ادامه قبل...
🔻 آن وقت نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) افرادی بزرگ، پیرمرد، عالم، اهل حدیث و شاگردان ائمه بودند. مأمورین حکومتی، سادات بنی الحسن و بنی الحسین را میگرفتند و از مدینه به زندانی در پشت کوفه به نام زندان هاشمیه میبردند. زندانی سخت در زیرزمین که پنجاه تا شصت تا پله میخورد و به صورت سرداب بود. همهی اینها را در این سردابها میانداختند.
🔸 در تاریخ نوشتهاند که این زندانها حتی دستشویی نداشت. وقتی یک نفر از این سادات فوت میکرد، جنازهی او را نمیبردند، [بلکه] جنازه همان جا باید میماند. در این زندانها شب و روز مشخص نبود. سادات و بزرگان قرائت قرآن را تقسیم کرده بودند؛ یکی میگفت از صبح تا ظهر فلان مقدار از قرآن را من میخوانم و از اول ظهر فلانی اینقدر قرآن میخواند تا مغرب بشود.
🔹 یک طرف قضیه حسن مُثَنّی بود، چرا به او حسن مثنی میگویند؟ چون که اسم او حسن است و فرزند امام حسن مجتبی هم هست لذا به او حسن مثنی میگویند. خود همین حسن مثنی هم یک پسر دارد که باز اسم او هم حسن است و به او حسن مثلث میگویند. این حسن مثنی در جریان کربلا هم بود. او یک پسری به نام داوود دارد ـ منظور من اینجا است ـ که در آن زمان دیگر پیرمرد شده بود، ولی منصور دوانیقی مهلت نداد، نیرو فرستاد و داوود را از مدینه گرفتند و به زندان هاشمیه آوردند. داوود مدتی در زندان هاشمیه گرفتار بود.
ادامه دارد...
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
ادامه قبل...
🔻 این داوود که نوهی امام مجتبی (علیه السلام) و فرزند حسن مثنی است، مادری پیرزن داشت که بعد از دستگیری داوود، خیلی افسرده و اذیت شد.
🔸 دربارهی حالات ایشان مشهور است که هر کسی، هر سیدی، هر زاهدی، هر عابدی و هر فرد مسجدی را میدید، به او میگفت که دعا کن که پسر من داوود را به زندان هاشمیه بردند.
🔹 گاهی به این پیرزن خبر میرسید که پسر تو را کشتند، پسر تو را در ستون دفن کردند. هرچند وقت یکبار، افسردگی او بیشتر میشد و گریه و زاری میکرد. تا مدتی این قضیه طول کشید.
🔸 قبل از ماه رجب بود، یک وقتی شنید که امام صادق (علیه السلام) بیمار شدند و مثلا سرماخوردگی دارند. اینها با امام صادق (علیه السلام) نسبت داشتند، بنی الحسن با بنی الحسین پسرعمو بودند. قوم و خویشهای خیلی نزدیکی بودند و خانههای اینها به هم نزدیک بود.
🔹 ام داوود به عیادت امام صادق (علیه السلام) رفت. گفت: آقا شنیدم مریض هستید به عیادت شما آمدم. حضرت از او تشکر کردند و بعد پرسیدند: راستی ام داوود، از داوود چه خبر؟ گفت: آقا، داوود که در زندان هاشمیهی کوفه است، وضعیت زندان آنجا را هم که میدانید. من خیلی دعا کردم که خداوند این پسر مرا آزاد کند، ولی میگویند هر کسی به زندان هاشمیه رفته است دیگر زنده بیرون نمیآید.
ادامه دارد...
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
#اعتکاف #خلوت
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
4_6012360280552505452.mp3
7.19M
* #کلیپ_صوتی #حضرت_زینب
🎧 موضوع: حضرت زینب سلام الله علیها
🎤 حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
⏱ زمان: ۷ دقیقه
📥 حجم: ۶/۹ مگابایت
🔺 @nasery_ir
#اعتکاف #خلوت
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
🔻وفات معدن صبر و فضیلت، حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر همه محبین اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد.
🔺 @nasery_ir
ادامه قبل...
🔻 بعد که بلند شد برود به امام صادق عرض کرد که آقا من یک حقی را میخواهم به شما تذکر بدهم؛ «فإنه أخوک مِن الرضاعه » یعنی این داوود برادر رضاعی شما است چونکه شما از من شیر خوردهاید. این داوود که بچه بود، شما هم در سنین طفولیت بودید. من هم به او و هم به شما شیر دادم. این داوود برادر شیری و رضاعی شما است. اگر میخواهید برای او کاری بکنید، الآن فصل آن است. استخوانهای من هم سست شده است، دیگر توان داغ ندارم.
🔸 اینجا بود که یکی از اسرار اهل بیت نمایان شد و آن این است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ام داوود بایست. رفتند قلم و کاغذ آوردند و فرمودند: ام داوود بگذار ماه رجب بشود. وقتی که ماه رجب شد صبر کن تا سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم ماه یعنی ایام البیض بشود. ایام البیض که شد، سه روزِ سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه را روزه بگیر و آن ایام نماز خود را با توجه و آرامش بخوان. روز پانزدهم که شد از ظهر، نماز و نافلهی ظهر و عصر را بخوان و بعد هم این دعاها و این قرآن و ... که مرحوم آشیخ عباس قمی در مفاتیح آورده است. کتب مختلفی مثل مصباح شیخ طوسی و کفعمی و ... در اعمال ماه رجب این عمل را نقل کردند.
🔹 حضرت فرمودند: ام داوود نگران نباش؛ این دعایی را که به تو گفتم از اسرار ما اهل بیت است، دیگر پشت درِ بسته نمیمانی. ام داوود میگوید صبر کردم تا ایام البیض ماه رجب شد. روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه گرفتم و از ظهر روز پانزدهم تا عصر مشغول اعمال شدم.
ادامه دارد...
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
ادامه قبل...
🔻 بعد از روز پانزدهم، از وقتی که اعمال تمام شد تا آمدن داوود، فقط اینقدر فاصله شد که یک اسبسوار به سرعت خود را از کوفه به مدینه برساند. ام داوود گفت: شنیدم در میزنند. رفتم دیدم پسرم داوود است و خوشحال شدم.
🔸 هنوز داوود ننشسته بود که گفتم: میگویند هر کسی به زندان هاشمیه رفت دیگر بیرون نمیآید، چه شد پسر آزاد شدی؟ گفت: مادر! خود من هم نمیدانم ، ولی روز پانزدهم ـ مصادف با زمانی که مادر او در مدینه مشغول اعمال و عبادات بوده است ـ نمایندهی مخصوص منصور آمد و گفت که داوود بن حسن آزاد است. از زندان که بیرون آمدم، ده هزار درهم به من هدیه دادند و با یکی از بهترین اسبهای خلیفه من را راهی مدینه کردند.
🔹 مادر او گفت که پسر من نمیخواهد داخل بیایی، بیا برویم از امام صادق (علیه السلام) تشکر کنیم. به خانهی امام صادق (علیه السلام) آمدند. ام داوود عرض کرد که آقا به برکت آن دعایی که به من تعلیم کردید، داوود آزاد شده و امروز رسیده است. من او را آوردم که از شما تشکر کند. خدمت امام صادق (علیه السلام) نشستند.
🔸 امام صادق فرمودند که داوود فهمیدی چطور شد که منصور تو را آزاد کرد؟ گفت: نه آقا. حضرت فرمودند: این عبادتی ـ عمل ام داوود ـ که مادر تو انجام داد، باعث شد که منصور در آن ساعت، یعنی بعد از اعمال به خواب برود. در عالم خواب آقا امیرالمؤمنین را دید که آمدهاند و میخواهند همهی زندگی منصور را آتش بزنند.
🔹 آقا امیرالمؤمنین فرموده بودند که منصور داوود را آزاد کن وإلّا زندگی تو را آتش میزنم. منصور بین خواب و بیداری این آتش را حس کرد، با حالت ترس بلند شد و بلافاصله دستور آزادی داوود را داد.
🔸 آقا امام صادق (علیه السلام) به همین ام داوود هم فرمودند که سعی کن در طی این عمل و عبادت، یک شکستگی برای تو حاصل شود؛ این شکستگی بار تو را میبندد و این سیم را به مرکز و به مبدأ وصل میکند. [این عمل] در کمال آرامش باید اجرا بشود.
(رک: فضائل الأشهر الثلاثة، ص:۳۳)
کد 4338
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
بعضی عربها مانند حضرت زهرا سلام الله علیها سه تا حجاب داشتند. آن زمان هم که ما در عراق بودیم، رسم زنهای عفیف عرب این بود که مقنعه مشکی به سرمی کردند؛ بعد با یک پارچه مشکی پیشانی خود را تا ابرویشان می بستند که این مقنعه جابه جا نشود، بعد از آن یک عبای عربی زنانه می پوشیدند که در دستهایشان می کردند و برای آن تا پایین، دکمه می گذاشتند، بعد یک عبای دیگر سرتاسری سرشان می کردند و یک پوشیه هم می زدند؛ حجاب آنان اینگونه بود.
اینکه بعضی مداح ها می گویند حجاب حضرت زینب سلام الله علیها را عصر عاشورا دزدیدند و ... ، اینها توهین به مقام ولایت است. حضرت زینب سلام الله علیها مقام عصمت دارد. بعضی ها به گمانشان هر چه سر زبانشان می آید، باید بخوانند تا مردم گریه کنند؛ در حالی که کسی گریه پیش فروش نکرده است. حقیقت را بگو؛ اگر گریه کردند که کردند و اگر نکردند هم که نکردند. تو هزار دروغ می بافی، تا او گریه کند؟ تو اهل بیت را نابود می کنی و عصمت آنها را از بین می بری برای اینکه او گریه بکند؟ بر فرض هم که حجاب اهل بیت:را در عصر عاشورا دزدیده باشند، این پارچه¬های رویین بوده که با نبود اینها هم حجاب حفظ می شد؛ نه اینکه تمام حجاب ایشان را برداشته باشند.
#عاشورا #سوریه #زینب(س) #حجاب
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🔻کانال رسمی آیت الله ناصری
🔷@naseri_ir
11.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپویژه #حق_الناس #شهدا #بهشت
🔶موضوع: حق الناس شهدا
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🔻کانال رسمی آیت الله ناصری
🔷ایتا:eitaa.com/naseri_ir
مداحی آنلاین - دارم آروم آروم آب میشم - .mp3
4.76M
🏴 #شهادت_امام_کاظم (علیه السلام)
🌴دارم آروم آروم آب میشم
🌴اخه أجلم نزدیکه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
╭───
│ 🏴 @Mabaheeth
╰──────────