💙
❄💙
💙❄💙❄
❄💙❄💙❄💙
💙❄💙❄💙❄💙❄
#جانم_میرود
#قسمت_116
ــ خداحافظ.
روی تخت نشست. نتوانست جلوی اشک هایش را بگیرد. اشک هایش روی گونه هایش سرازیر میشدند.آرام زمزمه کرد.
ــ وای الان شهاب حالش خیلی بده...
به طرف تلفن رفت تا به شهاب زنگ بزند. اما میانه راه ایستاد.
احساس می کرد بعد از بحث صبح، با او تماس نگیرد بهتر است.
احساس می کرد، نفس کم آورده؛ پنجره را باز کرد و نفس عمیقی کشید ولی بهتر نشد.
سرگیجه گرفته بود. زود روی تخت دراز کشید. دهانش خشک شده بود، چشمانش سیاهی می رفتند، نمی دانست چه بلایی دارد سرش می آید.
در باز شد و مهلا خانم وارد اتاق شد. مهلا خانم با دیدن مهیا، یا حسینی گفت و به طرفش رفت
ــ مادر مهیا! چته؟!
ــ چیزی نیست مامان!
ــ یعنی چی؟! یه نگاه به صورتت بنداز...
ــ مامان حالم خوبه!
ــ حرف نزن الان به شهاب زنگ میزنم؛ میبریمت دکتر...
دست مادرش را گرفت.
ــ نه مامان شهاب نه!
ــ بس کن دختر! این کارا چیه؟! اون شوهرته!
ــ بحث سر این نیست. به بابایی بگو بیاد.
مهلا خانم به طرف تلفن رفت و بعد از صحبت با احمد آقا، به طرف مهیا آمد و به او کمک کرد تا لباس مناسب تن کند.
احمد آقا زود خودش را به خانه رساند و به آژانس زنگ زد و به مهیا کمک کرد، تا از پله ها پایین بیاید با رسیدن به در، آژانس هم رسیده بود
مهیا سوار ماشین شد. از درد سرش چشمانش را محکم روی هم فشار داد. ماشین حرکت کرد. مهیا نگاهی به در خانه ی شهاب انداخت و چشمه اشک دوباره جوشید. سرش را روی صندلی تکیه داد و چشمانش را بست.
تکان های ماشین، حالش را بدتر می کرد. نجواهای آرام مادرش به گوشش می رسید؛ چشمانش را باز کرد و به دستان مادرش که دستانش را در آغوش گرفته بودند؛ لبخند بی حالی زد.
با ایستادن ماشین جلوی بیمارستان، پیاده شدند. مهیا چشمانش سیاهی می رفتند و درست نمی توانست راه برود.
به سمت اورژانس رفتند و بعد از پذیرش مهیا را به اتاقی بردند.
مهیا روی تخت خوابید.
همان دکتر قبلی، وارد اتاق شد.
ــ ای بابا بازم تویی دخترم!
مهیا لبخند بی حالی زد.
ــ دوباره مزاحم شدیم.
دکتر خندید.
ــ مزاحم نیستی دخترم. ولی دوست نداریم شمارو اینجا ببینیم.
دکتر بعد از چک کردن وضعیت مهیا چیز هایی برای پرستار نوشت.
ــ خداروشکر حالشون خوبه ولی دوباره عصبی و ناراحت شدند. من گفتم که این دوتا براش سمه!
روبه مهیا لبخندی زد.
ــ هیچی ارزش ناراحتی نداره دخترم! بیشتر مواظب خودت باش!
با اجازه ای گفت و از اتاق خارج شد.
تلفن احمد آقا، زنگ خورد که احمد آقا از اتاق خارج شد.
بعد از چند دقیقه پرستار، وارد اتاق شد و سِرمی برای مهیا وصل کرد.
مهیا کم کم چشمانش بسته شد...
مهیا آرام چشمانش را باز کرد. صدای بحث دو نفر را می شنید، اما آنقدر سرش درد می کرد و سرگیجه داشت؛ نمی توانست به اطرافش تمرکز کند. دوباره چشمان را بست.
صدای باز شدن در آمد؛ احساس کرد کسی کنارش نشست.
آرام چشمانش را باز کرد و کمی سرش را کج کرد. با دیدن شهاب شوکه شد.
باورش نمی شد کسی که مقابلش بود؛ شهاب باشد.
ــ شهاب... خودتی؟!
شهاب آرام زمزمه کرد.
ــ آره عزیزدلم... خودمم.
نگاهی به شهاب انداخت. لباس های یک دست مشکی اش، موهای پریشان و ریش هایش، چشمان سرخش و صورت و صدای بم و خسته اش، همه به مهیا نشان می دادند؛ که شهاب چقدر در این روز به اون نیاز داشته ولی او بچه گانه رفتار کرده بود و در این شرایط سخت مرد زندگیش را، تنها گذاشته بود
ــ چرا مهیا؟! چرا؟!
مهیا که از دیدن حال آشفته ی شهاب بغض کرده بود؛ با صدای لرزان گفت:
ــ چی؟!
ــ چرا با خودت اینکار رو میکنی؟! ارزشش رو داره؟! باور کن فقط به خودت آسیب نمیزنی. با هر مر یض شدنت؛ من دارم آتیش میگیرم.
قطره اشکی از چشمان مهیا روی گونه ی سردش سرازیر شد.
ــ منم با فکر به اینکه میری سوریه و این جنگ لعنتی تورو ازم بگیره؛ هر لحظه هر ثانیه، دلم آتیش میگیره و داغون میشم.
مهیا نگاهی در چشمان مشکی شهاب انداخت، که الان از خستگی سرخ شده بودند.
ــ نمیرم! باورکن نمیرم دیگه! فقط با خودت اینکار رو نکن. من ارزشش رو ندارم، اینجوری خودت رو نابودمیکنی. یه نگاه به خودت بنداز؛ چقدر ضعیف شدی.
نمیدونی وقتی به بابات زنگ زدم و گفت بیمارستانی؛ چه به سرم اومد. تا بیمارستان رو مثل دیونه ها رانندگی می کردم. مهیا من می خوام کنارم باشی، تگیه گاهم باشی، من بهت نیاز دارم. مخصوصا تو این روزها...
🌝نویسنده : فاطمه امیری🌝
💙
❄💙
💙❄💙❄
❄💙❄💙❄💙
💙❄💙❄💙❄💙❄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انها گذشته هستند
و ما اینده ایم
+ایول کف کردم 😎
#گاندو
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مانذر ولایتیم😎
♥️«#حضرت_آقا»
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
مانذر ولایتیم😎 ♥️«#حضرت_آقا» "@Sarbazeharamm" _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
ارزش ندارد جان اگر، نذر ولایت نیست❤
استاد دانشمند :
شیرینی گناه رو خوب چشیدیم
ولی شیرینی لبخند مهدی رو نچشیدیم
کارمون به جایی ک نرسه امام زمان بگه خستم کرد.
اللهم عجل لولیک فرج💚
#تلنگر
#امام_زمان
🔴قلب شهیده انفجار کرمان در بدن نوجوان ۱۴ ساله تپیدن گرفت
🔹عمل پیوند قلب برداشت شده از بدن شهیده فاطمه دهقان از شهدای انفجارهای تروریستی کرمان، با موفقیت در تهران انجام شده، و وضعیت عمومی دریافت کننده عضو نیز خوب است.
🔸خانم دهقان در اثر انفجار تروریستی دچار مرگ مغزی شده بود که با رضایت و اصرار خانواده و براساس قراری که خود شهیده قبلا با همسرش گذاشته بود، این عمل پیوند انجام شد.
📌گیرنده قلب این شهیده، پسر نوجوان ۱۴ ساله اهل یکی از استان های غربی کشور است که از خانوادهای مستضعف و در انتظار قلب، روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشته بودند.
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
ء . خدا به مِیَّتِ عاشق شهید میگوید
كِ داغ عشق ، جهادۍ کمر شکن دارد !
مزارشهیدهفائزهرحیمی
#بهشت_زهرا_تهران
•|دخترخانمگُل|• ❌
❌•|آقاپسرِا |•
نَزارتوی آبگِلآلود #گـناهصـــید بشے..!
#گناه_گناهه و....↜نامَحرَمَم، نامَحرمه
هرجا کهِ میخواد باشهِ...!
ارزشِتوبِیشتَرازاینحَرفهاست.
🍀اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج 🍀
•────────────────
🌟بــَرایِـ ظـُهـورِ اقـا یِـکـ صَـلـَواتـ بـِـفـرِسـتـ🌟
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
ء . خدا به مِیَّتِ عاشق شهید میگوید كِ داغ عشق ، جهادۍ کمر شکن دارد ! مزارشهیدهفائزهرحیمی #بهشت
تاریخ شهادت ، اسم پدر و حتی سنگ قبرشونم مثل حاجیه ❤️🩹🕊
قشنگه نه؟ :)
دانش آموزان عزیز
اگــــر درس نخوانید
به خـــــــــــــــون ِشهدا
#خیانت کردهاید😔
بکوشید ودرس بخوانید
و با تعهــــــــــد به انقـــــــــلاب،
حافظ ِآرمانها و دستاوردهای
خــــــــــون ِشهدا باشید💫
+شهیدمحمدرمضانی
#دلانه
#جهاد_علمی
#تلنگرانه
خوش به حال اونی دلی که درک کرد بزرگترین گمشده ی زندگیش ....🖐🏻🫠
امام زمانشِ...❤️🩹
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
شهیدبابکنوریمیگفت..
تقوايعنی؛
اگهتویجمعهمهگناهمیکردند،
توجوگیرنشی !
یادتباشه
کهخداییهستو
حسابوکتابی.˼
#شهیدانه
#شهید_بابک_نوری🇮🇷
🛑 #توجه | اطلاعیهی دوم وزارت اطلاعات در خصوص حمله تروریستی گلزار شهدای کرمان:
🔘 طراح و پشتیبانِ اصلی عملیات فردی تاجیکستانی بود/ این تروریست ۲۸ آذرماه گذشته از مرزهای جنوب شرقی وارد کشور شد
🔘 این تروریست انتحاری بازیروف «بوزروف» اسراییلی فرزند امان الله، ۲۴ ساله و تبعهی کشور تاجیکستان بوده است
🔘 بر اساس نتایج حاصله تاکنون، طراح و پشتیبانِ اصلی عملیات جنایتکارانهی مورد بحث، فردی تاجیکستانی به نام مستعار«عبدالله تاجیکی» بوده است.
🔘 این تروریست مزدور در تاریخ ۲۸ آذرماه گذشته همراه با یک زن و یک کودک «برای تأمین پوشش»، بهصورت غیرمجاز و توسط قاچاقبرهای محلی، از مرزهای جنوب شرقی وارد کشور شده، به استان کرمان منتقل و در خانهای اجارهای در حومهی شهر کرمان مستقر میشود. وی علاوه بر هدایت عملیات، در کار تولید بمبهای دست ساز نیز تخصص دارد. لذا پس از ترکیب اجزای منقطع و متعدد انفجاری و الکتریکی و تولید بمبها، نهایتاً دو روز پیش از وقوع فاجعهی غمبار مورد بحث، از کشور خارج شده است
🔘 هویت یکی از تروریستهای انتحاری بهصورت کامل احراز شد؛ وی بازیروف «بوزروف» اسراییلی فرزند امان الله، ۲۴ ساله و تبعهی کشور تاجیکستان بوده است. نامبرده از طریق سکوی تلگرام با فرقهی آمریکا ساختهی داعش آشنا شده، سپس جذب آن میگردد. این انتحاریِ معدوم در ماههای اخیر به شهر وان ترکیه عزیمت و پس از آن با عبور از ایران با کمک قاچاقبرهای مستقر در مرزهای غربی و شرقی کشور، به افغانستان عزیمت نموده است
🔘 در آنجا به اردوگاه گروهک تروریستی داعش در استان بدخشان رفته، مدتی به آموختن تعالیم انحرافی و تکفیری داعش و دریافت آموزشهای مختلف عملیاتی و تروریستی پرداخته و پس از چند ماه به ایران اعزام میشود. این تروریست توسط قاچاقبرهای محلی، از مرز جالقِ کلّهگانِ شهرستان سراوان وارد کشور شده و پس از طی شهرهای خاش، ایرانشهر و جیرفت، نهایتاً در کرمان به همان اقامتگاه پیشگفته مراجعه و به تروریست مورد اشارهی قبلی میپیوندد
🔘 در مورد هویت تروریست انتحاری دوم، سرنخهای قابل توجهی بهدست آمده که پس از حصول مشخصات کامل وی، اعلام خواهد شد.
🔘 در روز حادثه، تروریستها در ساعات ۱۳:۰۳ و ۱۳:۱۴ دقیقه و بطور جداگانه، از خانهی تیمی خارج و بهسوی گلزار شهدای کرمان حرکت میکنند. هدف اصلی برای انفجار، مزار سردار بزرگ مبارزه با تروریسم داعشی، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بوده است؛ اما تروریستها با مشاهدهی تدابیر شدید و چند لایهی حفاظتی و استقرار تجهیزات و نیروهای امنیتی و انتظامی، تصمیم میگیرند سناریو شیطانی خود را در نقاطی نسبتاً دور از گلزار شهدا، در محیط خارج از مدارهای حفاظتی و نرسیده به گیتهای بازرسی عملی سازند
🔘 بهاین ترتیب تروریست اول در ساعت ۱۴:۵۵ دقیقه در فاصلهی ۷۰۰ متری از گلزار شهدای کرمان و تروریست دوم در ساعت ۱۵:۱۵ دقیقه و در فاصلهی هزار متری از مزار شهدا، جلیقه های انتحاری خود را منفجر مینمایند.
🔘 همچنانکه در اطلاعیهی اول این وزارتخانه اشاره شد، عملیات شناسایی و ردیابی تروریستها، عناصر پشتیبان و مرتبطین داخلی و خارجی آنها، بلافاصله پس از وقوع آن فاجعه آغاز شد. اولین عملیات دستگیری عوامل پشتیبان تروریستها در غروب روز حادثه انجام شد. صبح روز بعد هویت تاجیکستانی یکی از تروریستها شناسایی و خانهی تیمی جنایتکاران داعشی کشف و ۲ عنصر پشتیبان دیگر آنها بازداشت شدند.
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
آنکهخداخیرشرابخواهد،
عشقحسینرابهقلباومیاندازد.. (: ♥️
|امامصادقعلیهالسلام|
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ִֶָ
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا