1184_12_1_Mahdi_Samavati(Haftegi_11.29)_(www.rasekhoon.net).mp3
1.89M
💠 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🎙بانوای مهدی سماواتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ⚘️
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹سالهای آخر جنگ بود و حمید در راه بازگشت از آخرین مرخصی با سلامتی کامل.
🌹می گفت: «بابا! اهواز بودیم. بچه ها دور هم. داوطلب مجنون می خواستن. اولین نفری بودم که اسم نوشتم.
🌹 بچه ها باهام قهر کردن می گفتن: «نرو، حمید! بزم مون کور میشه!» ولی من عاشق جزيرهی مجنون بودم. اونجا راننده ی تانکر آب شدم. خطم که می دونی، بد نیست بابا! قصد داشتم روی بدنه ی تانکر بنویسم: «سقای یاران حسین» ولی فرصت نشد».
🌹- این آرزو بر دلش ماند. روی سنگ قبرش نوشتیم: «سقای یاران حسین»
"شهید حمیدرضا دلالان"
✍راوی: پدر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فصل۱.mp3
12.33M
📚کتاب صوتی
« #خدایخوبابراهیم »
🌹حاوی صدوهفتادو هشت خاطره درباره ویژگیهای قرآنی شهید ابراهیم هادی
💠 فصل اول
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹زندگی ساده و بی پیرایه او، عدم علاقه به گرفتن امتیازات مادی و مالی که زمینه هم برای او فراهم بود خود نشانهای از باور بالای او در بی وفایی دنیا و تلاش در جهت ره توشه آخرت بود.
🌹او دنبال هدایت انسانها خصوصاً جوانان بود و برای همین هم در کنار شغل شریف فرماندهی در دگر وادی از جمله بنیاد مهدویت و دبیری ستاد امر به معروف و نهی از منکر و ... قدم نهاد چرا که در این آوردگاه رسیدن به مقصد که فیض دهی به دیگران و فیض گیری از اولیاءالله است سهل تر و مهیاتر است اما افسوس که " سر برفت و سردار برفت."
"شهید حبیب الله لک زایی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Engelab
🌹صبح زود در خانه را زدند. خواهرم بود. با نگرانی پرسید: «برای کنتور خونه تون مشکلی پیش آمده؟» گفتم: «نه!» آمد تو و رفت طرف کنتور حالا بذار یه نگاهی بکنیم.
🌹خاک اطراف کنتور نمناک بود. بنا آوردیم. محل را کند و خاکها را کنار زد. لوله ی رابط شکسته بود و آب داشت زیر پی ساختمان می رفت.
🌹بنا رو کرد به ما و گفت: «خدا رو شکر به موقع فهمیدین وگرنه ممکن بود خونه روی سرتون خراب بشه». .
🌹حیرت زده از خواهرم پرسیدم: «اینو از کجا فهمیدی؟» ۔ دیشب شوهرت به خوابم اومد و گفت بیام بهت بگم کنتور آبو تعمیر کنی.
"شهید علی محمد مسعودیان سعدآباد"
✍راوی: همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 یک شب اقوام و بستگان خیلی مرا سرزنش می کردند که پسرت را چرا به جبهه فرستادی. رفتم مزار شهدا و گفتم: ای رضا جان! شهادت تو خیلی برایم سخت است. شب خواب دیدم که یک تپه است و من در بالای آن ایستاده ام. مردم زیادی در حال رفت و آمد بودند.گفتند: یک مهندس می خواهد آنجا بیاید. از تپه پایین آمدم و به طرف در باغی رفتم، رضا را با چهره نورانی آنجا دیدم.
✍راوی مادر شهید
"شهید رضا رودسرابی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 اگر مشتی پلاک و استخواناند
رموز هستی و جانِ جهاناند
چو خونی در رگ هستی، رواناند
چو جان، در جسم این امت نهاناند
نشان دولت صاحب زماناند(عج)
⭐️🌙
شادی روح شهدا والا مقام
" شهید محرم قهرمانی"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#نهجالبلاغه
امام على عليه السلام:
🌹قيمَةُ كُلِّ امرِئٍ ما يُحسِنُهُ
ارزش هر انسان، [ به] چيزى است كه نيك مى داند
📚 نهج البلاغه؛ حکمت ۸۱
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹در جریان حمله ی نظامی آمریکا به صحرای طبس، همسرم مأموریت یافت به محل اعزام شود. همان شب دخترمان تب شدیدی داشت. با نگرانی گفتم: «ترو. ممکنه حال بچه بدتر بشه. من در غیاب تو چه کنم؟»
🌹گفت: «من باید برم. از همسایه ها کمک بگیر و اونو به بیمارستان برسون».
🌹او رفت. نیمه شب حال دخترمان بسیار وخیم شد. از همسایه مان کمک خواستم. آمد و بعد از دیدن وضعیت کودک بیمارم گفت: «چیزی نیست خوب میشه»
🌹صبح متوجه شدم دخترم فلج شده. وقتی همسرم آمد، گریه کنان گفتم: اگه میموندی، بچه به این حال نمی افتاد».
🌹با یقینی که از ایمان سرشارش سرچشمه می گرفت، گفت: «از خدا و امام رضا شفای فرزندمونو می خوایم. رفتن من وظیفه بود و نمی تونستم به خاطر بیماری فرزندم، از زیر بار وظیفه شونه خالی کنم».
"شهید قنبر حمزوی گوارشکی"
✍راوی: همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فصل۲.mp3
12.72M
📚 کتاب صوتی
« #خدایخوبابراهیم »
🌹 حاوی صدوهفتادو هشت خاطره درباره ویژگیهای قرآنی شهید ابراهیم هادی
💠 فصل دوم
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab