۲۶ مرداد ۶۹ همه خندان نبودند، آزادگان که می اومدن؛
اومده بود و عکس عزیزش رو نشون می داد، التماس می کرد که اونو ندیدین یا اگه خبری دارین بگین!
اون روز خیلی ها اومدند ولی هنوز هم چشم هایی در انتظار...!
۲۶ مرداد سالروز بازگشت #آزادگان سرافراز به دامن پر مهر وطن فرخنده باد!
"محمد نصوحی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹زمانی که بعثی های عراقی می خواستند از اسیر ۱۴ و ۱۵ ساله برای تبلیغات استفاده کنند از او پرسیدند : برای چه درس و مدرسه را رها کردی و آمدی بجنگی؟
گفت: به زور آمدم!
گفتند یعنی تور را به زور این جا آوردند؟
گفت: نه با زور آمدم ، من با پدر و مادرم دعوا کردم تا خودم را به جبهه برسانم
گفتند: یعنی با پدر و مادرت بدی؟
گفت: نه ! من پدر و مادرم را به اندازه چشم هایم دوست دارم .
در این جا بعثی ها فکر کردند بهترین زمان برای تبلیغات است گفتند : خب پس پدر و مادرت را به اندازه چشم هایت دوست داری . کسی که باعث شد تو به جنگ بیایی و از چشمهایت جدا بشوی چه؟ رهبرت خمینی!
🌹گفت: رهبرم خمینی را به اندازه قلبم دوست دارم .
استخباراتی که بسیار عصبانی شده بود گفت: یعنی چه که به اندازه قلبم دوست دارم؟
آن اسیر به ظاهر کوچک ، چنان جواب محکمی داد که همه را متعجب و قلب دشمن را نشانه رفت
🌹گفت : انسان بدون چشم می تواند زندگی کند ولی بدون قلب هرگز....!!!
۲۶ مرداد سالروز بازگشت #آزادگان سرافراز به دامن پر مهر وطن فرخنده باد!
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷هرروز موقع تقسیم آش میگفتم: برادرها بیاید آخرین آشتون ببرید
میگفتن: تو هر روز داری همین میگی وما هنوز اینجاییم.
میگفتم : آخرین آشتونه دیگه، تا فردا از آش خبری نیست.
آخر یکروز بچهها گفتن دیگه اینو نگو خسته شدیم از بس گفتی، همان موقع بلندگوی اردوگاه اعلام کرد که بلندگوی اردوگاه اعلام کرد که قراره ۲۶ مرداد تعویض اسرا شروع بشه، با گریه گفتم: آخرین آشتون بخورید که داریم تعویض میشیم.
🌷۲۶ مرداد سالروز آغاز بازگشت #آزادگان سرافراز به میهن اسلامی
✍برگرفته از کتاب اسارت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab