💛
🛵💛
💛🛵💛🛵
🛵💛🛵💛🛵💛
💛🛵💛🛵💛🛵💛
🛵💛🛵💛🛵💛🛵💛
بسـمربّالزهـرا﴿ﷺ﴾
#قسمت_سی_و_چهارم
#رمان_تنها_میان_داعش
آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی (ع)است!
- -- --- ----‹آغـاز👇🏻›---- --- -- -
که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه آمرلی دیگر برای
مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم،
عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی
پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه قیامت شده است. در حیاط بیمارستان
چند تخت گذاشته و رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند. پارگی
پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی
تمام شده و او از شدت درد و خونریزی خودش از هوش رفت. دختربچهای
در حمله خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست
پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این جراحت چه کند، جان
داد. صدای ممتد موتور برق، المپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا
و درماندگی مردم، عین روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر
پَرپَر میزد که بالخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. نخ و سوزن
بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد،
زنعمو اعتراض کرد :»سِر نمیکنی؟« و همین یک جمله کافی بود تا
آتشفشان خشمش فوران کند :»نمیبینی وضعیت رو؟ ترکش رو بدون
بیهوشی درمیارن! نه داروی سر ی داریم نه بیهوشی!« و در برابر چشمان
مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :»آمریکا واسه
سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!« یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و
منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :»دولت از آمریکا
تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا قاسم سلیمانی تو آمرلی باشه،
کمک نمیکنه! باید ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!« و با پوزخندی
عصبی نتیجه گرفت :»میخوان حاج قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت
بدن!« پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، باال گرفت تا شاهد ادعایش
باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :»همینی که االن تو درمانگاه پیدا میشه
کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته قتل عام مردم رو تماشا میکنه!« از لرزش
صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش
برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با خشمی که از چشمانش می-
بارید، بخیه را شروع کرد. حاال سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود
که به یاد نالههای مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم. به چه
کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم
فرزندشان غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که
دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که
از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید. بخیه زخمم تمام شد و من
دردی جز غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون
میباریدم. میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار می کردم
نویسنده✍🏻 : "فاطمه ولی نژاد💛"
💛
🛵💛
💛🛵💛
🛵💛🛵💛🛵
💛🛵💛🛵💛🛵💛
🛵💛🛵💛🛵💛🛵💛🛵
🇵🇸🇮🇷"کانال کمیل"
_
یادمونباشهکههرچی
برایخداکوچیکیوبندگیکنیم
خدادرنظردیگرانبزرگمونمیکنه🌱!'
#شھیدحسینخرازی
🇵🇸🇮🇷"کانال کمیل"
داشتیم روایت گوش میدادیم یهو گفت ! شهدا دستتون گرفتن شب جمعه شلمچه باشید !
آقا مهدی گفت شب جمعه مارو یاد کنید ماهم نزد ارباب شمارو یاد میکنیم !
یهسلاممبدیمخدمتآقاجانمون؛
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(:💚
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولایالاَمانالاَمان . . . 🌱
#شعبان
-فرضکن«حضرتمهدی»بهتومهمانگردد!
-«ظاهرت»هستچنانیکهخجالتنکشی؟
-«باطنت»هستپسندیدهصاحبنظری؟
-«خانهات»لایقاوهستکهمهمانگردد؟
-«لقمهات»درخوراوهستکهنزدشببری؟
-حاضری«گوشیهمراه»توراچکبکند؟
-«باچنانشرطکهدرحافظهدستینبری»
-واقفیبر«عملخویش»توبیشازدگران؟
-میتوانگفتتورا«شیعهاثنیٰعشری»؟
اَللّٰـ℘ُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪَالْفَرج
––––· • —– ٠ ✤ ٠ —– • ·––––
_شهیدابراهیمهمت:)↓
سختیهاراتحملکنید
اینانقلاببانهایتاقتدار
وتوانبهانقلابجهانی
امامزماناتصالپیدامیکند
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگی درمانِقطعی ندارد
تنهاباید
به عکس های حَرَم نگاه کرد و
درد را کاهشداد. . .❤️🩹
🌙 #شب_جمعه...
🕯 #حسینجانم...
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با کسی که شغلش ضایعاتی باشه،
ازدواج می کنی؟
#شهیدانه
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