بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام على عليه السلام:
🌹جِماعُ الشَّرِّ في مُقارَنةِ قَرينِ السُّوءِ
همه بدی ها در مجالست با همنشينِ بد است
📚غررالحكم حدیث۴۷۷۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹رفته بودم بهشت رضا و نشسته بودم و مزار یکی از بستگان و داشتم فاتحه میخواندم که صدای آشنایی توجهم را جلب کرد. چشم در اطراف گرداندم، احمد .برادرزاده ام - بود که سر مزار دوست شهیدش نشسته بود و به آهستگی گریه می کرد و نجوایی نامحسوس با خود داشت. پاورچین به او نزدیک شدم
🌹ای بی وفا! بالاخره رفتی و منو تنها گذاشتی. اومدم دست به دامنت بشم. تو که می دونی آرزوی من چیه؟! می خوام بیام پیش شماها! پیش خدا! دیگه طاقت موندن ندارم. طاقت نامردمی هارو ندارم
صدای گریه اش اوج گرفت و سکوت قبرستان را شکست - از خدا بخواه هر چه زودتر منو به شما ملحق كنه.
🌹طاقتم تمام شد، صدا زدم: احمد! چی شده؟» دست هایش را از چشم های اشک آلودش جدا کرد، مرا که دید، حیرت زده پرسید: «شمایین عمه؟! اینجا چه می کنین؟»
_اومدم زیارت اهل قبور. نمی خوای جواب منو بدی؟ چی شده؟ چرا اینقده بی قراری؟
در حالی که صدایش در همهمه ی گریه میشکست گفت:
_می خوام برم جبهه. ولی نمیذارن. میگن حالا دیگه تو پدر شدی. باید پدری کنی، از این جور حرفا... ولی عمه! اونجا بهشته. توی جبهه خدا اون قدر به أدم نزدیکه که به راحتی میشه حسش کرد
و باز هق هق گریه کلامش را برید
_اینجا نفس کشیدن برام سخت شده. می خوام برم... باید برم ولی ... نمیذارن
و بعد از سکوتی حزن انگیز ادامه داد: خدایا! راضی ام به رضای تو
🌹چند روز بعد به دیدنشان رفتم. احمد در خانه نبود. از همسرش پرسیدم احمد رفته جبهه؟» گفت: «نه!»
- آخه دلش می خواد بره... مانعش نشو. و قصهی بی قراری اش را در بهشت رضا برایش تعریف کردم.
ظهر که احمد به خانه برگشت، زنش گفت: «اگه دوست داری بری منطقه حرفی ندارم». شعف همه ی وجود برادرزاده ام را فرا گرفت. حق شناسانه نگاهی و بی آنکه کلامی بگوید، از خانه بیرون زد.
🌹او حتی منتظر تحویل سال جدید نشد.
روز اول عید به خانه شان رفتم. زنش نامه ی احمد را نشانم داد. نوشته خواهشمندم حلالم کنید... می خواهم از خدا عیدی بگیرم...». ... و بالاخره عیدی اش را گرفت. چند روز بعد پیکر غرقه به خونش را از منطقه آوردند.
"شهید احمد تزاول"
✍راوی : عمهی شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹صبح زود بود که گرمی لبهایش را روی گونه ام حس کردم. خواب آلوده چشم هایم را باز کردم. او بود! داداش مرتضی که از منطقه برگشته بود. وقتی همه ی ما را به آرامی بوسید، دیدم نشست و روزنامه ای زیر پایش پهن کرد و مشغول کاری شد. آهسته گردن کشیدم ببینم چه می کند. او داشت ترکش های ریز و درشتی را از پایش بیرون می کشید، بدون آنکه آخ بگوید.
"شهید مرتضی افتخاری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خدایا! با تمام وجود به يادت هستم، به يادم باش كه بي تو هيچ و پوچ خواهم بود.
پدر و مادر عزيزم! اين راهي كه من رفتم، راه امام رضا(ع) و ديگر امامان است. براي من گريه نكنيد، چون راه درستی را انتخاب كردم.
🌹مادر جان! انسان روزی به دنيا مي آيد و يك روز هم از دنيا مي رود، چه بهتر است كه در راه حسين(ع) از دنيا برود. براي من گريه نكنيد، چون من راه الله را رفتم. خواهشم اين است كه به برادرانم بگوييد، مثل من راه خدا را بروند و نگذارند كه اسلحه ام روی زمين بماند.
