eitaa logo
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
202 فایل
شهیدان راه درست روانتخاب کردند خدا هم برایِ رسیدن به مقصداونا رو انتخاب کرد:))✨ . "اومدیم تا درکناره هم مبارزه به سبک شهدا رو یادبگیریم:((😉🔥 . در صف لشکر علی منتظر اشاره ایم منتظر فدا شدن در حرم سه ساله ایم((❤️‍🩹 پشت خاکریز: @Sarbazharm
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 پرچم گنبد حرم مطهر رضوی تعویض شد
🔹اسامی خلبانان شهید این سانحه به شرح زیر است: سرهنگ خلبان سید طاهر مصطفوی سرهنگ خلبان محسن دریانوش سرگرد فنی بهروز قدیمی
عید است اما اشک، مهمانِ عیون است چشمِ حرم در هجرِ خادم، غرق خون است بانگی که اکنون می زند نقاره خانه؛ نقّاره ی "انّا اِلیه راجِعون" است...
هم حاج قاسم و هم آقای رئیسی هر دو ۶۳ داشتن هم سن پیامبر بودن که شهید شدن...🖤
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
آقای رئیسی افتخار میکنم به شما رای دادم.. شما هم اون دنیا به عاقبت به خیری ما رای بده سید شهید عزیز💔
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
خُداحافِظ اِی قِصه‌ی عاشِقانه!...
حاجی گفته بودی من پیشانی هر کسی رو ببوسم شهید میشه هااا🖤💔
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
حاجی گفته بودی من پیشانی هر کسی رو ببوسم شهید میشه هااا🖤💔
کاش حاجی بودی کاش می‌دیدی بعد تو چقدر غم دیدیم هنوز غم ۱۳ دی رو دلمون سنگینی می کنه ۳۰ اردیبهشت هم بهش اضافه شد😭🚶🏻‍♀️
اینو نشون اونایی بدید که میگفتن رئیسی هیچ کاری نکرده و بود نبودش مهم نیست ❗️
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
🎥 امروز نوبت کشیک خدمتی رئیس‌جمهور در حرم بود😭😭
🔴 رئیس سازمان هلال‌احمر: برای پیدا کرد بالگرد رئیس‌جمهور و همراهانش هیچ کمک خارجی در کار نبود و اخبار منتشر شده در این زمینه شایعه است
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
حاجی گفته بودی من پیشانی هر کسی رو ببوسم شهید میشه هااا🖤💔
محرومان امروز یتیم شدن... درحال حاضر قادر به نوشتن هیچ متنی نیستم.😔 امام زمان تسلیت آقاجان😭 مردم ایران تسلیت🖤
خداحافظ جمعه‌هایِ بی‌خواب خداحافظ ماشین‌هایِ بدون شیشه‌دودی خداحافظ «ماشین رو نگه دارید، مگه نمی‌بینید مردم وایستادن» خداحافظ «اتّقواالله»هایِ حین مناظره خداحافظ مایهٔ غرورِ ایرانی خداحافظ پروژه‌هایِ افتتاحی خداحافظ سفرهای پی‌در‌پیِ استانی خداحافظ دعای کارگر‌های کارخانه‌هایِ احیایی خداحافظ مخاطب پیرمردی که گفت «خدا پدرت رو بیامرزه» خداحافظ سیبْلِ توهین‌ها، طعنه‌ها و تهمت‌ها خداحافظ مخاطبِ تخریب و کنایه‌های خودی و بی‌خودی خداحافظ «ما دنبال دوتا رأی حلال‌ایم» خداحافظ «من تا تمامِ مشکلات حل نشود، به سفرهای استانی خواهم آمد» خداحافظ سکوتِ مردانهٔ مقابل تخریب‌های رقیب خداحافظ سیبْلِ تمسخرِ شش‌کلاسی‌هایِ نامرد خداحافظ دکترِ سلیم‌النفس‌ها  خداحافظ «من دردِ یتیمی را چشیده‌ام» خداحافظ پیشانیِ بوسهٔ حاج‌قاسم خداحافظ سربازِ احیاگرِ غیرت له‌شدهٔ ما خداحافظ مظلومِ هلهلهٔ بی‌وطن‌ها خداحافظ «برای این طلبهٔ خدمتگزار دعا کنید» خداحافظ عبا و قبایِ خاکی بین سیل و زلزله‌ها خداحافظ مخاطب «تمجید»هایِ اقا خداحافظ سفرهای عادی‌شدهٔ روستایی خداحافظ جشن‌های احیایِ کارگاه‌ها خداحافظ شهادت حینِ خدمت؛ نه پشتِ میز خداحافظ شجاعتِ قدم‌های اقای وزیر و مواضعِ صریحِ شیعه‌گری خداحافظ زبانِ بی‌لکنتِ دفاع از اسلام بیشتر از آنچه فکر کنی دوستت داشتیم؛ تو و یارانت را، ببخش که زیاد نگفتیم… باز با از دست‌دادن‌ها به خود آمدیم! حالا مخالفینت راحت‌تر تخریبت می‌کنند و تو راحت‌تر سکوت می‌کنی! حالا بدخواهانت اعداد و ارقام و آمار را بیشتر پیش می‌کِشند و تو در آسمانی! خداحافظ آقاسید ابراهیم! جدی‌جدی شهیـد شدی… حالا کمی استراحت کن؛ خیلی خسته‌ای…😭 ایران تسلیت 🖤
ای کاش که آن روز بیاید که اینبار دگر از شوق بباریم😭💔
ولی ما به دعای پیرزنای روستایی مرد ها و زن‌هایی که ۸ سال فراموش شده بودن و تو بهشون رسیدگی کردی اون دختر کوچولویی که دوچرخه میخواست و برات نامه نوشت براش تهیه کردی ایمان داشتیم 💔 شهادتت مبارک آدمی مث تو شهید نمیشد تجب میکردیم ولی الان وقتش نبود در آرامش باشی مرد خدا🖤
روی مبل زرشکیِ جلوی تلویزیون مچاله شده‌ام. شبکه خبر مدام می‌گوید محل سانحه شناسایی شده و تیم اعزامی در نزدیکی محل هستند. می‌گوید تا کنون علائم حیاتی در محل دیده نشده. باید آماده شوم بروم سر کلاس اما چشم هایم میخِ تلویزیون است و خبری که مدام تکرار می‌شود. صدا را زیاد می‌کنم و می‌روم توی اتاق. روسری سبز را برمیدارم و به روسری مشکی، کنار روسری های دیگر نکاه می‌کنم. شبکه خبر گفته تا کنون علائم حیاتی دیده نشده. چه می‌کنی خوش خیال خانم؟ روسری مشکی را بردار دیگر.. دستم نمی‌رود، دلم نمی‌رود.. دلم می‌خواهد امید داشته باشد! حرفش را به کرسی می‌نشاند. به انگشت ها فرمان می‌دهد که با پس زمینه صدای خبری که مدام تکرار می‌شود سوزن را کوک بزند به روسری سبز. مامان نشسته روی صندلیِ ناهارخوری آشپزخانه رو به تلویزیون و نگران صحنه های تکراری را نگاه می‌کند. قاب عکس حاج قاسم کنار تلویزیون می‌خندد. به مامان می‌گویم:« این قاب امروز یجوری نیست؟ لبخند حاج قاسم امروز فرق نداره؟» مامان که از خبر ها کلافه است، نگاه گذرایی به قاب می‌کند و حرفم را نشنیده می‌گیرد. - چقدر خبر تکراری پخش می‌کنن! از قاب چشم برمیدارم. صدای بوق ماشین بابا می‌آید. چادرم را می‌اندازم روی سر و کوله را برمیدارم. به مامان می‌گویم نگران نباشد و خداحافظی می‌کنم. درب ماشین را می‌بندم و چشم میدوزم به صفحه روشنِ گوشی که روی خبرگزاری های مختلف می‌چرخد. بابا می‌گوید «خبری شد برام بخون» سر تکان می‌دهم و می‌گویم «خبر جدیدی نیست. آخرین خبر اینه که نزدیک محلن..» تند می‌راند بابا. هرچند دقیقه می‌زند روی فرمان. و خیلی زود ترمز می‌کند جلوی در. هنوز یک ساعت تا کلاس مانده. می‌روم توی خوابگاه و توی اتاق می‌نشینم. می‌نشینم و خبر ها را چک می‌کنم. هنوز فارس چیزی نگفته اما یکی یکی کانال ها خبر تسلیت می‌زنند. باور نمی‌کنم. بهت دارم. تند تند کانال های دیگر را چک می‌کنم. همه خبر تسلیت و شهادت رئیس جمهور و همراهانش را گذاشته‌اند. دست هایم سر می‌شوند. در عرض پنج دقیقه همه کانال ها و سایت ها خبر را کار می‌کنند. همه جا حرف اوست.. فیلم های زیادی از او وایرال می‌شود که در یکی از آن‌ها می‌گوید «نمی‌ارزه آدم تو این دنیا برای چیزی گریه کنه جز اباعبدالله..» آقای رئیس جمهور خودش در غم فقدانش به اشک های ما جهت می‌دهد. می‌خواهم بلند شوم و بروم سمت کلاس. حس می‌کنم کمرم خم شده.. به زحمت بلند می‌شوم. خبر می‌دهند کلاس تعطیل است. می‌روم سمت خانه. آقای راننده تاکسی چشم‌هایش سرخ است. با چشم های سرخش تو آینه نگاهم می‌کند و می‌گوید «بخدا دلم سوخته دختر جان. چه مردی رو از دست دادیم. چقدر دلسوز این مردم بود. یک لحظه آروم و قرار نداشت..» همه جا حرف اوست.. حرفش را تایید می‌کنم. با پشت دست اشک نیامده‌اش را پاک می‌کند. - به‌خدا دخترم، من تو این دولت یه وام نگرفتم. از صبح تا شبم دارم تو این تاکسی جون می‌کنم. ولی این مرد واقعا تو دلم جا داشت. می‌دیدیم داره کار می‌کنه، می‌دیدیم زحمتاشو.. از لاین سبقت می‌رود سمت راست. انگار می‌خواهد آرام تر برود تا بیشتر دل سبک کند.. - من پسر جوون از دست دادم.. انقدری گریه نکردم که امروز برای آقای رئیسی گریه کردم.. چه می‌کنی پیرمرد.. داری اشک ما را هم توی تاکسی در میاوری.. حرف او را می‌گویم به پیرمرد.. می‌گویم تو یک سخنرانی داشته‌ای که تویش گفته ای :«نمی‌ارزه آدم تو این دنیا برای چیزی گریه کنه جز اباعبدالله..» از پیرمرد که خداحافظی می‌کنم و درب ماشینش را می‌بندم، می‌بینم نرفته، سرش را گذاشته روی فرمان و شانه هایش می‌لرزد.. تلویزیون قرآن می‌خواند و مامان بلند بلند گریه می‌کند.. سرش را می‌گیرم توی بغلم و پشتش را نوازش می‌کنم. و باز می‌گویم که تو یک سخنرانی داشته‌ای که تویش گفته ای :«نمی‌ارزه آدم تو این دنیا برای چیزی گریه کنه جز اباعبدالله..» عکس کنار تلویزیون را نشان می‌دهد و می‌گوید:«راست گفتی.. حاج قاسم یجور دیگه ای می‌خنده امروز.. یجوری که مشخصه مهمون داره..» "@Sarbazeharamm _کَِاَِنَِالَِ ‌ڪــمۭــٻۧــڸ
بمیرم‌برادل‌رهبر(:💔😭