این روزها خیلیها مجددا صحبت از بورس میکنند و حال فعالان بازار خوب است اما از دیروز یاد خاطرهای افتادم که باعث شد مجددا اشک بریزم و حالم خراب شود.
✅ ترمینال غرب منتظر پرشدن تاکسی بودم دیدم یه آقایی کنار ورودی ایستاده با گردنی کج و شبیه افراد سکته کرده و بیحال به یک خانومی زل زده! بیش از نیم ساعت خیره بود و حرفی نمیزد!
.....
حرکت تاکسی شروع شد خانومی که پشت نشسته بود شروع کرد به گریه کردن! تا اوایل جاده چالوس چیزی نگفت و فقط گریه کرد. دلم طاقت نیاورد پرسیدم جسارتا کمکی از دست بنده برمیاد؟
گفت اون آقایی که بیحال بود در ترمینال خاطرتون هست؟ اون همسرم بود دو سال قبل در تهران صاحب خونه بودیم. یکی از دوستانش که تحلیلگر بود گفت خونه رو بفروش، پولت رو بیار توی بورس تا برات دو برابرش کنم بری یک خونه بزرگتر بخری زن و بچهات در اسایش باشن. هر چقدر گفتیم این کار رو نکن گوش نداد و خونه رو فروخت ۲ تومن.
ریزش بازار شروع شد دوستش گفت نگران نباش! من رانت دارم جای نگرانی نداره. بعد از چندین ماه پولش شد ۵۰۰ تومن و از بس تحت فشار بود که یک شب سکته کرد! متاسفانه به خاطر وضعیت جسمانی کارش را از دست داد و الان با هزار بدبختی فقط میتونه یه خونه کوچیک رهن کنه و دیگه روزها به سختی حتی حرف میزنه و فقط در خونه به من و بچه زل میزنه!!
اون روز به عنوان فعال بازار حالم بد شد و خودمم اشک ریختم...
پ.ن: لطفا به افرادی که با زیان سنگین از بورس خارج شدند نگویید ایکاش میماندید حال بازار خوب شده و داغ کسی را تازه نکنید شاید یکی از آنها زندگیاش را باخته باشد😔
#مرتضی_کاظمپور