🌱.۰🌱
بعضی از روزهای جمعه تلفن همراهش خاموش بود. وقتی دلیلش رو میپرسیدم میگفت: ارتباطم را با دنیا کمتر میکنم تا
کمی زمانم را برای امام زمانم اختصاص بدم.اینکه چطوری میتونم برای ایشان مفید باشم؟!
به روایت همسر شهید
#شهید_محسن_حججی💚:)
بعضی از روزهای جمعه تلفن همراهش خاموش بود. وقتی دلیلش رو میپرسیدم میگفت: ارتباطم را با دنیا کمتر میکنم تا
کمی زمانم را برای امام زمانم اختصاص بدم.اینکه چطوری میتونم برای ایشان مفید باشم؟!
📎به روایت همسر شهید
#شهید_محسن_حججی🌱
Shahid_Hojaji_244387.mp3
3.4M
.
| شما صدای شهید محسن حججی را گوش میدهید، خطاب به پسر کوچکش ... |
فقط بغض های آخرشون آخرای صحبت ها . . .
+ سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ،
اگه خدا عاشقت بشه ، خوب تو رو خریداری میکنه . . . . 💔
#شهید_محسن_حججی | #سالروز_شهادت
رفیقش مۍگفت :
در خواب محسن را دیدم که مۍگفت :
هر آیه قرآنۍ که شما براۍ شهدا مۍ خوانید
در اینجا ثواب یك ختم قرآن را به او مۍدهند📖''
و نورۍ هم برای خواننده آیات قرآن
فرستاده مۍشود....
#شهید_محسن_حججی🌱
•🪽•
به نقل از خواهر شهید :
صلوات خیلی دوست داشت. پشت ماشینش نوشته بود. اسمش توی تلگرام صلوات بود.
کلی از اسباب بازیهای بچگیاش را نگه داشته بود. یه خرده از وسایلش را داد به پسر من و مقداری به بچهی برادرم.
انگشتر زیاد داشت، دُر و عقیق و فیروزه. رنگ روشن میپوشید. میخواست دل خانمش را به دست بیاورد. پسر خانه که بود سروسنگین تر میچرخید؛ ولی عقاید و مرامش مثل قبل بود.
ماه رمضان که تمام میشد خانمش میگفت :
"محسن گفته چندتا از روزههام به دلم نچسبیده"
دوباره میگرفت...
کل محرم و صفر مشکی می پوشید و درگیر مراسم های مذهبی موسسه بود. در کودکی و نوجوانی هم قاتی دستهها عزاداری میکرد. در دوران دانشگاه در دسته ها شیپور میزد. بچهتر که بود در دستههای عزا زنجیر میزد. زنجیر کوچکی داشت که خیلی حساس بود کسی بهش دست نزند.
بچهام کوچک بود. داشتم بهش آب میدادم. آمد کنارم ایستاد. گفت به سه نفس آب را بدهبخورد.
بعد هم گفت :
"دایی! بگو یاحسین"
#شهید_محسن_حججی
#سربلند
@uojtahgades
بعضی از روزهای جمعه تلفن همراهش خاموش بود. وقتی دلیلش رو میپرسیدم میگفت: ارتباطم را با دنیا کمتر میکنم تا
کمی زمانم را برای امام زمانم اختصاص بدم.اینکه چطوری میتونم برای ایشان مفید باشم؟!
📎به روایت همسر شهید
#شهید_محسن_حججی