eitaa logo
سلامت آذربایجان
84 دنبال‌کننده
394 عکس
597 ویدیو
29 فایل
سیب سلطان میوه‌ها_بخورید بیاشامید اسراف نکنید_معده مرکز بیماری و سلامت_ یبوست مادر بیماریها
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روشنگرانه یاس..VIP
40.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔴مطالبی که بصورت خیلی مختصر و مفید در کلیپ در خصوص روش اشتباه واکسیناسیون در کشور و عوارض بالای واکسن در ایران و ... بیان کردند با دقت گوش کنید 💫 پروفسور منصور امین ، متخصص باکتریولوژی ، استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز 💫مهندس شکوهیان راد ، متخصص مطالعات سایبرنتیک ، مدرس . دانشگاه تهران 💫دکتر فرامرزی ، متخصص میکروبیولوژی و ساخت واکسن 💫 دکتر فروهرمنش ، متخصص ژنتیک 💫 پزشکی سنتی سبک زندگی داروی#فصد ویروس سبز تغذیه مبارزه با کرونا https://eitaa.com/roshangaraneh_yas
وقتی طبیب مسیحی بخاطر علم طب (علیه السلام)، مسلمان میشود‼️ 🔹 بَختَيشُوعِ حکیم، متوکل و نصرانی بود. در طب سرآمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسکری (علیه السلام) آمد که کسی را بفرستید امام عسکری می خواهند فَصد کنند.(از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن! 🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد. 🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان ظرف هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا ظرف پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان ظرف بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا ظرف پر شد. فرمودند ببند، بست. 🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت. ادامه در پست بعد... 👇 ‌
ادامه پست قبلی... ...مردم کنار دِیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه. 🔸فَصَّاد نزد بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای ، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمی‌کردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید! بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود. 🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پیش راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟ گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. 🔸ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه (علیه السلام) رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟ 🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) خادم حضرت بود تا فوت کرد. 📗 الکافی ج ۱ ص ۵۱۲ 📕 بحارالأنوار ج ۵۰ ص ۲۶۱ عضویت در مجله طب اسلامی👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2237792257Cc6bced9763
❣️خون دماغ( ): تغییر فصل و غلبه دم( افزایش حجم خون) در ابتدای نوروز ایجاد می نماید. تا شخص دچار نشود. درمان غلبه دَم (خون) حجامت می باشد. طبق توصیه ائمه ماه آذار( ) وقت حجامت و خوردن مسهل می باشد. و بخصوص 10 روز اول آن که مصادف با عید نوروز است. متاسفانه با خوردن شیرینی و آجیل و گوشت زیاد بر خلاف طبیعت بدن و فصل حرکت می نماییم. 🌺 توصیه های درمانی: ◀️پرهیز از غذاهای خون ساز مانند: گوشت، آبگوشت، خرما، آجیل، شیره ، زعفران و ادویه های گرم ، سیر و پیاز و حلویات (شیرینی جات) و ... ◀️خوردن ، چای سیب ( امام صادق ع: اسقوه سویق التفاح) ◀️ و ◀️با تغییر فصل، خوردن مسهل و ملین مانند: سنا ، اسفرزه، تخم شربتی؛ بذر خرفه لازم می باشد. ◀️پرتقال، سیب، چای سیب، رب انار، سنجد، سماق، کاسنی، خرفه، عناب ، شنگ، بنفشه، پلوماهی، خورش آلوچه، سوپ جو، کاهو، سکنجبین، خیار و ... توصیه می شود. ✍