سلام سلام شنیدم مشتاق محفل جدیدید اصلا فکر نمی‌کردم محفلام اینقدر طرف دار داشته باشه🥺🥺🥺❤️ ای من دورتون بگردم الهی این چند وقت کلی گرفتار بودم وقت نداشتم محفل بزارم💔شرمنده اگه پایه باشید و ببینم بالای ۲۰سین بخوره پیامم ۳و ۵دقیقه محفل میزارم

واووووووووو ۲۲سین خورد پس ی محفل خفنی براتون در نظر بگیرم جبران اون هفته که نبودم و این هفته

هفته پیش که نبودم رفته بودم راهیان نور واسه همین می‌خوام محفل امروز مربوط باشه به شهدای شلمچه و راهیان نور البته محفل که نیست روضه خطی هست [موضوع• شهدا و راهیان نور]

بسم‌رب‌الشــهدا‌ #روضه‌‌خطی...

شهداچقدرهواے دیگران رو داشتن! غم و غصه‌دیگران‌رومیخوردن.. شهیدمصطفی‌چمران‌وقتی از جایی رد میشدومیدیدبارون‌شدیدی‌میباره و ادمی بی پناه زیر بارون میدید که سرپناه و خونه نداره میگه اونشب نتونستم برم جای گرم!زیر سقف! نتونستم برم خونه استراحت کنم! احساس کردم باید کناراون توسرمابمونم:) بچه هایی که احساس مسئولیت میکردن نسبت به اطرافیانشون،نمیتونستن راحت ردشن از ادما! نمیتونستن شاهد درد و سختیای ادماباشن و تنهاشون بزارن!

شهید داودد‌کریمے.. پسرش‌میگفت میبردمش بیمارستان و میومدم میگفت بابام هروقت بنزین میزد یه قوطی بنزین اضافه هم جامیکرد برای ادمایی که توراه جاموندن و بنزین ندارن! براشون مهم بود ادمای اطرافشون! احساس مسئولیت نسبت به اطرافیانش داشت

شهید خادم صادق میگفت هروقت میرفتم مدرسه مامانم توکیفم دوتاساندویچ میزاشت میگفت یکی برای خودت یکی هم برای اون بچه ای که امروز ساندویچ نیاورده! وهمین بچه هایی که تومدرسه ساندویچ هاشون رو نصف کردن به بقیه دادن رفتن‌کانال کمیل شدن مثل شهید ابراهیم هادی که توی اوج تشنگی قمقمه های ابشون رو نصف میکردن ابشو و میدادن به اسیری که کنارشون بود:)

« چه‌کنم‌بادلی‌که از‌شماتوان‌ِگذشتنش‌نیست ! 💔