13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*زیارت نامه ابوالفضل العباس(علیه السلام )*
🌺🌺🌺🌺🌺
❤️🍃 آقا، تولدت مبارک.... ❤️🍃
روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه "
شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین "
ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه "
اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(ع)
🍃❤️ولادت با سعادت امام حسین(ع)
بر همه ی شما عزیزان مبارک باد🍃❤️
قدم به ساحت جهان زدند:
٣هم قدم، ٣هم قسم، ٣هم سخن،
٣هم نشین،٣ همسفر،٣هم هدف،
٣هم نظر، ٣ بی قرین، ٣دلربا،
٣جان به كف، ٣ هم ندا، ٣ نازنین...
" یكی پدر،یكی پسر،یكی عموی مه جبین "
🍃❤️میلاد سه پرچمدار حریم ولایت
و اعیاد شعبانیه بر همگان مبارک باد🍃❤️
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
𖢇:
#طنز_جبهه😁
دو تا از بچههاے گردان، غولـے را همراه خودشان آورده بودند و هاے هاے مـےخندیدند.
گفتم: «این ڪیـھ؟» ↭😳
گفتنـد: «عـراقـے» ↫
گفتـم: «چطورے اسیرش ڪردید؟» ⇤😎
مـےخندیدنـد ⇜ 😂
.
گفتنـد:
«از شبــ عملیاتــ پنهـان شـده بـود. تشنگـےفشار آورده بـا لبـاس بسیجـےهـا آمـده ایستگـاه صلواتـے شربتــ گرفتـھ بـود.╉😎😂╉ پـول داده بـود!»
اینطورے لـو رفتـه بـود. بچـھ هـا هنـوز مـےخندیدند.😁😁
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
#اعمال_قبل_از_خواب
🌱 پــیــام آخـــر شــــب
🌸 • قرآن رو ختم کنیم با خوندن : ⇣
{ ٣ بار سوره توحید }
🌸 • پیامبران رو شفیع خودمون کنیم با ذکر : ⇣
{ ۱ بار : أَللّهُمَّ صَلِ؏َـلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ اَللهُمَ صَلِ ؏َـلےٰجَمیعِ الاَنبیاء وَالمُࢪسَلیݩ }
🌸 • مومنین رو از خودمون راضی کنیم : ⇣
{ ۱بار : اَللّهُمَ اغْفِرلِلمؤمنین وَالمؤمِنات }
🌸 • یک حج و یک عمره به جا بیاریم : ⇣
{ ۱ بار : سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر }
🌸 • ثواب اقامه هزار ركعت نماز رو ببریم : ⇣
{ ٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» }
#وضویادموننره🕊
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
شهید محمد هادی ذوالفقاری 🌱
هآدی اگر تویی که کسی گم نمیشود 💫❤️💫
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
#مثل_همیشه_حلال_مشکلات....
🌷از جبهه برمیگشتم، وقتی رسیدم میدان خراسان، دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر؛ الان برسم خانه همسرم و بچههایم از من پول میخواهند. تازه اجارهخانه را چه کنم؟ سراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت.
🌷سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلاً نمیدانم چه کنم؟ در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. تا من را دید از موتور پیاده شد، مرا در آغوش کشید. چند دقیقهای صحبت کردیم. وقتی میخواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟ گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولی مهم نیست.
🌷دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمیگیرم، خودت احتیاج داری. گفت: این قرضالحسنه است. هروقت حقوق گرفتی پس میدی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت. آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر شهید ابراهیم هادی
راوی: سردار محمد کوثری فرمانده اسبق لشکر حضرت رسول (ص)
منبع: سایت خبرگزاری میزان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا