داشتم دلیل واسه آشفتگی و هبوط دلتنگی میگشتم که یهو یادم امد که جمعهس امروز .
تازه دو ساعت دیگه قرار بشه ،
' عصرجمعه '
عصر ِجمعه .
دستانم را از کف[ ِریکا] میشورم و با پیشبند ِمامایدو خشک میکنم .
دَر کابیت ِآبچکان را باز میکنم و کتریاستیل را درمیآورم ، پُرآب میکنم و روی شعلهی اجاقگاز میگذارم .
کشوی زیر اجاق را که باز میکنم بوی
بابونهی خشک شده ، گلگاوزبون ، چای قرمز ، دارچین .. همه
بینیام را قلقلک میدهند .
بین درست کردن چای بابونه و گلگاوزبون میمانم .
شاید قشنگترین دوراهی زندگیم بود انتخاب یکی از میان آنها ، از همان دوراهیهایی که من هرجمعه در کنجآشپزخونه ِمامایدو با آن کلنجار میروم ..
آخرسر هم میرم
تکیه به لبطاقچه ، منتظرِ غلتک خوردن آب میمانم [البت باچندحبهعناندردهان]
آخر هم که بهجوش میآید ، شیشهی دارچین را باز میکنم و چند چوبدارچین در آب میاندازم
شعله را کم میکنم .
دو تا از آن اسکانهای کمرباریک ِژاپنی با آن نعبلکیهای[ ِنقطهآبی] را از آبچکان درمیآورم و در سینی میگذارم .
بوی چایدارچین کلخانه رو برداشته بود ..
دستگیر گُلگُلی ِصورتی را برمیدارم و دواستکان چایدارچین میریزم برای
خودم و خیالاو .
او که نیست برایش چایدارچین موردعلاقهاش را بریزم ، اما خیالش که هست مگر نه ؟
برای همان میریزم ، بهرسممِهمانداری
چایدارچین را جلوی خیالاو میگذارم و بالشتقرمز با روکشسفید را پشتش ..
از او میپرسم ، خیالت اما میگوید هنوز دلتنگم نشدهاس !
پس یعنی باید ، باز جمعههای دیگری باید باتو چایدارچینباعناب نخورم؟
باز باید عصرهای جمعه را با خیالت سرکنم؟
کاش آخرین جمعهی بیتو باشد .
#امضاء
۱۴۰۳ / ۳ / ۱۱
- سِدنا -
از امروز ِ[بعدازامتحاندینی] ۰۳ / ۳ / ۹
از امشب ِ[طاقتفرسا ، شبامتحاناقتصاد]
۰۳ / ۳ / ۱۳
تو به دنيا امدي تا به همه ثابت كني:
مهربوني هيچوقت كهنه نميشه
امدی كه وقتی نااميدم با حرفات اميد رو بهم تزريق كنی
.اصلا ميدوني ﭼيه " تو يكي از فرشته هاي اسماني خدا"روي زمينیبودنت مثل ؛
خوردن بستنی زعفرونی"وسط تابستون" مثل گاز زدن ساندويج پُرسس و خيارشور توی " میدونانقلاب "
تولدت مبارک مبینای قوی
ارزوهات خاطره 😭✨
نمیدونی چقدر ناخواسته امید بهم تزریق کردی و منو قوی کردی ، ممنونم که بهدنیا امدی 💗
امتحان اقتصاد ِامروز :))))🤣
جدی خوب بود بچهها به اندازهی تلاشمِ .
میتونستم بیشتر بگیرم ولی در اون حد نخوندم . .
خب خب الان باید بشینم تاریخ بخونیم ؟ نه 😭
: زمستان عزیز، از امشب به اجبار کولر خواهم زد تا بابت سرمایی پول بپردازم که تو رایگان در اختیارم میگذاشتی. همیشه دوستت دارم و به یادت خواهم بود .