"شهید صفر جلال پور"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹از اسارت که برگشت، اصرار می کردیم خاطراتش را تعریف کند.
- بعثيا مانع نماز خوندن ما میشدن. ولی ما در خفا این فریضه رو به جا می آوردیم. منم مثل خیلی از بچه ها نیمه شبا بلند میشدم و نماز شب میخوندم. یکی از شبا مأمور عراقی که برای سرکشی اومده بود، جای منو خالی دید. صبح به سراغم اومد
🌹و علت غیبت شبانه مو پرسید. برای اینکه هم بندام مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار نگیرن، گفتم: «دل درد بودم. گاهی مجبور میشدم از جام بلند شم». مأمور عذاب منو به باد کتک گرفت.اون قدر لگد به شکمم زد که ..... درد اون هنوز
باقيه.
***
بالاخره پدر بر اثر آسیب های وارده بر شکم به شهادت رسید.
"شهید سیدعبدالله ناظمی بقمچ"
✍راوی : فرزند شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شهيد رضا شكوري در سال 1345 در فومن به دنيا آمد. شهيد گرانقدر از آغاز جنگ تحميلي با پايگاه هاي بسيج همكاري داشته و از طريق كميته انقلاب اسلامي به خدمت مقدس سربازي اعزام كه سرانجام در منطقه عملياتي فاو در اثر اصابت تركش خمپاره دشمن به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
"شهید رضا شکوری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است
که یادمان نرود زنده است یاد شهید
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید حسینعلی پرنیان "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
پیامبر مهربانی صلی الله علیه و آله:
🌹مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ
کسی که بار خود بدوش مردم افکند، ملعون(محروم شده از رحمت خدا ) است.
📚تحف العقول، ص۳۷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بچه های گروه تخریب به عاشقان شهادت معروف شده بودند.
در عملیات والفجر ۱ جوان نوزده ساله ای از گروه تخریب روی مین رفته بود و یک پایش قطع شده بود.
او شب تا صبح وسط میدان مین بود.
روز بعد به طور تصادفی او را دیدم. با شتاب به طرفش رفتم تا کمکش کنم. فریاد زد: «جلو نیا! اینجا پر مینه! نگران نباش! من حالم خوبه».
🌹نگاهی به پای قطع شده اش انداختم که در چند متری او افتاده بود و به جمله اش می اندیشیدم: «من حالم خوبه!» بالاخره راهی به طرفش باز کردم و به کمکش رفتم. وقتی دستش را دور گردنم انداخته بودم و او را به خارج از میدان مین می بردم، شنیدم که زمزمه ای گنگ با خود داشت. به دقت گوش سپردم. مناجاتش را شنیدم که
می گفت: «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و...».
هر چه کردم، نتوانستم جلوی ریزش اشکم را بگیرم.
"شهید رمضانعلی عامل"
✍راوی:همرزم شهید به نقل از شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹رسول دوست دوران کودکی اش بود. غروب از بازی دست کشید و به خانه آمد
. - شام چی داریم؟
همان طور که در حال دوخت و دوز بودم گفتم: «تخم مرغ».
- سهم من چندتاس؟ با بی حوصلگی نگاهش کردم.
- دو تا۔
🌹کنارم نشست و گفت: «میشه دو تا تخم مرغ منو الان بهم بدین؟ آخه مادر رسول می خواد برای شام اشکنه بپزه، ولی تخم مرغ ندارن.
"شهید حسن تقدیسی نیا"
راوی مادر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ✨✨✨
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹خدایا چه زیباست مرگ در راه تو و شمع گونه سوختنی. خدایا، می دانم تو کیستی، نه آنقدر که علی (ع) دانست. خدایا، تو را با دیده دل دیده ام، نه آنقدر که محمد (ص) دید. خدایا، به کتابت و هر آنچه از آن توست یقین دارم، نه آنقدر که رهبر عزیزم، خمینی کبیر، دارد. خدایا، لحظاتی در زندگیم در التهاب تو سوختم.
" شهید سید علی حسینی "
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹چه زیباست این نصیحت شهدا
ما از حلالش گذشتیم
شما از حرامش بگذرید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بنایی داشتیم. قیر کار آمد برای قیرگونی کردن پشت بام. نگاهی به آسمان انداخت. ابر سرتاسر اسمان را پوشانده بود. او سری جنباند و گفت: «هوا بارونی ها به روز دیگه مییام برای قیرگونی پشت بوم». ما هم حرفی نزدیم.
🌹صبح روز بعد از صدای زنگ در بیدار شدیم. خودش بود. همان که وعده داده بود دو سه روز دیگر می آید. مضطرب و عصبانی به نظر می رسید.
- چرا اون آقارو فرستادین که بیاد با من دعوا کنه؟
مادرم بهت زده پرسید: «کدوم آقا؟! باور کنین ما کسی رو نفرستادیم. ولی او سرسختانه ادامه داد
🌹_دیشب مردی اومد سراغم و با عصبانیت گفت: «چرا قیر کاری خونه ی ما رو عقب انداختی؟ نگفتی خونه ی بچه هام آسیب می بینه؟! می خواد بارون بیاد. زود برو کارو تموم کن».
هر چه قسم و آیه خوردیم که ما کسی را نفرستاده ایم، باور نکرد. به ناچار آلبوم عکس خانوادگی را آوردیم نشانش دادیم تا بگوید کدام یک از مردان فامیل ما به سراغش رفته است.
نگاه او روی عکس ها چرخید و چرخید تا رسید به عکس پدر شهیدم. انگشت گذاشت روی آن.
- خودش بود. همین آقا!
همه هاج و واج نگاهش می کردیم.
" شهید محمدرسول محبوب"
✍راوی: فرزند شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بايد انسان در راه الله رنج ببرد تا او را ملاقات كند. اين سرنوشت انسان است. بزرگي هر روح به اندازه رنجي است كه در راه الله مي برد .
🌹روح هاي بزرگ همواره به رنج هاي بزرگي مبتلايند. مگر نه اينكه حسين اين روح بزرگ آفرينش بايد بزرگترين رنجها را ببرد و در بزرگترين امتحانات شركت جويد . ما كه شيعه هستيم بايد از او پيروي كنيم . بايد همچون او گوشه اي ساخت و از اينجا كوچيد.
"شهید فریدون کشتگر"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹به نام خداوند مردان دین
ز شک رفته مردان اهل یقین
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید ایرج رضا زاده سیاه گورابی "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام صادق عليه السلام:
🌹تَجِدُ الرَّجُلَ لا يُخطِئُ بِلامٍ ولا واوٍ خَطيبا مِصقَعا، ولَقَلبُهُ أشَدُّ ظُلمَةً مِنَ اللَّيلِ المُظلِمِ. وتَجِدُ الرَّجُلَ لا يَستَطيعُ يُعَبِّرُ عَمّا في قَلبِهِ بِلِسانِهِ، وقَلبُهُ يَزهَرُ كَما يَزهَرُ المِصباحُ
شخصى را مى بينى كه در لام يا واوى خطا نمى كند و سخنورى زبردست است؛ امّا دلش از شب تار هم سياه تر است و شخص ديگرى را مى بينى كه نمى تواند حرف دلش را به زبان بياورد؛ ليكن دلش مانند چراغ مى درخشد
📚الكافی : ج۲/ص۴۲۲
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خیلی وقت مننظر نامهاش بودیم، دلواپسی امانمان را بریده بود تا اینکه
یکی از بستگان از منطقه تلفن زد.
علی اکبر شهید شده. نه روز قبل جنازه شو فرستادن مشهد. چرا نمیرین
تحویل بگیرین؟
🌹آن زمان اسامی شهدا از تلویزیون اعلام می شد و ما هم مثل همه ی کسانی که عزیزی در جبهه داشتند گوش به زنگ بودیم.
گوشی را که گذاشتم یادم آمد چند روز قبل اسم شهیدی را به نام «بازاری» از تلویزیون شنیدم. اول یکه خوردم. ولی خیلی زود به خودم دلداری دادم.
- بازاری با بازدار خیلی فرق داره. ممکن نیست اشتباه خونده باشن. ولی انگار اشتباه خوانده بودند.
🌹مردان فامیل رفتند سردخانه ی بیمارستان امام رضا(ع). پدر شوهرم با آنها بود. او تعریف کرد.
- انبوهی تابوت روی همدیگه چیده شده بود. به نگهبان اسم شهید را گفتیم و با او به جستجو مشغول شدیم. روی بدنه ی تابوتها اسم شهدا رو نوشته بودن که بعضیاشون خیلی بدخط و ناخوانا بود. کم کم داشتیم از پیدا کردن جنازه ی علی اکبر ناامید میشدیم. آخه نگهبان حاضر نبود تابوتای ردیف بالارو پایین بیاره تا بتونیم اسامی رو بخونیم. داشتیم مطمئن میشدیم که علی اکبر اون جانیست که یه هو صداشو شنیدم. ا«حاج آقا! من اینجام! یازدهمین تابوت از همین ردیفی که جلوش وایسادین».
🌹چنان یکه خوردم که نتونستم تعادلمو حفظ کنم. تلوتلوخوران چند قدم عقب و جلو رفتم و بالاخره با سر خوردم زمین. پسرم جلو دوید و شروع کرد به مالیدن شونه هام. آخه فکر می کرد از دیدن جنازه ی شهدا حالم بد شده. شکسته بسته حالی اش کردم که تابوت یازدهم رو بیارن پایین.
وقتی در تابوت رو وا کردیم علی اکبرو دیدیم. باور می کنین؟! دونه های عرق مثل شبنم رو صورتش نشسته بود.
"شهید علی اکبر بازدار"
راوی : خواهر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خیلی وقت بود که از او بی خبر بودم. درد انتظار تاب و توانم را برده چشمهایم دائم از گریه سرخ بود.
آن روز صبح از خانه بیرون زدم. رفتم حرم تا در جوار امام غریب، بر غربت تنهایی ام گریه کنم.
🌹کنار ضریح نشسته بودم و ضجه میزدم که احساس کردم دستی بر شانه ام نشست. سرم را بالا گرفتم. زنی کنارم ایستاده بود. دلیل آن همه بی قراری ام را پرسید: گفتم مدتهاست از همسرم هیچ رد و نشانی نیست. گفت: «کاری که می گویم انجام بده. پنج شنبه به حمام برو. غسل کن و لباس سفیدی مثل کفن بپوش و نیمه شب نماز حاجت بخوان و بعد هم رو به قبله بخواب. گمشدهات را به خواب می بینی».
🌹چنین کردم. بیابان برهوتی بود و آن دوردست ها درختی به چشم می خورد. عباسعلی زیر سایه ی آن ایستاده بود و نام مرا فریاد میزد.
۔ مریم! مریم! مریم؟
صدایش در سکوت صحرا می پیچید.
🌹 با همهی توانم به طرفش دویدم. به چند قدمی اش که رسیدم لباس بسیجی اش را بالا زد و بدن مالامال زخم و جراحتش را نشانم داد.
-ببین اشکات با بدنم چه کرده! این قدر گریه نکن و عذابم نده. من دیگه برنمیگردم
"شهید عباسعلی رسولی"
راوی : همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷حمد و سپاس که خدا را به من عنایت نمود و چه لذت بخش است اگر شهید شوم که تنها راه سعادت، جهاد و شهادت است. مسلمانان از امامتان مواظبت کنید که به خدا قسم در زمان غیبت بهتر از او نخواهید یافت. امام را دعا کنید و همواره در خط او گام بردارید که خط امام زمان(عج) در نهایت خط خداست و بترسید از آتش خدا، اگر با او مخالفت کنید.
من چون این گونه اعتقاد داشتم، وقتی دیدم که امپریالیسم وصهیونیسم غارتگر وکافر قصد نابودی اسلام را دارند و وقتی که امام فرمود: «به سوی جبهه ها بشتابید که فردا دیر است.» جهاد را وظیفه ی شرعی دانستم و رفتم.🌷
"شهید حسین جلیل زاده عزیز"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جای بهشت کرب و بلا روزی ام کنید
من عاشقم فقط به حرم راهی ام کنید
🌹این روز ها حال و هوای دلم ببین
از فکر مانده ام که خیالاتی ام کنید
🌹هر لحظه در خیال خودم میرسم به تو
دیگر رمق نمانده، حرم روزیام کنید
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🌹
#شب_زیارتی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹کار هر روز یک فرمانده لشکر!
داشت محوطه رو آب و جارو می کرد. به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ناراحت شد و گفت: اجازه بده خودم جارو کنم، اینجوری بدی های درونم هم جارو می شه. کار هر روز صبحش بود، کار هر روز یک فرمانده لشکر....
"شهید محمد ابراهیم همت"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹اشهد ان " شما زندهتر از ما هستید!
مرگ در مسلک ققنوس ندارد جایی...
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"فرمانده شهید نورالدین مقدم "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام على عليه السلام:
تَركُ المَنِّ زينَةُ المَعروفِ
منت ننهادن ، زیور احسان است.
ميزان الحكمه جلد6 صفحه 241
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
(بانوای استاد فرهمند)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab