eitaa logo
صفاییه
145 دنبال‌کننده
1 عکس
4 ویدیو
8 فایل
سلام علیکم. جایی برای انعکاس نظرات اساتید @Safaeiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰پژوهش تتبعی یا تفکری❓ 🔹باید از پژوهش های تتبعی به سمت پژوهشهای تفکری رو بیاوریم. چرا ک پژوهش های تتبعی باعث می شود دنباله رو شویم. 🔹انتقال از پژوهش تتبعی به پژوهش تفکری باعث می شود : 1. در نبود منابع از پژوهش باز نمانیم 2. حرف هایی که در آن زمینه گفته شده را بهتر بفهمیم، چون با سوال به سراغ اقوال می رویم 3. و نقد حرفها برای مان راحت تر باشد. @Safaeiyeh
📃نگاهی به برخی کاستی های فقهِ موجود (بخش اول) 🔻فقه ما بریده از مباحث معرفتی و تربیتی و اخلاقی دارد گفتگو می کند و این یک خلا است، درحالی که صحبت از پشتوانه های معرفتی مباحث فقهی بحثی ضروری است؛ ضروری هم به لحظ شرایطی که ما در آن به سر می بریم و هم به لحاظ نوع نگاهی که پشت این قصه است یعنی اولیای خدا وقتی این مباحث را مطرح می کردند مثل ما نبودند اینطوری بریده مطرح کنند. قرآن وقتی یک حکمی را مطرح می کند مثل ما مطرح نمی کند از یک زمینه ای شروع می کند و به یک غایتی می رساند. این را کم کم باید بهش پرداخت چاره ای هم ازش نیست. 🔺بعضی، مباحث را کلا فقهی می بینند، گویا تمام دین فقهِ احکام است. یک وقت یکی از آقایان اهل هنر که طلبه هم بود می گفت دین آمده فقه را مطرح کند و فقه هم دست و پا را می بندد، می گفت دین همان فقه است ازش عبور کنید. بعد دیدم نگاه بعضی از علما هم همانطور است! آن وقت نتیجه اش همین است که زدگی از دین می آید. می گویی اقتصاد را فقه باید حلش کند،می گویی سیاست باید در فقه حل شود. 🔻فقه ما در نگاه به کلام معصوم به جنبه تحلیلی توجه ندارد. مثلاً در کتاب های آیات الاحکام که نگاه می کنید حتی جایی که آیه تحلیل دارد هیچ به تحلیل توجه نمی شود. 🔺از حیث روشی، فقه ما در بخش هایی که روایات زیاد داریم بیشتر استقرایی است -یعنی از مجموعه روایات جزئی به کل رسیدن را دنبال می کند- در حالی که علی القاعده [علینا القاء الاصول و علیکم التفریع] ما باید برویم در روایات کلیات را کشف کنیم و جزئیات را ذیل آنها توضیح دهیم. ممکن است در نگاه اول بگویید [کلیات را] نداریم ولی اگر ما نگاه رجالی و ارزیابی روایی مان را کمی درست کنیم انقدر سختگیرانه اش نکنیم -که فقط آن روایت که سندش فلان و فلان باشد- روایاتی که اصول را می گویند را به دست می آوریم و بعد بر اساس آن اصول می توانید جزئیاتتان را هم تحلیل کنید. @Safaeiyeh
📃نگاهی به برخی کاستی های فقهِ موجود (بخش دوم) 🔻یک نکته دیگر هم این است که ما استفاده های فقهی مان دلالی است یعنی بیشتر به دلالت یک روایت کار داریم به ربط این دلالت ها با همدیگر توجه نمی کنیم. مثلا مشکل در جامعه مشکل فقر است حالا در فقه ما یک سری چیزهایی مثل صدقات، خمس، زکات، کفاره ها و ... در این رابطه تعبیه شده است. اما ما به این توجه نمی کنیم که اینها به هم چه ارتباطی پیدا می کنند؟ چه سازمانی پیدا می کنند؟ خوب اینها را ما نمی بینیم و هرکدام از این مباحث را جداگانه بحث می کنیم. در حالی که حتی قانون گذاری عرفی می آیند می گویند مثلا پلیس با مرزبانی با نهادهای امنیتی و... ارتباط و تعاملشان چیست. اما وقتی در فقه وارد می شویم همینطور از اول شروع می کنیم می رویم جلو. نمی گوییم ربط حج با مثلا روزه با صلاه چیست؟ حالا اینجا مقداری ابهامش بیشتر است ولی مثلا در بحث های مالی، ربط زکات و خمس و وقف و صدقات و... با هم چیست و چکار می خواهند بکنند؟یا مثلا در بحث خانواده بحث نکاح را داریم، طلاق را داریم؛ در خود نکاح، دائم و متعه را داریم، ارث را داریم. این مجموعه ها با همدیگر چکار دارند می کنند؟ چه نسبت هایی با هم دارند؟ خوب این هم نمی بینیم بریده می بینیم، این چیزی است که باید در فقه ما بهش توجه شود. در حوزه معاملات هم که باز خودش داستانی دارد معاملات به معنای خاص که بیع و اجاره است اینها چطوری شکل می گیرند ولو عمدتا بستر عقلایی دارند ولی اینکه اینها چرا اینطوری شکل می گیرند و هر کدام چه کاری می خواهند انجام دهند چطوری می خواهند این چرخش مال -اصل قرآنی چرخش مال- در جامعه را مدیریت کنند؟ اگر ما آن بحث مال و چرخش مال را توجه کنیم و بعد اصناف مردم در اینکه سرمایه دارند ندارند حالا آن که دارند چکار باید کند مشکلش چیست آن که ندارد مشکلش چیست اینها را درنظر بگیریم آن وقت معلوم می شود بیع چکار می کند اجاره چکار و مضاربه چکار می کند و این حدودی که بر اینها تعیین می کنند ذیل چه اصولی می گنجد؟ مثلا در معاملات یک اصل عامی کلی فراگیری داریم که مثلا زایش مال در روند غیر ریسک و تجارت را نمی پذیرد که می گوییم ربا اینکه مال بخواهد سودی داشته باشد بدون اینکه وارد میدان تجارت شود و خودش خطر سود بردن یا نبردن را به دوش بکشد این را کلا منعش می کنند. خوب این در کل بحث قوانین و احکام مربوط به چرخش مال این باید دیده شود چه مقصدی است که اینطوری چیده می شود؟ اینها بحث های نگاه جامع است که حالا این هایی که می گویم همینطور دارم با یک نگاه ذهنی و ابتدایی می گویم اگر بخواهد کار شود طبیعتا باید رویش مطالعه، تامل و جمع بندی شود، بعد گفتگو شود. 🔺این فقه ما که الان چیده شده، قرن ها زحمت کشیده شده به اینجا رسیده اگر قرار باشد تحولی پیدا کند، به جامعیتی برسد، چه چیزهایی را باید درش نگاه کنیم؟ و این هم بدانید این فقه تکان نمی خورد مگر این که مسائل اجتماعی بهش فشار بیاورد یعنی یک چیزی که جا می افتد در فضای علمی معمول تکان دادنش مشکل است مگر اینکه نیازها و مسائل اجتماعی بهش فشار بیاورد که در 4 دهه انقلاب این را داریم. مسائل جدیدی که پیش می آید هی فشار می آورد که یک تغییری را متحمل شود. @Safaeiyeh
💠فقه تربیت (بخش اول) 🔸مسئله اصلی که در جامعه رخ می دهد و دغدغه کسانی است که به فقه تربیت رو آورده اند این نیست که مثلاً حکم فقهی فلان رفتار مربی چیست؟ مسئله اساسی چیز دیگری است، مسئله در و وظایفی که مربی دارد، شیوه برخوردی که مربی باید داشته باشد و... است، در اینها ابهام داریم. 🔹اگر ما از این مسئله اصلی و مشکل شروع نکنیم، برفرض هم کار پژوهشی کنیم، بدون نیازسنجی و به صورت تصنعی است. هر چقدر مسئله را بهتر تشخیص داده باشید و پرسش هایتان دقیق‌تر باشد مسیر پژوهش شما هم دقیقتر خواهد بود. 🔸پس اگر کسی مباحث حوزه تربیت را نشناسد، مسائلش را نشناسد و با این کارهایی که در این حوزه انجام شده مواجه نشده باشد، مشکل را در نمی یابد. وقتی مشکل را در نیافت اینکه اینجا گفته می شود «باید از مشکل شروع شود» و شروع کردن از مشکل چه کارکردهایی دارد را خیلی در نمی یابد. 🔹به طور خلاصه، شروع از مشکل باعث می شود بفهمیم که فقه تربیت از نظر مسئله یابی، مسیر پژوهش، منابع، روش استنباط و... با فقه احکام متفاوت است. @Safaeiyeh
✅ همیشه ملبس باش! عید مبعث سال گذشته، یکی از طلاب از درخواست کرد که ایشان او را به لباس روحانیت، ملبس گرداند. استاد قبل از مراسم عمامه گذاری، خاطره کوتاهی در همین زمینه از مرحوم نقل کردند. ایشان فرمودند: «طلبه ای خدمت مرحوم امام رسید تا ایشان او را ملبس به لباس روحانیت کنند. مرحوم امام فرمودند به شرطی تو را ملبس می کنم که اینطور نباشد یک روز لباس بپوشی یک روز نپوشی، اگر دائماً را بر تن خواهی داشت تو را ملبس می کنم» @Safaeiyeh
چهارمین جلسه انسان در دوفصل التقاظ ج 2بهمن 96.mp3
20.59M
جلسه چهارم استاد بعضی مباحث مطرح شده در این جلسه: 🔸گستره التقاط از منظر استاد 🔹ریشه های 🔸نسبت و با دین 🔹تفاوت نگاه با سایر مکاتب منتقد فلسفه و عرفان @Safaeiyeh
96.11.24[1].mp3
26.03M
جلسه پنجم استاد بعضی مباحث مطرح شده در این جلسه: 🔸زمینه های بروز 🔹در چه شرایطی متدینین هرچه مقدس تر باشند، بیشتر طالب التقاط می شوند⁉️ 🔸چگونه ممکن است التقاط را نفی کنیم، ولی گرفتار آن شویم❓ 🔹پررنگ ترین نوع التقاط در توسط کدام گروه رخ داد؟ 🔸عمده ترین لغزش دینداران در هنگام گرفتارشدن به التقاط در کدام حوزه رخ می دهد❓ @Safaeiyeh
💠سیره عقلاء، متاثر از مبانی و مقاصد عقلاء 🔹نکتة مهم این است که ما وقتی در ظاهر، مسئله‌ای را در منابع روائی نیافتیم، به سراغ سیره عقلا می‌رویم و ناخواسته مبانی و مقاصد وحیانی را فراموش می‌کنیم. چون سیره عقلا را از ادله می‌دانیم در حالی که سیره عقلا مبتنی بر اهداف و مبانی عقلاست و در این صورت ما مبانی و اهداف دین را پشت سر گذاشته‌ایم. 🔸سوالی مطرح است: اگر در جایی سیره‌ها و روندهای عقلایی داریم که برخاسته از مبانی و اهداف آن عقلاست آیا مجازیم که به این سیره‌ها اخذ کنیم یا باید به سراغ مبانی و مقاصدی که پشت آن سیره است برویم؟ عقلا براساس مبانی و مقاصدشان طرح می‌دهند و نظام می‌سازند و ما اگر بخواهیم به سیره عقلا عمل کنیم باید براساس مبانی و مقاصد خودمان در دین، طرح و نظام داشته باشیم. 🔹آنچه در «فقه» در حوزه سیره عقلا بحث می‌شود در جایی است که مبانی و مقاصد عقلا در آن حوزه تأثیری ندارد یعنی براساس عقلانیت آنها، آن سیره شکل گرفته است و عمده اینها در حوزة معاملات است. ولی در عرصه‌هایی مثل نظام اقتصادی، سیره عقلا به شدت متأثر از مبانی و مقاصد است و رجوع به سیره عقلا در این حوزه، پشت کردن به مبانی و مقاصد شارع در حوزه اقتصادی است زیرا در این حوزه مبانی و مقاصد شارع چیزی جدای از مبانی و مقاصد عقلاست. (تقریر دقیق نیست و فعلاً به صوت این جلسه دسترسی نیست) 3/8/99 @Safaeiyeh
زیارت.pdf
2.86M
📚کتاب «زیارت» ره‌توشه 🖊نویسندگان: مجتبی منصور آبادی @safaeiyeh
فلسفه زیارت.pdf
472.1K
📑«فلسفه زیارت» 🖊متن سخنرانی استاد در جمع کانون میثم تمار @safaeiyeh
💠منبع پاسخگویی دین به مسائل اجتماعی چیست؟ 🔹منبع مطالعاتی حوزه، قرآن و روایات است ولی در مواجهه با آن بحث روشی نکرده‌ایم... آیا ائمه با همان روشی که در احکام و مطالعات ورود کرده‌اند با همان روش در مسائلی مانند مدیریت و طرح حرکت وارد شده‌اند یا این حوزه اقتضاء اسلوب دیگری دارد؟ این از شاه‌کلیدهای بحث است و ما از اینجا ضربه خورده‌ایم که فکر کرده‌ایم روش ائمه در این مسائل هم همان است و اگر دیدیم با آن روش، بیانی نداشته‌اند به سراغ سیرة عقلا رفته‌ایم. 🔹الان گیر پاسخگویی دین به مسائل مختلف اجتماعی و... گیر روشی است نه اینکه دین ندارد و اگر کسانی می‌گویند دین، این مسائل را ندارد به خاطر این است که فکر می‌کند ائمه با همان روشی که در احکام عبادات و معاملات ورود کرده‌اند با همان روش باید در مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و... وارد شده باشند. @Safaeiyeh
تربیت وحیانی استاد هادی زاده.docx
36.5K
🔰ضرورت تربیت 🔹استاد هادی‌زاده 📃متن سخنرانی ایراد شده در موسسه حیات طیبه @Safaeiyeh
💢 استغنای به فقه! 🔻یک روایتی را رفقا آورده بودند در زمینه فقه و علم. تعبیر این بود که اگر اصحاب ما تفقه در دین نکنند احتیاج به دیگران پیدا می کنند و نتیجتاً در مسیر ضلالت آنها می افتند. روایت این است لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا هیچ خیری نیست در کسی که تفقه نمی کند از اصحاب ما... إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ نکته نکته ظریفی است. اگر ما نیازی داشته باشیم و این نیازمان با فقه‌مان به استغناء نرسد، ناچار می‌افتیم در دامن جریان های دیگر. راز اینکه می‌افتیم در دامن جریان های دیگر چیست؟ [رازش این است که] وقتی یک نیازی در انسان هست و در مسیر درستش نرود، و جواب درستش را نگیرد طبیعتاً جواب نادرستش را می گیرد. [لذا] اگر به فقه خودمان استغناء پیدا نکنیم گرفتاریم. 🔻حالا راز رسیدن به این استغناء چیست؟ رازش این است که شما به اضطرار برسید، یعنی ببینید نیاز دارید و جای دیگه جواب نمی دهند. هر جایی غیر این راه برویم ضلال است، و این یک ادعا نیست. 🔻هر جایی غیر از هدایت الهی، به دلیل اینکه پایه اش تجربه است و تجربه محدود است. تجربه نارسا است، به دلیل اینکه تاریخ نشان داده که تجربه دائم بن بست دیده، دائم خطاهایش را یافته و دوباره تکرار کرده، [لذا] آنها همه راه ضلال اند و راهی که می تواند چراغ روشن من باشد فقط راه وحی است. این را باید بفهمیم. 🔻البته همه اینها که می‌گوییم به این معنا نیست که تجربه را کنار بگذاریم، [نه!] ما با استغناء به تجربه مشکل داریم وگرنه تجربه وقتی ذیل چراغ وحی قرار گرفت کارکرد [صحیح ]خودش را خواهد داشت. همین روایت هم دارد که وقتی به فقهش استغناء نداشته باشد فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ انسان نتواند نیازهایش را با فقه خودش پر کند، اگر این کار را نکند احتیاج به دیگران پیدا می کند. وقتی احتیاج به دیگران پیدا کردی تو حوزه ی فقهت -فقه نه به معنی فقه احکام، در حوزه فهم حیاتت، فهم زندگیت، فهم دینت- می افتی در طریق ضلالت آنها. این روایت یعنی اینکه شما اگر مسائلت را با اندیشه وحیانی حل نکنی، استغناء به دریافت روایات و آیات نداشته باشی، ناچار باید پای سفره فلاسفه دیگر -شرق و غرب- بنشینی و دیگر می افتی در آن طریقه. و این باز یک نکته ظریفی دارد که آن بحث توجه به طرح فکری و سازمان فکری است. أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ یعنی وقتی از یک جایی شروع می کنی یک گرهی را، یک مسئله ای را، دیگر در آن مسیر می افتی، دیگر باید بری تا تهش؛ باید بری... 🔻وقتی شما نتوانی نیازت را با فقه خودت تامین بکنی دیگران منتظرند که این نیاز را جواب بدهند و آنها از دریچه ی نیاز شما، شما را داخل می کنند در باب ضلال خودشان. همین کاری که فرهنگ غرب دارد با ما می کند، نیازهای موجودمان را محملی می گیرد و بر اساس همین نیازها آنچه که می خواهد را تحمیل می کند. وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فکر می کنی هنوز شیعه ای، فکر می کنی هنوز مسلمانی، ولی نه! دیگر افتاده ای در یک مسیر دیگر. 🔻حالا ببینید این روایت هایی که خیلی راحت ما از [کنار]شان می گذریم، در حالی که راهبردند برای زندگی ما. یک علت پایه ای و اساسی این که راحت از کنار امثال این روایات می‌گذریم این است که ما مسئله های مان را قبل از اینکه بیایم به سفره وحی ارجاع بدهیم با جاهای دیگه حل کرده ایم. من این مثال را زیاد تکرار کرده ام که بچه گرسنه ای، رفته است سر کوچه، یک فلافلی بوده، یکی دوتا فلافل خورده. حالا که آمده سر سفره مادر می نشیند، دیگر رودل کرده، دیگه هیچی نمی‌تواند بخورد. اصلا نیاز ندارد «این چی چیه درست کردی؟» ما اینطوری هستیم، ما گرسنگی مان را می رویم جاهای دیگر. مثلاً همین تعبیر لا خیر مهم است. اگر ما بخواهیم بهش توجه بکنیم خیلی از ما می‌شویم لا خیر. یعنی فقه به آن معنایی که گفته شد اگر نباشد، هیچ خیری نیست. 🔆 متن روایت: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْكِنْدِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ -علیه السلام- لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ. الكافي، ج‏1، ص 33 @Safaeiyeh
اصول فقه معارف؛ زمینه‌ها و ضرورت‌ها/ بخش اول 🔻زمینه تحول فقه، بروز نیازها و مشکلاتی است که برآیند شرایط جدید و تحول شرایط - شرایط اجتماعی تاریخی و سایر شرایط- است. در تاریخ فقه نیز، شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه به طور پررنگی تأثیر داشته‌اند و باعث آشکار شدن نیازها و مسائل جدید و به تبع آن، باعث تحولی در فقه شده‌اند. مشکلات و مسائل جدیدی که در دامن فقه گذاشته می‌شدند، در حوزه فقاهت و نیز مشکلات و نیازهایی را رقم می‌زدند. 🔺فقیهی که در یک دوره فقط لازم بود روایات مربوط به مباحث مبتلابه مردم را پاسخ دهد، وقتی با شرایط متحول مواجه می‌شود و مسائل جدیدی مطرح می‌شود، دو حالت برایش ممکن است پیش بیاید: یکی اینکه روش‌های استنباطی قبلی همچنان کافی باشند و دیگر اینکه این روش‌ها کفاف استنباط مسائل جدید را ندهند. در حالت دوم، تحول در فقه، تحول در روش‌ها و اصول استنباط را نیز به دنبال می‌آورد. یعنی ناچار باید به کاستی‌های و اصول استنباط پرداخت و ناچار این اصول نیز یک گام به جلو خواهند رفت. 🔻باز اگر در تاریخ اصول یک مرور بکنیم می توانیم یکی از خطوط پررنگ تحول در اصول را، برآمده از همین مسئله بدانیم. یعنی وقتی در فقه یک اتفاقاتی می افتاده و فقه باید پاسخ گوی یک سری مسائل جدید می شده که دیگر آن روش ها و اصول قبلی کفاف نمیداده، ناچار می‌آمدند و تحولی را در اصول رقم می زدند. این کلیت چیزی است که باید به آن توجه داشته باشیم. هم در حوزه تاریخی فقه و اصول می‌توانیم این را بررسی کنیم و هم در وضعیت موجودمان که تحول شرایط ما را ناچار به می‌کند. 🔺اگر بخواهیم این بحث را در دوره معاصر خودمان تطبیق دهیم، شاه‌کلید تحولات، جریان است. وقتی انقلاب به پیروزی می‌رسد، یک شرایط متحولی در تمام حوزه اسلام در جهان(ابتدا در ایران و سپس در جوامع دیگر) رقم می‌زند. این جریان انقلاب و سرعت تحولی که در جهان شکل می‌گیرد، نیازها و مسائل جدیدی را در حوزه‌های مختلف رقم می‌زند. 🔻این تطبیقِ همان نکته‌ای است که گفتم؛ رابطه بین مشکلات و تحول، در شرایط معاصر. وقتی جریان انقلاب رخ می‌دهد، مسائل و مشکلات جدیدی آشکار می‌شوند. این مسائل فقط در حوزه احکام بروز پیدا نمی‌کنند، بلکه محور اصلی تحول، مشکلات و نیازهایی است که از دامنه فقه احکام فراتر می‌روند. این مسائل شامل حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی علوم انسانی و اجتماعی نیز می‌شوند. شرایط به نحوی می‌شود که شما ناچارید در حوزه تربیت، اندیشه، فلسفه، عرفان و اخلاق کاری کنید. تحولات به سمتی می‌روند که شما در مباحث علوم انسانی و اجتماعی باید پاسخگو باشید و کاری کنید. 🔺خصوصاً اگر توجه کنیم که تقابلی بین جریان انقلاب و میراث تجربی بشر -که عمدتاً همان است و هیمنه جهانی دارد- وجود دارد. وقتی این تقابل وجود دارد، جریان انقلاب اسلامی چه در حوزه مبانی، چه در حوزه اهداف و چه در جاهای دیگر، سازگاری با آنچه در جریان غرب دنبال شده و میراثی به جا گذاشته، ندارد. از ساده‌ترین چیزها مانند نوع بازار و شکل بازار و تبلیغات تجاری گرفته تا برنامه‌هایی که برای کودک و نوجوان و بزرگسال تولید می‌شود، تا برنامه‌های آموزشی و روش‌های آموزش، همه متفاوت می‌شوند و این یعنی یک تقابلی وجود دارد. 🔻اگر بخواهیم یک نمونه تاریخی بیاوریم که به ذهنمان نزدیک باشد، مانند پیامبر خدا (ص) است. وقتی پیامبر مبعوث می‌شوند و یک طرح جدید و یک حرکت جدید را آغاز می‌کنند، این حرکت جدید در هیچ جزئی با آنچه که میراث بشری است هماهنگی ندارد؛ نه در مبانی، نه در اهداف و نه در روش‌ها. اصلاً نمی‌تواند به آن‌ها متکی باشد. طبیعت این وضعیتی که ما در این دوره تجربه می‌کنیم، حتی کسانی که خیلی به گذشته تعلق دارند را ناچار می‌کند که تن به یک تغییر بدهند. حتی اگر این تغییر در این حد باشد که بگوییم دانش بشری پیشرفت کرده و این پیشرفت‌ها را که با اسلام ناسازگاری ندارد می‌پذیریم و آنچه را که ناسازگار است کنار می‌گذاریم. بالاخره ناچارند یک حرکتی بکنند. 👈🏻 لینک بخش دوم @Safaeiyeh
اصول فقه معارف؛ زمینه‌ها و ضرورت‌ها/ بخش دوم 🔻برای آنکه تطبیقی تر نگاه کنیم توجه کنید که زمانی فقیه ما که حتی مرجع بوده، قدرت، نفوذ و نقش اجتماعی‌اش در سایه حکومت‌هایی بوده است. وقتی این فقیه در جایگاه حاکم قرار می‌گیرد، آن هم نه به عنوان یک رئیس‌جمهور یا شاه، بلکه حاکمی که می‌کند و آن هم نه رهبری یک نظام سیاسی در یک کشور، بلکه رهبری یک جریان اجتماعی در سطح جهان را به عهده دارد، طبیعتاً آنچه که در حوزه سیاست و مدیریت باید به کار گرفته شود، آنچه که در حوزه قضاوت باید به کار گرفته شود و آنچه که در حوزه برنامه‌ریزی باید به کار گرفته شود، همه این‌ها اقتضائاتی دارد که [فقیه] باید [نسبت به آنها] پاسخگو باشد. 🔺این مشکلات و تحولاتی که رخ داده، به یک تعبیر یک را می‌طلبد. فقهی که همان‌طور که در آیه نفر به آن اشاره شده، دیگر فقه دین است یا پایه فقه دین است و محدود به حوزه احکام نیست. فقهی که وقتی شکل گرفت شاخه می‌گستراند و ابعاد مختلف را در بر می‌گیرد. یکی از ابعادش احکام است ولی فقط محدود به آن نیست. 🔻ضرورت این فقه گسترده را اگر بخواهیم توضیح دهیم، در چند محور است: نیازهایی که ما در حوزه داریم، نیازهایی که در حوزه داریم، نیازهایی که در حوزه هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی داریم، نیازهایی که در حوزه مدیریت و مواجهه عملی در میدان با دشمنی‌ها و پیچیدگی‌ها و مشکلات داریم، نیازهایی که در حوزه پیشگیری از آفت‌ها و آسیب‌ها داریم و نیازهایی که در حوزه درمان آفت‌ها و آسیب‌ها داریم. منظورم از آسیب‌ها و آفات، بحث‌های فرهنگی نیست؛ در حوزه مدیریت کلان جامعه شما با آفت‌ها و آسیب‌ها مواجه هستید و باید بتوانید پیشگیری کنید و درمان کنید. 🔺این فقه گسترده وقتی ضرورت پیدا کرد و شما ناچار شدید در این گستره فکر کنید، اندیشه‌ورزی کنید و تولید علم کنید، آن وقت به سراغ روش های فهم و فقه آیات و روایات می رویم و ناکافی بودنشان را در این عرصه گسترده تجربه می کنیم. که ما داریم، گرچه در حوزه فقه احکام خیلی پربار و توانمند است و از آنچه که در جوامع دیگر رخ داده خیلی جلوتر است، اما همین روش‌ها وقتی قرار است در حوزه‌های غیر حکمی هم کاربرد داشته باشند، ناکافی بودنشان را نشان می‌دهند و ناچاریم به یک روش گسترده‌تر، یک روش فراگیرتر و یک اصول جامع‌تری برگردیم که بتواند حوزه‌های مختلف را پوشش دهد. 🔻کلید ارتباط پیدا کردن با این مباحثی که حالا من اجمالاً از آن‌ها گفتگو کردم، مواجه شدن با مشکل و مسئله و نیاز است. مادامی که مشکل و مسئله و نیاز نداشته باشیم، با حوزه‌های جدید ارتباط برقرار نمی‌کنیم. یک خانواده‌ای که می‌خواهد زندگی‌اش را بگذراند، نانی می‌خواهد، غذایی می‌خواهد و می‌بیند گندمی که در انبار دارد و برنج و گوسفندی که دارد کفایتش را می‌دهد، دیگر لازم نیست برود سراغ زمین و آب و ببیند که می‌شود از زمین و آب هم چیزی به دست آورد یا نه؟! یا در انبارش دارد یا اینکه مدام به او می‌دهند؛ هر وقت آرد خواسته، آرد را به او داده‌اند، هر وقت گوشت خواسته، گوشت به او داده‌اند، هر وقت هر چیزی خواسته، به او داده‌اند. این نیاز ندارد برود سراغ آب و خاک. همین نسخه‌ای که استعمارگران برای جوامع دیگر استفاده می‌کردند، سعی می‌کردند نیازهایشان را به آن‌ها بدهند؛ حالا چه در ، چه در حوزه اقتصادی. آن‌ها دیگر نیازی نداشتند خودشان را به زحمت بیندازند. حتی عقلانی نمی‌دیدند که خودشان را به زحمت بیندازند. آنچه که باعث می‌شود انسان به سراغ برود، سراغ آب و خاکش برود، نیاز و مشکلی است که در حوزه تأمین نیازش دارد. در حوزه فرهنگی، فقهی و فقاهت هم همین است. 🔺وقتی من نیازی نبینم، می‌گویم خب الحمدلله احکام که اساس اند را از آیات و روایات استفاده می‌کنم، مباحث اقتصادی‌ام را دیگران کار کرده‌اند و جوابم را می‌دهد، مباحث مدیریتی هم که الحمدلله، بحث نظام هم که آن‌ها گفتگو کرده‌اند، [در نتیجه] می‌آورم این‌ها را کنار باید و نبایدهای حکمی یا اخلاقی که دارم، هر جایش ناسازگار بود پاک می‌کنم و بقیه را استفاده می‌کنم. خب اینجا نیاز جدیدی، مسئله جدیدی برای من شکل نمی‌گیرد. بن‌بست جدیدی برای من شکل نمی‌گیرد که بیایم سراغ بحث‌های فقه در حوزه . اما اگر این نیاز و مشکل را یافتم، این زمینه می‌شود که بیایم سراغ بحث فقه غیر حکمی و حوزه‌های دیگر هم توقع داشته باشم، بلکه داشته باشم که از آیات و روایات استفاده کنم. این پایه است که من را به مسائل جدید گره می‌زند و را برای من حاصل می‌کند. 👈🏻 لینک بخش اول @Safaeiyeh