eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
43 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو دلم دوباره گرفته ز بی خیالی تو تو التماس نگاه کدام پنجره‌ای که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "فرمانده شهید مجید رخ " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام على عليه السلام: 🌹جِماعُ الشَّرِّ في مُقارَنةِ قَرينِ السُّوءِ همه بدی ها در مجالست با همنشينِ بد است 📚غررالحكم حدیث۴۷۷۴ @Sedaye_Enghelab
🌹رفته بودم بهشت رضا و نشسته بودم و مزار یکی از بستگان و داشتم فاتحه می‌خواندم که صدای آشنایی توجهم را جلب کرد. چشم در اطراف گرداندم، احمد .برادرزاده ام - بود که سر مزار دوست شهیدش نشسته بود و به آهستگی گریه می کرد و نجوایی نامحسوس با خود داشت. پاورچین به او نزدیک شدم 🌹ای بی وفا! بالاخره رفتی و منو تنها گذاشتی. اومدم دست به دامنت بشم. تو که می دونی آرزوی من چیه؟! می خوام بیام پیش شماها! پیش خدا! دیگه طاقت موندن ندارم. طاقت نامردمی هارو ندارم صدای گریه اش اوج گرفت و سکوت قبرستان را شکست - از خدا بخواه هر چه زودتر منو به شما ملحق كنه. 🌹طاقتم تمام شد، صدا زدم: احمد! چی شده؟» دست هایش را از چشم های اشک آلودش جدا کرد، مرا که دید، حیرت زده پرسید: «شمایین عمه؟! اینجا چه می کنین؟» _اومدم زیارت اهل قبور. نمی خوای جواب منو بدی؟ چی شده؟ چرا اینقده بی قراری؟ در حالی که صدایش در همهمه ی گریه می‌شکست گفت: _می خوام برم جبهه. ولی نمیذارن. میگن حالا دیگه تو پدر شدی. باید پدری کنی، از این جور حرفا... ولی عمه! اونجا بهشته. توی جبهه خدا اون قدر به أدم نزدیکه که به راحتی میشه حسش کرد و باز هق هق گریه کلامش را برید _اینجا نفس کشیدن برام سخت شده. می خوام برم... باید برم ولی ... نمیذارن و بعد از سکوتی حزن انگیز ادامه داد: خدایا! راضی ام به رضای تو 🌹چند روز بعد به دیدنشان رفتم. احمد در خانه نبود. از همسرش پرسیدم احمد رفته جبهه؟» گفت: «نه!» - آخه دلش می خواد بره... مانعش نشو. و قصه‌ی بی قراری اش را در بهشت رضا برایش تعریف کردم. ظهر که احمد به خانه برگشت، زنش گفت: «اگه دوست داری بری منطقه حرفی ندارم». شعف همه ی وجود برادرزاده ام را فرا گرفت. حق شناسانه نگاهی و بی آنکه کلامی بگوید، از خانه بیرون زد. 🌹او حتی منتظر تحویل سال جدید نشد. روز اول عید به خانه شان رفتم. زنش نامه ی احمد را نشانم داد. نوشته خواهشمندم حلالم کنید... می خواهم از خدا عیدی بگیرم...». ... و بالاخره عیدی اش را گرفت. چند روز بعد پیکر غرقه به خونش را از منطقه آوردند. "شهید احمد تزاول" ✍راوی : عمه‌ی شهید @Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹 🌹صبح زود بود که گرمی لبهایش را روی گونه ام حس کردم. خواب آلوده چشم هایم را باز کردم. او بود! داداش مرتضی که از منطقه برگشته بود. وقتی همه ی ما را به آرامی بوسید، دیدم نشست و روزنامه ای زیر پایش پهن کرد و مشغول کاری شد. آهسته گردن کشیدم ببینم چه می کند. او داشت ترکش های ریز و درشتی را از پایش بیرون می کشید، بدون آنکه آخ بگوید. "شهید مرتضی افتخاری" @Sedaye_Enghelab
🌹خدایا! با تمام وجود به يادت هستم، به يادم باش كه بي تو هيچ و پوچ خواهم بود. پدر و مادر عزيزم! اين راهي كه من رفتم، راه امام رضا(ع) و ديگر امامان است. براي من گريه نكنيد، چون راه درستی را انتخاب كردم. 🌹مادر جان! انسان روزی به دنيا مي آيد و يك روز هم از دنيا مي رود، چه بهتر است كه در راه حسين(ع) از دنيا برود. براي من گريه نكنيد، چون من راه الله را رفتم. خواهشم اين است كه به برادرانم بگوييد، مثل من راه خدا را بروند و نگذارند كه اسلحه ام روی زمين بماند. "شهید صفر جلال پور" @Sedaye_Enghelab
🌹از اسارت که برگشت، اصرار می کردیم خاطراتش را تعریف کند. - بعثيا مانع نماز خوندن ما میشدن. ولی ما در خفا این فریضه رو به جا می آوردیم. منم مثل خیلی از بچه ها نیمه شبا بلند میشدم و نماز شب میخوندم. یکی از شبا مأمور عراقی که برای سرکشی اومده بود، جای منو خالی دید. صبح به سراغم اومد 🌹و علت غیبت شبانه مو پرسید. برای اینکه هم بندام مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار نگیرن، گفتم: «دل درد بودم. گاهی مجبور میشدم از جام بلند شم». مأمور عذاب منو به باد کتک گرفت.اون قدر لگد به شکمم زد که ..... درد اون هنوز باقيه. *** بالاخره پدر بر اثر آسیب های وارده بر شکم به شهادت رسید. "شهید سیدعبدالله ناظمی بقمچ" ✍راوی : فرزند شهید @Sedaye_Enghelab
🌹شهيد رضا شكوري در سال 1345 در فومن به دنيا آمد. شهيد گرانقدر از آغاز جنگ تحميلي با پايگاه هاي بسيج همكاري داشته و از طريق كميته انقلاب اسلامي به خدمت مقدس سربازي اعزام كه سرانجام در منطقه عملياتي فاو در اثر اصابت تركش خمپاره دشمن به درجه رفيع شهادت نائل آمد. "شهید رضا شکوری" @Sedaye_Enghelab
🌹بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است که یادمان نرود زنده است یاد شهید ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید حسینعلی پرنیان " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم پیامبر مهربانی صلی الله علیه و آله: 🌹مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ کسی که بار خود بدوش مردم افکند، ملعون(محروم شده از رحمت خدا ) است. 📚تحف العقول، ص۳۷ @Sedaye_Enghelab
🌹بچه های گروه تخریب به عاشقان شهادت معروف شده بودند. در عملیات والفجر ۱ جوان نوزده ساله ای از گروه تخریب روی مین رفته بود و یک پایش قطع شده بود. او شب تا صبح وسط میدان مین بود. روز بعد به طور تصادفی او را دیدم. با شتاب به طرفش رفتم تا کمکش کنم. فریاد زد: «جلو نیا! اینجا پر مینه! نگران نباش! من حالم خوبه». 🌹نگاهی به پای قطع شده اش انداختم که در چند متری او افتاده بود و به جمله اش می اندیشیدم: «من حالم خوبه!» بالاخره راهی به طرفش باز کردم و به کمکش رفتم. وقتی دستش را دور گردنم انداخته بودم و او را به خارج از میدان مین می بردم، شنیدم که زمزمه ای گنگ با خود داشت. به دقت گوش سپردم. مناجاتش را شنیدم که می گفت: «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و...». هر چه کردم، نتوانستم جلوی ریزش اشکم را بگیرم. "شهید رمضانعلی عامل" ✍راوی:هم‌رزم شهید به نقل از شهید @Sedaye_Enghelab
🌹رسول دوست دوران کودکی اش بود. غروب از بازی دست کشید و به خانه آمد . - شام چی داریم؟ همان طور که در حال دوخت و دوز بودم گفتم: «تخم مرغ». - سهم من چندتاس؟ با بی حوصلگی نگاهش کردم. - دو تا۔ 🌹کنارم نشست و گفت: «میشه دو تا تخم مرغ منو الان بهم بدین؟ آخه مادر رسول می خواد برای شام اشکنه بپزه، ولی تخم مرغ ندارن. "شهید حسن تقدیسی نیا" راوی مادر شهید @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏✨✨✨ @Sedaye_Enghelab