eitaa logo
مرد میدان
115 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و یک اربعین دیگر را پشت سر گذاشتم و باز هم نشد که در مسیر کربلا همراه تو باشم. این آرزو به دلم ماند تا سال دیگری‌ که معلوم نیست زنده باشم. اما آقا! خدا هر چند سال که به من عمر بدهد و هر سال توفیق زیارت اربعین پیدا کنم، هر بار از ته دل آرزو می‌کنم که یک قدم هم که شده شانه به شانۀ تو به سوی کربلا قدم بردارم و هر بار که نشد، بی آن که امیدم حتی به اندازۀ ذره‌ای کم‌رنگ شود، برای سال دیگر با همین آرزو قدم در مشایه می‌گذارم. ممنونم از خدا که خیال را آفرید و ممنونم از تو که اجازه دادی در خیالم همۀ راه نجف تا کربلا را با تو قدم بردارم. شبت بخیر زائر اربعین!
اشتباه است اگر کسی بگوید تو لایق عشق ورزیدنی. عشق مگر معنایی جز محبت ورزیدن به تو دارد؟ تو حقیقت عشقی. هر حسی اگر رنگی از عشق تو نداشته باشد، همان ننگی است که روزی دامن انسان را خواهد گرفت و او را خوار خواهد کرد. من بیچاره‌ام که دلم را به هر کسی بند کردم، جز تو و بیچاره‌تر این که تو رشتۀ دلم را به دست گرفتی و من آن را از تو پس گرفتم و در جایی غیر از درگاه تو گره زدم. هیچ کسی از ما لایق عشق ورزیدن به تو نیست. تو لطف می‌کنی که اجازه می‌دهی ما عاشقت شویم. کسی اگر قیمت الماس عشق تو را بداند، می‌فهمد تو مهربان‌ترینی که گران‌ترین الماس عالم را بی‌منت به ما عطا می‌کنی و ما نالایق‌ترینیم که برای عاشق شدن، هزار اما و اگر می‌آوریم. چقدر مهربانی که با اما و اگرهای ما کنار می‌آیی! شبت بخیر مهربان‌ترین!
🍃امام غریب کسی از من پرسید: اگر امنیت باشد و نعمت فراوان و ارزان، اگر بیماری نباشد و همه سالم باشند و سر حال، اگر ظلم نباشد و عدالت سایه افکنده باشد بر جهان، دیگر چه نیازی که خدا را بخوانیم تا امام غایب را برساند؟ می‌خواستم بگویم فرضَت اشتباه است، تا امام نیاید این اگرها محقق نخواهد شد؛ اما سکوت کردم؛ چون دلم برایت سوخت. آخر چرا نبودنت بزرگ‌ترین مشکل عالم به حساب نمی‌آید که مجبور شویم برای آمدنت به دنبال دلیل بگردیم؟! یعنی نبودن تو، بدتر از نبودن امنیت و نعمت،‌ سلامت و عدالت نیست؟ ما را ببخش که قدر تو را نمی‌دانیم. شبت بخیر امام غریب!
🍃غربت یتیم شبی که عاشق غریب‌تر است به شب بخیر معشوق محتاج‌تر است. شب بخیر را که معشوق می‌گوید گویی طوفانی به پا می‌کند و هر چه گرد و غبار غربت است از روی صورت عاشق می‌برد. امشب، شب پرکشیدن پدر توست. تو طعم غربت را چشیده‌ای. غربت یتیم، سنگین‌ترینِ غربت‌هاست. درست می‌گویم؟ و تو امشب یتیمانه طعم غربت را چشیدی. بمیرم برایت. آقا! من هم غریبم هم یتیم. غربت که از سر و رویم پیداست. پیدا نیست؟ و نام یتیم را هم خودتان رویمان گذاشتید. ما یتیمان آل محمّدیم. پس غربت یتیمانه‌ام را ببین و دل بسوزان به من! اشک یتیمی‌ام را ببین و رحم کن به حال من! و امشب شب بخیری بگو و مرا برهان از این غربت! شبت بخیر یتیم سامراء!
🌃 | 🌱گـاهی که بازی دنیا اشکم را در می‌آورد، بـه ازای قــطــره قــطــره اشــکــی کـه مـی‌ریزم، خــروار خــروار بـار شرمنـدگی را روی شـانـه‌ام احساس می‌کنـم. چرا من برای دنیا این قدر غـصـه مـی‌خـورم و اشـک مـی‌ریـزم؛ امـا بــرای نیامدن تو نه؟! 🌱دنیا چقدر عزیزتر از توست که این گونه دلــم را بــه نــام خــودش زده و اشـــکـــم را در غصه‌هایش جاری کرده؟! 🌱کـاش یـک روز مـی‌رسـیـد کـه جــای تـو و دنیا در دلم عوض می‌شد،‌ آن وقت تا یاد تو می‌افتادم اشکم جاری می‌شد و تـا احسـاس مـی‌کـردم کـمـی از دسـتـم دلـگـیـری، آسـمـان روی سرم خراب می‌شد! 🌱مـن از تـو شرمنده‌ام و دنیـایی پوزش به تو بدهکارم. اصلا مگر بـا عذرخواهی‌می‌شود بار این‌شرمندگی را کم کرد؟! هرگز، باید زیر بار این شرمندگی مُرد. مـرا ببـخـش برای این همه عاشق نبودن! 🌱شبت بخیر محبوب خدا!
🌃 | 🥀آدم‌هـای نـاشـکـیـبـا اگـر مـدعـی عشق تو بـاشـنـد، بـایـد در ادعایشان تـردیـد کرد. مـگـر مـی‌شـود بدون تحمل سختی‌ها به عشق تـو رسید. 🥀کـسـی کـه سختی نکشیده و می‌گوید به تـو رسیده، در توهمی عمیق فرو رفته و باید کـسـی او را از گـرداب ایـن تـوهـم دهشتناک نجات دهد. خدا به دادش برسد! 🥀عشق‌تو آن‌قدرهـا ارزان نیست که بشود بـا قـاعـدۀ هـم فـال و هم تماشا آن را خرید. باید سختی‌کشید و به عشق‌تو رسید. گریزی از این راه نیست. 🥀آقـا! نمی‌خواهم خوش‌خیالانه به عـشق تـو فـکـر کنم. می‌خواهم محبت اندکی را کـه از تـو بـه دل دارم، سـرمـایـه‌ای کـنـم برای بالا بردن‌رتبۀصبرم تا در مسیرعشق‌تو سختی‌ها قـامـتـم را خـم نکنند و استوار قـدم بردارم تـا بـرسـم بـه روزی که تو پای عاشقی‌ام را امضا کنی. 🥀شبت بخیر محبوب من!
🌃 | شبت بخیر منتقم زهرا! 🥀شب شهادت مادر، نشسته‌ای در گوشه‌ای از این عالم، سفرۀ دلت را برای خدا پهن کرده‌ای و داری از قصۀ مادری می‌گویی و در این سرما، قطره قطره اشک می‌ریزی. 🥀فرشته‌ها نشسته‌اند پای روضه‌خوانی‌ات، آه غمگنانه می‌کشند و اهل زمین را به شنیدن روضه‌ات فرا می‌خوانند. 🥀جز تو غریب کیست که قطب عالم امکانی و غریبانه برای مادر گریه می‌کنی؟ 🥀روزی را به انتظار می‌ایستم که بیایی و انتقام مادر را بگیری و مجلس روضۀ مادر را در وسعت یک جهان بر پا کنی. 🥀شبت بخیر منتقم زهرا!
🌃 | شبت بخیر بهشتی‌ترین! 🌱خانه‌هایی که اهالی‌اش از تو یاد می‌کنند، تو را صدا می‌زنند، به دنبال تو می‌گردند، برای تو نفس می‌کشند و زندگی را بر مدار دل تو می‌گردانند، بهشت‌های روی زمین هستند. 🌱هر مهمانی پا به این خانه‌ها بگذارد، حس می‌کند که وارد بهشت شده. میزبان مهمانان این خانه‌ها فقط صاحب‌خانه‌ها نیستند، بی‌شک فرشته‌ها خادمان درگاه این خانه‌ها هستند. 🌱نور بهشت تو چنان بر این خانه‌ها می‌تابد که ظلمت در دل شب هم راهی به این خانه‌ها ندارد. 🌱ذکر این خانه‌ها نقل مجلس فرشته‌هاست. فرشته‌ها برای رفت و آمد به این خانه‌ها بی‌تاب‌اند. هر فرشته‌ای که توفیق فرود در این بهشت را می‌یابد، مایۀ غبطۀ دیگر فرشته‌ها می‌شود. 🌱خانه‌های بهشتی، راز آرام زیستن در دنیای شلوغ و پرهیاهو هستند. آقا! می‌شود یکی از خانه‌های بهشتی روی زمین را نشانم بدهی؟ 🌱شبت بخیر بهشتی‌ترین!
🌃 | شبت بخیر مالک زمین، صاحب زمان! 🌱یک شب مهمان شدن در خانه‌ای که عشق‌آباد توست، طعم همۀ مهمانی‌های دنیا را از کام انسان می‌برد. اهالی خانه‌ای که بوی تو را می‌دهد،‌ با «آرامش» از انسان پذیرایی می‌کنند؛ چیزی که جز در این خانه‌ها جای دیگری پیدا نمی‌شود. 🌱در این خانه‌ها آدم وقتی کنار صاحب‌خانه می‌نشیند، احساس می‌کند دلش تو را می‌خواهد. شعاع عشقی که از تو در دل صاحب‌خانه است، چنان بر دل مهمان می‌تابد که اگر کمی قابل باشد، عاقل می‌رود و عاشق برمی‌گردد. 🌱مهمان چنین خانه‌ای شدن توفیق می‌خواهد. توفیق را خدا جز از راه تو، از کجا به انسان می‌دهد؟ حالا که توفیق مهمان شدن در خانۀ تو را نیافته‌ام، می‌شود التماس کنم توفیقم بدهی تا شبی مهمان خانه‌ای باشم که عشق‌آباد توست؟ 🌱شبت بخیر مالک زمین، صاحب زمان!
🌃 | شبت بخیر سرمایۀ شادی‌ام! ❄️در خانۀ خیالی وقتی یکی از اهالی، کار نیکی انجام می‌دهد، از ته دل همه خوش‌حال می‌شویم. اصلا طعم خوشحالی را آن وقت است که با همۀ وجود می‌چشیم. ❄️شدت خوشحالی ما به خاطر آن کار خوب نیست، به خاطر این است که می‌دانیم تو با آن کار، لبخند به لبت نشسته و از ته دل خوشحال شده‌ای. حالا هر چه قدر کار نیکی که انجام شده، بزرگ‌تر باشد و تو خوشحال‌تر، خوشحالی ما شدیدتر می‌شود و بیشتر. ❄️این خوشحالی به قدری برایمان شیرین است که انگیزۀ ما برای کار خوب را دوصدچندان می‌کند. ما اعتقاد داریم کار خالصانه، کاری است که برای شادی دل تو انجام می‌گیرد. تو شده‌ای ملاک اخلاص در کارهای ما. ❄️شبت بخیر سرمایۀ شادی‌ام!
🌃 | شبت بخیر امان اهل زمین! ❄️در خانۀ بهشتی باید در همۀ‌ زمان‌ها و در همۀ اتاق‌هایش و حتی در هوای باز حیاطش بوی عطر بیاید؛ عطر بهشت، عطر ولایت تو و عطر نفس تو. این عطر باید به قدری گیرا باشد که هر صاحب‌جانی را از خود بیخود کند. هر کسی وارد این خانه شد، باید مدهوش این عطر شود. ❄️اهالی خانه همیشه باید مراقب این عطر آسمانی باشند و از هر چه این عطر را کم یا زائل می‌کند پرهیز کنند. پس در این خانه غیبت، جایی ندارد. غیبت، خوردن گوشت برادر مرده است. دهان کسی که غیبت می‌کند، بوی تعفّن می‌دهد. او اگر در خانۀ بهشتی نفس بکشد، فضا را به تعفّن نفسش آلوده می‌کند. ❄️برای خانه‌ای که بناست با خشت‌های ولایت تو ساخته شود، «غیبت ممنوع» یک قانون تخلّف‌ناپذیر است؛‌ زیرا غیبت، ایمان را از میان می‌برد. ایمان یعنی محبت و ولایت شما. وای اگر روزی برسد که دلمان از محبت شما خالی شود! ❄️آقا! کمک کن تا بر زبانمان حاکم شویم و ایمانمان را از آفات آن در امان بداریم. ❄️شبت بخیر امان اهل زمین!
🌃 | شبت بخیر شفای دردهای من! ❄️زبان، هم نوش دارد و هم نیش. نوشِ زبان برای دوستان خدا و نیشِ زبان برای دشمنان اوست. ❄️در خانۀ‌ بهشتی ما همه با هم عهد کرده‌ایم نوش زبانمان را از هم دریغ نکنیم و نیش زبانمان را به روی هم ببندیم. در هنگام گفتگو واژه‌هایی که بر زبانمان جاری می‌شود، باید مثل پر باشند و بنوازند، باید مثل مرهم باشند و التیام دهند و باید مثل دارو باشند و درمان کنند. ❄️واژه‌ها اگر تیغ باشند و بدَرند، نمک روی زخم باشند و بسوزانند و زهر باشند و مسموم کنند، بهشتی‌ترین خانه‌ها را هم به جهنم بدل می‌کنند. ❄️شک ندارم ما اگر با زبانمان دل یکدیگر را به درد بیاوریم، دل تو هم به درد می‌آید. کسی که دل تو را آزرده می‌کند، نمی‌تواند خانۀ بهشتی روی زمین بنا کند. قربان حرف زدنت آقا! که واژه به واژۀ کلامت نوش‌داروی همۀ دردهاست. ❄️شبت بخیر شفای دردهای من!