eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.2هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ما لشکر حزب‌اللهیم مژدهٔ نصر من اللهیم 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📷 یک قاب خاص از امام خامنه‌ای در نمایشگاه دستاوردهای هوافضای سپاه 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸شرکت تعاونی منحصر به فرد سید مجتبی هاشمی سید در کنار فعالیت علیه رژیم منحوس پهلوی، به وضعیت معیشت نابسامان محرومان هم توجه ویژه ای داشت. یک تعاونی تشکیل داده بودیم و اجناس را زیر قیمت به مردم عرضه می کردیم. اگر تخم مرغ را دو تومان می گرفتیم، یک تومان می فروختیمش. اگر بقیه کاسب ها آخر شب مقدار پول به جیب آمده را شمارش می کردند، ما پول های از جیب رفته را حساب می کردیم.😊 خیّرهایی هم پیدا می شدند و کار زمین نمی ماند. 🎙راوی: داود نارنجی نژاد 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🔸رویه سید مجتبی مغازه میوه فروشی داشت. گاهی بهش سر می زدم. یک بار رفتم پیشش. داشت بار خالی می کرد. بعد از پائین آوردن میوه ها از پشت ماشین، نشستیم به صحبت از اوضاع جبهه. در خلال صحبت ها گاهی پیر مردی یا پیر زنی می آمد و می گفت: «آقا سید! میوه لکه دار و خراب اگر داری بریز داخل کیسه بده من ببرم». سید بلند می شد. از سر سبدها گل میوه ها را سوا می کرد و به همراه مقداری پول داخل کیسه می گذاشت و به او می داد. این رویه او بود. شاید در روز صد کیلو میوه را این طوری دست مردم می داد. 🎙راوی: سید مرتضی امامی و محمد تهرانی 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹تکلیف مداری در سیره شهید سید مجتبی هاشمی سید همیشه پا به رکاب بود. اکثر مواقع لباس سبز نظامی با کلاهی کج تنش بود و به سبک داش مشتی ها یقه اش را باز می گذاشت و یک تسیبیحی هم گردنش آویزان می کرد. شب ها من که می خواستم ساعت ۱۰ به خانه بروم، می گفت خیالت راحت من هستم. تا صبح به کمیته های دیگر هم سرکشی می کرد و گزارش جامعی ارائه می کرد. یک بار گفتم: آقا مجتبی! رضایت بده و این پوتین و لباس را از تن در بیاور. گفت: به جدم قسم! تا زمانی که صدام هست و تکلیف جبهه مشخص نشده، حتی دم مغازه هم با همین لباس می روم و فروشندگی می کنم. آخر هم به خاطر روحیه اش نتوانست در شهر بماند. رفت سر وقت جنگ و گروه فدائیان اسلام را راه اندازی کرد. 🎙راوی: احمد هاشمی مطلق و محمد رضا رستمی 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سخت ترین دوران زندگی ما تازه بعد از انقلاب و شروع جنگ آغاز شد. سید دیگر در خانه نمی ماند. من بودم و 5 تا بچه قد و نیم قد، هر روز خودم می رفتم و کرکره مغازه را بالا می کشیدم و کار می کردم. سید هم خیالش از بابت من راحت بود. وقتی هم که می آمد تهران کارش این طرف و آن طرف دویدن بود تا اسلحه تهیه کند و یا غذا برای نیروهایش بفرستد و یا به خانواده شهدا سرکشی و به آنها کمک مالی کند.  وقتی شهید شد، تازه متوجه شدیم چقدر بدهکاری از بابت خرید جنس برای جبهه دارد. چند میلیون تومان بود که مجبور شدیم خانه را بفروشیم. حالا شما توجه کنید که ما سه دستگاه خانه شخصی داشتیم و از نظر تمکن مالی وضع مان خوب بود، اما سید همه اینها را خرج جنگ کرد. زندگیش شده بود جنگ... 🎙راوی: همسر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌿اهتمام شهید سید مجتبی هاشمی به نماز اول وقت سید از قبل از انقلاب هم اهتمام ویژه‌ای به اذان و نماز اول وقت داشت. وقتی اذان می شد، در هر جا که بود فرقی نمی کرد؛ خانه، مغازه ، اداره. شروع می کرد به اذان گفتن. در یکی از مصاحبه هایش گفته بود: به آنهایی که می گویند روحانیون در جنگ حضور ندارند می گویم که دو گروهان از نیروهای ما را طلاب قم تشکیل می دهند. در طول شش ماه که از جنگ می گذرد، حتی یک بار هم نماز جماعت را ترک نکرده ایم. چون اعتقاد داریم که نماز ما را حفظ می کند. 🎙راوی: فریده قاضی؛ همسر شهید 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
آقا سید مجتبی بیشتر در مورد ولایت، آقا امام زمان(عجل الله) و اهل بیت برای رزمنده‌ها صحبت می‌کردند و از آنجا که بچه‌ها بسیار به اهل بیت عشق می‌ورزیدند، تحت تاثیر صحبت‌های شهید هاشمی به خطوط مقدم باز می‌گشتند. ‌ پدر و مادرهای ایرانی فرزندانشان را بر مبنای عشق به اهل بیت تربیت می‌کنند. این علاقه در وجود اکثر ایرانیان دیده می‌شود و به همین دلیل صحبت کردن در مورد ائمه برای هرکسی، حتی بدترین افراد بسیار تاثیرگذار خواهد بود 🎙راوی: همرزم شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹برخورد با اسیر در سیره سید مجتبی هاشمی سید نسبت به منافقانی که ستون پنجم دشمن بودند، در زمان قبل از دستگیری نهایت احتیاط و تیز بینی را داشت؛ اما وقتی دستگیر می شدند، هیچ کس حق توهین و بی احترامی به آنها را نداشت. حمام می‌بردشان و موهایشان را اصلاح می کرد و نو نوار تحویل سپاه شان می داد. یک بار یکی از منافقین را اعدام می کردند و او آرام اشک می ریخت. پرسیدم چرا گریه می کنی؟ گفت: این ها جوانان این مملکت اند. چرا باید گول بخورند و داغ شان به دل پدر و مادرشان بماند. 🎙راوی: داوود نارنجی نژاد 📚کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🔸گروه فدائیان اسلام در روزهای آغازین جنگ ،فدائیان اسلام، مهم‌ترین قطبی بودند که نیروهای مردمی از هر قشری جذب و سازماندهی می‌کردند. ‌ آغوش فدائیان اسلام به روی نیروها و رزمندگان باز بود و در پذیرش افراد، گزینشی عمل نمی‌کرد. داوطلبان حضور در جبهه از هر قشری، ریش و سبیل‌دار یا یقه چاک به این گروه می‌پیوستند. ممکن بود یک نفر با یقه باز و تفکرات خاص خودش، وارد گروه شود، اما بعد از مدتی با تاثیرپذیری از سایرین، تفکرات و حتی ظاهرش تغییر می‌کرد. آقا سید مجتبی، مثل یک آهن‌ربا نیروهای مردمی را به سمت فدائیان اسلام جذب می‌کرد. همان‌طور که می‌دانید براده‌های آهن بعد از جداشدن از آهن‌ربا تا مدتی خاصیتشان را حفظ می‌کنند. گروه فدائیان اسلام هم این گونه بودند. 🎙راوی:همرزم شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔸شجاعت ودلیری ‌سید مجتبی شجاعت، دلیری و نترسی آقای هاشمی وصف‌ناپذیر بود طوری که زبان از بیان آن عاجز بود. من بارها و بارها به چشم خود دیدم که فرماندهان کلاه کج نیروی دریایی نزد آقا سید مجتبی می‌آمدند و می‌گفتند: “آقای هاشمی ما فرماندهی شما را قبول داریم. ” چندین بار فرماندهان تکاور نیروی دریایی، تحت فرماندهی آقا سید مجتبی، در میدان مین روبروی پل ۱۲ و ایستگاه ۷ عملیات انجام دادند؛ این درحالی بود که فرماندهان نیروی دریایی در دوره‌ نظامی سخت و پیشرفته‌ای آموزش دیده بودند. ‌ آن زمان حملات به صورت کلاسیک اجرا نمی‌شد و جنگ‌ها نامنظم بودند. منظورم از جنگ‌های نامنظم جنگ‌هایی نیست که هر کسی هر کاری بخواهد طی عملیات انجام دهد. جنگ‌های نامنظم نوعی جنگ کلاسیک بسته بودند که بسیار منظم‌تر از جنگ‌های کلاسیک ارتش انجام می‌شدند. در دوران محاصره آبادان فاصله ما با نیروهای عراقی حدود ششصد هفتصد متر بود، تا جائی که وقتی بلند حرف می‌زدیم صدای یکدیگر را می‌شنیدیم و به راحتی می‌توانستیم عراقی‌ها را از آن فاصله ببینیم. 🎙راوی: همرزم شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR