسه باروت جا سازی کرده بود و ریخت توی منقل😁، به خاطر اشتعال زا بودن این مواد همه ما را غافلگیر کرد. منقل که برگشت😂 و ما تا پایین ساختمان دنبال او دویدیم 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR