eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🌷 22ساله بود که در 19/4/62 وارد جبهه شد و در عملیات والفجر4 مجروح شد. آرام و شمرده شمرده حرف می‌زند. از اولین تجربه جبهه رفتنش چنین می‌گوید: اولین بار به تنگه چزابه رفتیم. پنجوین و مریوان؛ در جبهه مسئول دسته بودم، گردان مالک در لشگر 27 محمد رسول الله(ص)؛ مرا می‌خواستند بگذارند اطلاعات - عملیات گردان مالک اشتر که شهید کارور فرمانده‌اش بود. قرار شد عملیات والفجر4 را برویم و وقتی برگشتیم بشوم فرمانده اطلاعات - عملیات؛ که در همان عملیات من ترکش خوردم و مجروح شدم. یعنی ترکش به سرم خورد و سمت چپ بدنم را لمس کرد. من یک بار مجروح شدم آن هم درست و حسابی. دست و پا و سر و لگن همه درگیر شد. من چهار شب و سه روز توی منطقه روی ارتفاعات کانی مانگا بیهوش افتاده بودم. ترکش توی سرم خورده بود. نه آب و نه غذا و نه دارویی. به دلیل مجروحیت زیاد وعمل جراحی های زیاد و تحلیل رفتن توانی جسمی با درجه رفیع شهادت نایِل گردید. "شهید جانباز محمد جعفری منش" @Sedaye_Enghelab
🌷به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی خدا را شاهدى تنها گرفتند چه شد اى دل، که در این راه رفته‏ جواز وصل را بى ما گرفتند ✨🌙 شادی روح جانباز شهید والا مقام "سید مصطفی محبی پارسا" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌السلام 💠وَلاَ مِیرَاثَ کَالاَْدَبِ و هیچ میراثى چون ادب 📖 حکمت ۵۴ @Sedaye_Enghelab
🌷خواهرانم حجابتان را رعایت کنید و نماز اول وقت را هیچ وقت از یاد نبرید. پیرو خط رهبری و پشتیبان انقلاب باشید. "شهید امنیت رضا شجاع" @Sedaye_Enghelab
🌷پسر خیلی ساکتی بود؛ عصبانی نمی‌شد. وقت‌هایی هم که من عصبانی می‌شدم سعی می‌کرد من را آرام کند. حرف من و مادرش را همیشه گوش می‌داد. خیلی پسر مطیعی بود و هیچ تقاضایی نداشت. اگر چیزی برایش می‌خریدیم راضی بود. این‌قدر قانع بود که من از رفتارش تعجب می‌کردم. منظم و دقیق بود. همیشه سر ساعت کارهایش را انجام می‌داد. اگر گاهی تأخیر می‌کرد می‌رفتم بیرون ببینم کجاست، می‌دیدم باعجله‌ در حال دویدن دارد می‌آید تا سروقت خانه باشد. 🌷به فقرای محله‌ کمک می‌کرد. یک روز و زمانی که دانش‌آموز بود آمد خانه و گفت: «من یک‌میلیون نیاز دارم!» گفتم: می‌خواهی چکار؟ گفت: خواهر یکی از دوستانم نیازمند است.یک‌میلیون را قرض دادیم. بعداً هم آن بنده خدا قرضش را برگرداند. "شهید ابرهیم زارع گلمغانی" @Sedaye_Enghelab
🌷ازهمان دوران کودکی فردی مهربان وسخت کوش وبااخلاق بودودرهمان دوران کودکی درامرکشاورزی وتامین معاش خانواده رایاری  می نمود. باشروع جنگ تحمیلی باعشق وعلاقه فراوان درسال 60بعنوان راننده تانکر آب به جهادسازندگی پیوست و وظیفه آبرسانی به جبهه رابرعهده گرفت.صادقانه به جبهه ها خدمت نمود تا اینکه در  بیست و هفتمین روز از شهریور ماه 1364 درحین ماموریت  براثر بمباران هواپیماهای دشمن بعثی در جاده موسیان  به درجه رفیع شهادت نائل آمد. "شهید صفر غریب" @Sedaye_Enghelab
‌ 🌷در مهندسی هنگ مرزی ماکو خدمت می‌نمود که تنها یک روز به پایان خدمت سربازی او مانده بود در روز حادثه جهت بازسازی و تعمیرات به همراه اکیپی چهار نفره ، استوار دوم شهید "قربان نوید "سرباز یکم شهید "مجتبی صالحی"و تعمیرکار شهید و مداح اهل بیت "ناصر ثریا" هنگام عزیمت به یکی از پاسگاه های مرزی منطقه ماکوبودند که در مسیر در کمین گروهک تروریستی پژاک افتاده و همگی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. "شهید مدافع وطن ابوالفضل پاشاپور" @Sedaye_Enghelb
🌹با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است ✨🌙 شادی روح جانباز شهید والا مقام "ابراهیم تاج آبادی پور" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌السلام 💠 فَاسْعَ فِي کَدْحِکَ پس براى تأمين زندگى نهايت تلاش و کوششت را داشته باش. 📖 نامه ۳۱ @Sedaye_Enghelab
🌷میشه بری فردا بیای .... مامور سرشماری: سلام مادرجان ميشه لطفا بیای دم در؟ سلام پسرم... بفرما؟ از سرشماری مزاحمت میشم. مادر تو این خونه چند نفرید؟ اگه ميشه برو شناسنامه‌هاتونو بیار که بنویسمشون... مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد... سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت... چشماش پراشک شد و گفت: پسرم، قربونت برم، ميشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟ مأمور سرشماری، پوزخندی زد و گفت: مادر چرا فردا؟ مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟ برو لطفاً شناسنامت‌ رو بیار وقت ندارم. آخه...!!! پسرم 31 سالِ پیش رفته جبهه... هنوز برنگشته... شاید فردا برگرده...!!! بشیم دو نفر...!!! میشه فردا بیای؟؟؟ توروخدا...!!! مأمور سرشماری سرش‌رو انداخت پایین و رفت... مغازه دار ميگفت: الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون، کلیدِ خونش‌رو میده به من و میگه: آقا مرتضی...!!! اگه پسرم اومد، کلیدرو بده بهش بره تو... چایی هم سرِ سماور حاضره... آخه خستس باید استراحت کنه... ‍‍شهدا شرمنده ایم..... شهدا... شرمنده ایم... @Sedaye_Enghelab