eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سالهای آخر جنگ بود و حمید در راه بازگشت از آخرین مرخصی با سلامتی کامل. 🌹می گفت: «بابا! اهواز بودیم. بچه ها دور هم. داوطلب مجنون می خواستن. اولین نفری بودم که اسم نوشتم. 🌹 بچه ها باهام قهر کردن می گفتن: «نرو، حمید! بزم مون کور میشه!» ولی من عاشق جزيره‌ی مجنون بودم. اونجا راننده ی تانکر آب شدم. خطم که می دونی، بد نیست بابا! قصد داشتم روی بدنه ی تانکر بنویسم: «سقای یاران حسین» ولی فرصت نشد». 🌹- این آرزو بر دلش ماند. روی سنگ قبرش نوشتیم: «سقای یاران حسین» "شهید حمیدرضا دلالان" ✍راوی: پدر شهید @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل۱.mp3
12.33M
📚کتاب صوتی « » 🌹حاوی صدوهفتادو هشت خاطره درباره ویژگیهای قرآنی شهید ابراهیم هادی 💠 فصل اول @Sedaye_Enghelab
🌹زندگی ساده و بی­ پیرایه او، عدم علاقه به گرفتن امتیازات مادی و مالی که زمینه هم برای او فراهم بود خود نشانه­­ای از باور بالای او در بی­ وفایی دنیا و تلاش در جهت ره­ توشه آخرت بود. 🌹او دنبال هدایت انسان­ها خصوصاً جوانان بود و برای همین هم در کنار شغل شریف فرماندهی در دگر وادی از جمله بنیاد مهدویت و دبیری ستاد امر به معروف و نهی از منکر و ... قدم نهاد چرا که در این  آوردگاه رسیدن به مقصد که فیض­ دهی به دیگران و فیض­ گیری از اولیاءالله است  سهل­ تر و مهیاتر است اما افسوس که " سر برفت و سردار برفت." "شهید حبیب الله لک زایی" @Sedaye_Engelab
🌹صبح زود در خانه را زدند. خواهرم بود. با نگرانی پرسید: «برای کنتور خونه تون مشکلی پیش آمده؟» گفتم: «نه!» آمد تو و رفت طرف کنتور حالا بذار یه نگاهی بکنیم. 🌹خاک اطراف کنتور نمناک بود. بنا آوردیم. محل را کند و خاکها را کنار زد. لوله ی رابط شکسته بود و آب داشت زیر پی ساختمان می رفت. 🌹بنا رو کرد به ما و گفت: «خدا رو شکر به موقع فهمیدین وگرنه ممکن بود خونه روی سرتون خراب بشه». . 🌹حیرت زده از خواهرم پرسیدم: «اینو از کجا فهمیدی؟» ۔ دیشب شوهرت به خوابم اومد و گفت بیام بهت بگم کنتور آبو تعمیر کنی. "شهید علی محمد مسعودیان سعدآباد" ✍راوی: همسر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹 یک شب اقوام و بستگان خیلی مرا سرزنش می کردند که پسرت را چرا به جبهه فرستادی. رفتم مزار شهدا و گفتم: ای رضا جان! شهادت تو خیلی برایم سخت است. شب خواب دیدم که یک تپه است و من در بالای آن ایستاده ام. مردم زیادی در حال رفت و آمد بودند.گفتند: یک مهندس می خواهد آنجا بیاید. از تپه پایین آمدم و به طرف در باغی رفتم، رضا را با چهره نورانی آنجا دیدم. ✍راوی مادر شهید "شهید رضا رودسرابی" @Sedaye_Enghelab
🌹 اگر مشتی پلاک و استخوان‌اند رموز هستی و جانِ جهان‌اند چو خونی در رگ هستی، روان‌اند چو جان، در جسم این امت نهان‌اند نشان دولت صاحب زمان‌اند(عج) ⭐️🌙 شادی روح شهدا والا مقام " شهید محرم قهرمانی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام على عليه السلام: 🌹قيمَةُ كُلِّ امرِئٍ ما يُحسِنُهُ ارزش هر انسان، [ به] چيزى است كه نيك مى داند 📚 نهج البلاغه؛ حکمت ۸۱ @Sedaye_Enghelab
🌹در جریان حمله ی نظامی آمریکا به صحرای طبس، همسرم مأموریت یافت به محل اعزام شود. همان شب دخترمان تب شدیدی داشت. با نگرانی گفتم: «ترو. ممکنه حال بچه بدتر بشه. من در غیاب تو چه کنم؟» 🌹گفت: «من باید برم. از همسایه ها کمک بگیر و اونو به بیمارستان برسون». 🌹او رفت. نیمه شب حال دخترمان بسیار وخیم شد. از همسایه مان کمک خواستم. آمد و بعد از دیدن وضعیت کودک بیمارم گفت: «چیزی نیست خوب میشه» 🌹صبح متوجه شدم دخترم فلج شده. وقتی همسرم آمد، گریه کنان گفتم: اگه میموندی، بچه به این حال نمی افتاد». 🌹با یقینی که از ایمان سرشارش سرچشمه می گرفت، گفت: «از خدا و امام رضا شفای فرزندمونو می خوایم. رفتن من وظیفه بود و نمی تونستم به خاطر بیماری فرزندم، از زیر بار وظیفه شونه خالی کنم». "شهید قنبر حمزوی گوارشکی" ✍راوی: همسر شهید @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل۲.mp3
12.72M
📚 کتاب صوتی « » 🌹 حاوی صدوهفتادو هشت خاطره درباره ویژگیهای قرآنی شهید ابراهیم هادی 💠 فصل دوم @Sedaye_Enghelab