eitaa logo
سلسبیل
3.6هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
15.7هزار ویدیو
12 فایل
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا * عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلْسَبِيلًا (سوره انسان/آیات 17-18) معرفت زایی شخصی، بصیرت افزایی اجتماعی @Sharabetahoor_1001 آیدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷درباره‌ی سوره‌ی انشراح ❇️آیت الله سیّد عبد الکریم کشمیری (ره) برای کسانی که قبض دارند و سینه‌شان تنگ و مغموم است، خواندنش خوب و سینه را فتح و باز می‌کند. و مرحوم آقا سیّد هاشم حدّاد این مطلب را گفته‌اند و تجربه هم نشان داده است. 📚کتاب پندهای آسمانی، ص ۱۸ ------------------ شادی روح شان صلوات @Salsabil1401
🍃استاد عارف حضرت آیت الله کشمیری (ره) فرمودند: در نجف به خاطر حشر و نشر با اولياء و مجاهدت، چشم برزخى ‏ام باز مى‏شد و افراد سرشناس صورتهاى ناخوشايندى داشتند، و اين مسئله آزارم مى‏ داد. ولى افرادى كه مطرح نبودند و معروفيتى نداشتند، چهره برزخى ‏شان بسيار زيبا بود. كم‏ كم اين ديدنها سبب شد توجهى به افراد نكنم و سرم به پايين باشد. روزى به خودم گفتم گرچه يقين قلبى بيشتر پيدا مى ‏كنم ، امّا نسبت به افراد حالت بدگمانى پيدا كردم و شايد طرف بعد توبه و استغفار كند در حالى كه من آنها را قبلاً به صورت ناپسند برزخى ديده ‏ام. 🌿 پس در پى چاره‏ جويى بودم تا يكى از عارفان وارسته كه در يكى از شهرهاى هند سكونت داشت به قصد زيارت حضرت اميرعليه السلام به نجف آمده؛ و هر وقت كه مى ‏آمد در ايام مخصوص و مدتى مى ‏ماند بعد به هند مى‏ رفت. روزى او به ديدارم آمد و در همان نگاه اول فرمود: به دست آوردن چشم برزخى خيلى دشوار است و از دست دادن آن بسيار آسان است. گفتم: طاقت ادامه اين وضع را ندارم. فرمود: امروز به قصابى محل مراجعه كن و گوشت گوساله بخر و در حياط خانه و در فضاى باز آن را بروى آتش كباب كن و بعد ميل نما ، مشكل تو حل مى‏ شود. طبق دستور انجام دادم و با خوردن اولين لقمه چشم برزخى ‏ام بسته شد و حالت عادى پيدا كردم. 📚 (میناگردل: ص 113 و 114) ------------------ شادی روح شان صلوات @Salsabil1401
🍃حجة الاسلام دکتر سید محمد حسین قزوینی فرمود : من شنیده بودم که مرحوم آیة الله کشمیری یک مراتبی از کمالات را طی کرده و گذشته و آینده را ، خیلی راحت برای مردم بیان می کند . ایشان که از نجف به قم آمده بودند ، من در سال 1361 توسط یکی از علمای بزرگ قم ، وقت گرفتم که خدمتشان برسم . موقعی که داشتم منزل این بزرگوار می رفتم ، یکی از بنده زاده ها اصرار می کرد که من هم بیایم . گفتم : پسرم برگرد ! اینجا که من می روم جای بچه نیست . دیدم هِی اصرار می کند ، یک داد بر سرش زدم ، گفتم : برگرد و سوار ماشین شدم و به منزل ایشان واقع در کوچۀ آبشار که تا خانۀ استاد ، 5 دقیقه فاصله بود رفتم . وارد منزل این بزرگوار که شدم ، گفتم : سلام علیکم ، ایشان اولین جمله اش به من این بود ، علیکم السلام ، بچه چه گناهی کرده که بر سرش داد می کشی !! دیدم همان لحظۀ اول ، یک برق 2000 وات ما را گرفت . بنده آنجا نشستم و ایشان شروع کرد به گفتن : آقا شما این کار را می کنید ، آن کار را می کنید ، شغلتان این هست ، این کارت درست هست و این کارت درست نیست . بعد آینده برایت اینطوری می شود . من دیدم گویا این مرد 20 سال ، 30 سال کنار من بوده است . حتی یک چیزی را از نیّت من خبر داد ؛ والله ، بالله غیر از خودم احدی خبر نداشت . بعدها هم به منزل ایشان می رفتیم و می نشستیم . این قضایا گفتنی ، شنیدنی و آموزش دادنی نیست بلکه رفتنی و از نزدیک دیدنی است . آن چیزهایی که ایشان نسبت به آیندۀ خود بنده گفته ، موارد متعددی است که اگر 50 مورد گفته ، 40 مورد آن را تا امروز دیده ام . یعنی تمام دنیا بیاید بگوید : این نادرسته ، می گویم : نه خودت نادرستی ؛ این چیزی بود که بنده ، خودم از ایشان دیدم و کاری به هیچ واسطه ای ندارم . ------------------ شادی روح شان صلوات https://eitaa.com/Salsabil1401