eitaa logo
- سِدنا -
142 دنبال‌کننده
667 عکس
43 ویدیو
1 فایل
اهدِناالصِّراط المُستقيم . و به راستی چرا پس از اندوه کشیدن کسی مرا به آغوش نکشید؟ . امیدوار، امیدوار و همچنان امیدوار به زندگیِ سبزکِ خود و امیداست که گرانبها کرد آن [مخلُوق‌مِن‌صَلصال‌کَل‌فَخار] https://gkite.ir/es/10190470 @sam_7488a
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها اگه ایرپاد گرفتم بدونید تنها انگیزه‌م این بود :😭😭
یکی که بره بهش بگه که من دلم براش تنگ شده ، چی ؟ اونم نداریم .
داشتم دلیل واسه آشفتگی و هبوط دلتنگی میگشتم که یهو یادم امد که جمعه‌س امروز . تازه دو ساعت دیگه قرار بشه ، ' عصرجمعه '
عصر ِجمعه . دستانم را از کف[ ِریکا] میشورم و با پیشبند ِمامایدو خشک میکنم . دَر کابیت ِآب‌چکان را باز میکنم و کتری‌استیل را درمی‌آورم ، پُرآب میکنم و روی شعله‌ی اجاق‌گاز می‌گذارم . کشوی زیر اجاق را که باز میکنم بوی بابونه‌ی خشک شده ، گل‌گاو‌زبون ، چای قرمز ، دارچین .. همه بینی‌ام را قلقلک می‌دهند . بین درست کردن چای بابونه و گل‌گاوزبون می‌مانم . شاید قشنگ‌ترین دوراهی زندگی‌م بود انتخاب یکی از میان آن‌ها ، از همان دوراهی‌هایی که من هرجمعه در کنج‌آشپز‌خونه‌ ِمامایدو با آن کلنجار میروم .. آخرسر هم میرم تکیه‌ به لب‌طاقچه ، منتظرِ غلتک خوردن آب‌ می‌مانم [البت با‌چندحبه‌عنان‌دردهان] آخر هم که به‌جوش می‌آید ، شیشه‌ی دارچین را باز میکنم و چند چوب‌دارچین در آب می‌اندازم شعله را کم میکنم . دو تا از آن اسکان‌های کمرباریک ِژاپنی با آن نعبلکی‌های[ ِنقطه‌آبی] را از آب‌چکان درمی‌آورم و در سینی می‌گذارم . بوی چای‌دارچین کل‌خانه رو برداشته بود .. دست‌گیر گُل‌گُلی ِصورتی را برمیدارم و دواستکان چای‌دارچین میریزم برای خودم و خیال‌او . او که نیست برای‌ش چای‌دارچین موردعلاقه‌اش را بریزم ، اما خیال‌ش که هست مگر نه ؟ برای همان میریزم ، به‌رسم‌مِهمان‌داری چای‌دارچین را جلوی‌ خیال‌او می‌گذارم و بالشت‌قرمز با روکش‌سفید را پشتش .. از او می‌پرسم ، خیال‌ت اما می‌گوید هنوز دلتنگم نشده‌اس ! پس یعنی باید ، باز جمعه‌های دیگری با‌ید باتو چای‌دارچین‌با‌عناب نخورم؟ باز باید عصرهای جمعه را با خیالت‌‌ سرکنم؟ کاش آخرین جمعه‌ی بی‌تو باشد . ۱۴۰۳ / ۳ / ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- سِدنا -
از امروز ِ[بعد‌ازامتحان‌دینی] ۰۳ / ۳ / ۹
از امشب ِ[طاقت‌فرسا ، شب‌امتحان‌اقتصاد] ۰۳ / ۳ / ۱۳
تو به دنيا امدي تا به همه ثابت كني: مهربوني هيچوقت كهنه نميشه امدی كه وقتی نااميدم با حرفات اميد رو بهم تزريق كنی .اصلا ميدوني ﭼيه " تو يكي از فرشته هاي اسماني خدا"روي زمينی‌بودنت مثل ؛ خوردن بستنی زعفرونی"وسط تابستون" مثل گاز زدن ساندويج پُرسس و خيارشور توی " میدون‌انقلاب " تولدت مبارک مبینای قوی ارزوهات خاطره 😭✨ نمیدونی چقدر ناخواسته امید بهم تزریق کردی و منو قوی کردی ، ممنونم که به‌دنیا امدی 💗
امتحان اقتصاد ِامروز :))))🤣 جدی خوب بود بچه‌ها به اندازه‌ی تلاشمِ . می‌تونستم بیشتر بگیرم ولی در اون حد نخوندم . . خب خب الان باید بشینم تاریخ بخونیم ؟ نه 😭
شعر‌هایی که مهلوف میزاره - اصلا اشک ، زیبا ، بوسیدنی 😭✨
: زمستان عزیز، از امشب به اجبار کولر خواهم زد تا بابت سرمایی پول بپردازم که تو رایگان در اختیارم می‌گذاشتی. همیشه دوستت دارم و به یادت خواهم بود .
اونجا که میفهمی تا خودت زنگ نزنی ، بهت زنگ نمیزنه <<<<<