هدایت شده از کانال اتحاد
🌐 سرمد، کانال خبری مهم ترین وقایع روز، 👈 رسانه ای برای تبیین حقیقت با دیدی جدید!
◀️ تحلیل فتنههای اخیر
◀️ اخبار مهم ایران
◀️ تحلیل وقایع اخیر
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/486015219C65c7354530
با شهدا گم نمی شویم
🌹مشغول آشپزی بودم که کسی زنگ در خانه را به صدا در آورد. پشت سر هم زنگ میزد نگران شدم. آخر کیست که با
🌹وقتی موضوع را به مشهدی ابوالقاسم گفتم ، بدون معطلی کارش را به همکار دیگرش سپرد و حرکت کرد در راه از او سؤال کردم:
_مگر حسین چه کار کرده که پایش به کلانتری باز شده؟
-گمانم حسین توی سفال فروشی یک کارهایی میکند.
_چه کارهایی؟
-نمیدانم بعضی وقتها دیدم که توی کوزه های سفالی اعلامیه می گذارد و میدهد دست مردم.
_اعلامیه!؟ حالا با او چه میکنند؟
-نمی دانم تا خدا چه بخواهد.
🌹خیلی زود به کلانتری رسیدیم مشهدی ابوالقاسم به علت نزدیک بودن پمپ بنزین با کلانتری بیشتر افراد کلانتری را میشناخت وارد که شدیم، به من گفت:
-شما! همین جا بمان، من میروم با رییس کلانتری صحبت کنم.
🌹من ماندم؛ اما تمام فکرم حسین بود باورم نمیشد حسین اهل این کارها باشد. دلم مثل سیر و سرکه می.جوشید چطور من متوجه ی این مسأله نشده بودم؟ او که شبها فقط یک سری کاغذ به خانه می.آورد آیا آن كاغذها اعلاميه بودند؟ من که سواد نداشتم. هر وقت هم سؤال میکردم اینها چیست؟
می گفت چیز مهمی نیست کاغذ است باید بدهم به کسی.
🌹دعا کردم مشکلی برایش پیش نیاید چون اگر پدرش میفهمید حتما کتک مفصلی به او میزد مدام نگاهم به در اتاق رئیس بود. به افرادی که در محل آمد و رفت میکردند توجهی نمیکردم فقط دنبال جایی میگشتم که حسین را پیدا کنم.
🌹در اتاق رئیس باز شد مشهدی ابوالقاسم بیرون آمد با سرعت به طرفش رفتم.
_چی شد؟
خیلی آرام تبسمی کرد، بعد گفت:
-الحمد لله، حل شد. الآن آزادش میکنند.
🌹چند دقیقه بعد، حسین را از داخل بازداشتگاه بیرون آوردند. او را پیش رییس بردند چند ورقه کاغذ را جلویش گذاشتند، که امضا کند. از او تعهد گرفتند که دیگر دست به این کارها نزند.
🌹در راه که بر میگشتیم به مشهدی ابوالقاسم گفتم:
_چطور شد آزادش کردند؟
-هیچی خیلی اصرار کردم رییس کلانتری با من آشنا بود به او گفتم من حسین را خوب میشناسم خانواده اش را هم میشناسم اهل این حرفها نیست باورش نمیشد میگفت: من خودم از او اعلامیه گرفته ام توی کوزه گذاشته بود.
🌹من فکر کردم با این دستگیری حسین دیگر دست به این کار نخواهد زد، اما فقط کمی احتیاطش بیشتر شد. او کارش را با جدیت و اعتقاد قوی تر دنبال کرد.
"شهید حسین سورانی"
💟قسمت پایانی
📚 کتاب: #کوزههای_بدون_آب
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
تا قبل شهادت خیلیا نمیدونستند پدرش سردار هست، میتونست مثل خیلیا یه زندگی لاکچری داشته باشه ولی با اینکه سه تا بچه داشت راه دفاع از حرم اهل بیت و ایران رو برگزید و به سوریه رفت و در این راه به شهادت رسید.
"شهید مدافع حرم حسن عبداله زاده"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شهيد در درگيري جانانه با اشرار، پس از نجات جان همرزمانش، با شجاعت كم نظير و مثالزدني براي كمك به مرزداران درگير به همراه نيروهاي كمكي مستقر در پاسگاه با خودروي يكي از يگانهاي سپاه پاسداران به محل درگيري حركت كرد.
🌹خودرو حامل اين شهيد والامقام در طول مسير مورد سوء قصد مزدوران از خدا بي خبر وابسته به استكبار جهاني قرار گرفت و بدين ترتيب در درگيري ميان دو طرف، استواريكم کرهبندی اين شير مرد عرصه پيكار و رزم در اثر اصابت گلوله اشرار با افتخار به فيض عظماي شهادت نائل گشت.
"شهید احمد کره بندی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#نهج_البلاغه
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🌷وَ لاَ تُدْخِلُوا بُطُونَکُمْ لُعَقَ الْحَرَامِ، فَإِنَّکُمْ بِعَيْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَيْکُمُ الْمَعْصِيَةَ، وَ سَهَّلَ لَکُمْ سُبُلَ الطَّاعَةِ
«لقمه هاى حرام را هر چند اندک باشد وارد شکم خود نسازيد; چرا که شما در معرض نگاه کسى هستيد که گناه را بر شما حرام کرده و راه هاى اطاعت را براى شما آسان ساخته است»
📖 خطبه ۱۵۱
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹اولین باری بود که باهم میرفتیم بیرون اولین گردش بعد از عقد
گفتم کجا میریم؟ گفت خودت میفهمی
🌹دستم را گرفت و مستقیم برد .مسجد چند بار طول و عرض حیاط مسجد را قدم زدیم گشتیم و صحبت کردیم
🌹 بعد هم با خوشحالی گفت: همیشه از خدا میخواستم زندگی مشترکمون رو از مسجد شروع کنیم.
🌹 به آرزویش رسید. چقدر خدا را شکر میکرد
"شهید فریدون بختیاری"
📚 کتاب: ازدواج به سبک شهدا
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
📌چه کسی مي تواند اين معادله را حل کند؟
هواپيمايی با يک و نيم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متري سطح زمين، ماشين لندکروزي را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت مينمايد، مورد اصابت موشک قرار ميدهد؛ اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنيد کدام تن مي سوزد؟کدام سر مي پرد؟
چگونه بايد اجساد را از درون اين آهن پاره له شده بيرون کشيد؟چگونه بايد آنها را غسل داد؟
چگونه بخنديم و نگاه آن عزيزان را فراموش کنيم؟چگونه مى توانيم در شهرمان بمانيم و فقط درس بخوانيم؟
چگونه مى توانيم درها را به روى خود ببنديم و چون موش در انبار کلماتِ کهنه کتاب لانه بگيريم؟!کدام مسئله را حل مى کنى؟
براي کدام امتحان درس مى خوانى؟!
به چه اميد نفس مى کشى؟
کيف و کلاسورت را از چه پر مى کنى؟
از خيال؟ از کتاب ؟ از لقب شامخ دکتر يا از آدامسى که هر روز مادرت درکيفت مى گذارد؟؟
کدام اضطراب جانت را مى خورد؟
دير رسيدن به اتوبوس، دير رسيدن سر کلاس، نمره گرفتن؟دلت را به چه چيز بسته اى؟ به مدرک؟ به ماشين؟ به قبول شدن در حوزه فوق دکترا…
🌹صفايى ندارد ارسطو شدن !
خوشا پرکشیدن پرستو شدن !….
"شهید احمدرضا احدی رتبه یک رشته تجربی کنکور ۶۴"
✍کتاب زندگی به سبک شهدا
#روز_دانشجو
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹آگاه باشید که دشمن دین شما را نه بهیکباره که بهصورت فرسایشی مورد هجوم قرار میدهد. اگر هوشیار نباشید آنگاه به خود میآیید که فرسنگها از اسلام ناب محمدی فاصله گرفتهاید. مَثَل جنگ فرسایشی دشمن، مَثَل جهت است؛ در فاصلهای که اگر از مسیر کج بروی ولو بهاندازه چند درجه، موقعی که به مقصد میرسی میبینی که فرسنگها از مقصد دوری و کج رفتهای، پس حتی کوچکترین شبهات را هم به خود راه ندهید و کج نشوید.انقلاب ما بر حق است و دین ما حق است؛ از این نهراسید که تبلیغ میکنند که شما قلیل و اندکید، بلکه شما اکثریت هستید و خدا پشتیبان شماست و پیروزی نهایی از آن شماست.
"شهید مدافع حرم سیداصغر فاطمی تبار"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹به فکر محرومان بود از سفره های رنگارنگ ناراحت میشد. در پوشیدن لباس سعی داشت ساده و بی تجمل و در عین حال پاکیزه باشد.
🌹بعد از نامزد کردن به اصرار ما شلوار، پیراهن و کفش نو خرید قرار بود به منزل نامزدش برود لباسهایش را پوشید و بیرون رفت. فکر کردیم که او رفته است ولی لحظاتی بعد فهمیدیم که مشغول قدم زدن در حیاط است با تعجب گفتیم: که چرا نمیروی؟
🌹گفت: خجالت میکشم با این لباس بیرون بروم دارم راه میروم تا مقداری چین و چروک بخورد و از حالت نو بودن دربیاید.
🌹بعد مقداری خاک روی کفش خود پاشید. من از این کار او خنده ام گرفت و گفتم: چرا این کار را میکنی؟ مگر کسی با لباس نو بیرون نمی رود؟
🌹 گفت: چرا ولی شاید کسی نداشته باشد و چشم او که به لباس من بیفتد برنجد.
"علیرضا نوبخت"
تا آخرین ایثار، ص ۴۵
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 قرآن و اسلام را گرامی بدارید تا وعده خدا سر رسد و همیشه دنباله روحانیت مبارز باشید و انشاالله رزمندگان اسلام با فتح کربلا قدس عزیز را نجات خواهند داد و اسلام جهانی خواهد شد و در خاتمه سخنی چند با پدر و مادرم دارم. که بدانید مراسم تشیع جنازه من بهترین مجلس دامادی میباشد
🌹و بدانید که من با میل خودم و با اسلحه الله اکبر به میدان جهاد رفتم پس کاری کنید که دشمنان اسلام مجال تبلیغات را نداشته باشند و همیشه امام امت را دعا کنید و حدود یکسال نماز و روزه قضا دارم که برایم بجا آورید و برادر کوچکم مهدی را از الان به مساجد و مجالس مذهبی ببرید تا از کوچکی پاک باشد.
" شهید جمال معتقدی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#حدیث_روز
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها :
🌷«جَعَلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهًا لَکُم عَن الکِبرِ، وَ الزّکاةَ تَزکیَهً لِلنَّفسِ وَ نَماءً فِی الرِّزقِ، وَ الصّیامَ تَثبیتًا لِلإخلاصِ، وَالحَجَّ تشییداً لِلدّین؛
خداوند ایمان را مایه پاکسازی از شرک قرار داد، و نماز را وسیله دور ساختن شما از تکبّر، و زکات را برای تزکیه نفس و افزایش رزق و روزی، و روزه را برای استوارسازی اخلاص و حج را برای تقویت و استحکام دین».
📚 الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۳۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹یادم هست یک بار وصیت کرد وقتی من را گذاشتید توی قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم.
🌹پرسیدم: «چرا؟»
گفت: برای این که به خودم بیایم. ببینم دنیایی که بهش دل بسته بودم و به خاطرش معصیت میکردم یعنی همین
🌹گفتم مگر تو چه قدر گناه کرده ای؟»
گفت؛ خدا دوست ندارد بندههایش را رسوا کند. خودم میدانم چه کارهام».
"شهید منوچهر مدق"
📚کتاب: اینک شوکران ۱، ص ۶۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
Mehdi Rasooli - Madare Ghamkhar (128).mp3
3.99M
─────┤ 🥀🥀 ├─────
🥀نگرانم من واسه این زخما…
🥀نگرانم چون خونیه نفسات!
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹یاد ایام دفاع مقدس همیشه چشمانش را گریان میکرد و به حال شهدا غبطه میخورد.
ایوب ارتباط عجیبی با خدا داشت. میگفت رفاقت با خدا دلچسبترین رفاقتها است.
همیشه به من میگفت وقت دعا و مناجات با خدا از او چیزهای دنیایی و مادی نخواه حیف است.
🌹دعاهای خودش معنوی بود و رزق شهادت را میطلبید. دو سال آخر زندگی اش عجیب با خدا راز و نیاز می کرد. نیمههای شب نمازهای شبش را با نور شمع میخواند. عاشق نماز شب بود.
"شهیدمدافع حرم ایوب رحیمپور"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
هدایت شده از کانال اتحاد
[توییترپروازکردهاومدهتویایتا🦅
جوجهشونشدهتوییتا]•••😂🐥
|لونشونهماینجاست|•••😁👇
http://eitaa.com/joinchat/3067478029C8bbbd11300
خیلیهمخفنه:)😎🔥
🌹وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم. در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. پس از سی و یک سال زندگی پر فراز و نشیب درهفدهم آذر پنجاه و نه در دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد.
"شهیدشاهرخ ضرغام"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹من از خدای منان دائما می خواهم که به من شهادت را عطا کند، تا با این کار بگویم که ای آقا! ای امام ما! من و همرزمانم داخل آن کوچه نبودیم، ما پشت درب نیمه سوخته نبودیم، ما روز عاشورا نبودیم که جانمان را فدا کنیم در راه دفاع از دین و قرآن و حالا که هستیم با تمام وجودمان هستیم. من از خدای تبارک و تعالی خواسته و دائما می خواهم که دست رد به سینه من و دوستانم نزند، من از خدا می خواهم که در زمان حال به من شهادت عنایت کند و از خداوند می خواهم زمانی که امام زمان(عج) ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلند کند تا در رکاب امام زمان (عج) دوباره بجنگیم و به شهادت برسیم تا دیگر واقعه عاشورا اتفاق نیفتد.
"شهید مدافع حرم حسین جمالی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab