eitaa logo
بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان
309 دنبال‌کننده
526 عکس
73 ویدیو
5 فایل
نام‌نویسی در بسیج‌دانشجویی ✒️ survey.porsline.ir/s/wMEqRjv
مشاهده در ایتا
دانلود
اهدای کتاب، اهدای اندیشه🌱 احیای کتاب‌ خانه‌‌ی عمومی در منطقه‌ی محروم خارتوران (زمان‌آباد) 🔸اهدای کتاب در قالب: اهدای کتب شخصی، خرید کتاب و اهدا به کتاب‌خانه، کمک نقدی 🔹کتب: علمی مذهبی روانشناسی کودک و نوجوان کمک آموزشی و آنچه که برای خواندن است... ⏳مهلت تحویل کتاب: تا ۲۴ام مرداد ماه 📲کسب اطلاعات بیشتر: @MYADOLLAHEE ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️ @semuni_bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰خاطرات‌جهادی‌‌دانشجویان‌دانشگاه‌سمنان 📍خراسان‌شمالی-روستای‌کالیمانی 🗓 تابستـان۱۴۰۱ •قسمت پنجم: کار تیمی یکی از مشکلات فرهنگی روستا فردگرایی و عدم روحیه مشارکت و همکاری بود،حتی در خانواده و در ضروری ترین کارها پشت هم نبودن و به شدت تک‌رو بودند. به همین دلیل محوریت آموزش بچه‌ها رو تقویت روحیه کارتیمی قرار دادیم.🤝 مسابقه ساخت و پرتاب موشک🚀، مسابقه ساخت ماشین🚙 و بازی گروهی جابه‌جایی سنگ🕹 از جمله فعالیت های تیمی بود که با بچه ها انجام دادیم. آخرین برنامه، هیئت بود که هر کدوم از بچه های روستا یک بخش کار به عهده گرفتن، دخترای ۹و۱۰ساله که من مربی‌شون بودم مسئول تهیه رزق شدن، یک عده مسئول درست کردن کارت دعوت، یک عده مسئول تمیز کردن مسجد و... اینطوری شد که شب آخر بچه‌های روستا با همکاری هم برای اهالی هیئت گرفتن.🌱 هرچند مدت زمان کار با بچه های روستا کم بود اما همانقدر حضور هم اثر گذار بود و می‌توانستی تغییر را در رفتار بچه‌ها احساس کنی، البته که باهوشی و چابکی بالای بچه ها هم بی تاثیر نبود😁 🗣 دانشجوی مهندسی مکانیک ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
🔰خاطرات‌جهادی‌‌دانشجویان‌دانشگاه‌سمنان 📍خراسان‌شمالی-روستای‌کالیمانی 🗓 تابستـان۱۴۰۱ •قسمت ششم: جهاد آگاهی اولین بار بود که داشتم تصمیم میگرفتم بین رفتن و نرفتن به اردوی جهادی؛ هی با خودم کلنجار می‌رفتم که آخه منی که انقدر ترمم پایینه برم اونجا چه کار؟ چه کاری از دستم برمیاد؟ منی که هنوز کار عملی بلد نیستم، رفتنم چه فایده ای داره؟به جای اینکه من برم اونجا کار کسی رو راه بندازم و براش جهاد کنم، خودم نیازمند اینم که یکی در حقم جهاد کنه و کار بهم یاد بده🥲 خلاصه با انگیزه ی اینکه بقیه میرن اونجا چه کار میکنن؟! ، تصمیم به رفتن گرفتم.البته همین جوری دست خالی هم نرفتم، چون خوشنویسی بلد بودم تصمیم گرفتم که حداقل خودمو کمی برای آموزش به بچه ها آماده کنم. برای بخش دامپزشکی هم خداروشکر کارهایی از دستم براومد هر چند به اندازه تهیه عکس و فیلم و ساخت کلیپ، هر چند به اندازه مسئول کیف داروها شدن و با نظم چیدن داروها و وسایل دیگرش، شناخت داروها از روی رنگ جلدشون و سریع درآوردن داروی مورد نظر دکتر ... تجربیات خوبی هم کسب کردم چه از حیث آشنایی با کار بالینی چه از حیث آشنایی با دغدغه های دامدارها و فکر و پیشنهاد دادن کارهایی به بچه های مسئول که روز به روز کیفیت اردوها بالاتر بره. ولی از بین همه ی خونه ها و دامداری ها و چادر های عشایر که یکی یکی میرفتیم پیششون و دکترمون به دامدار در زمینه های مختلف بهداشت و خوراک و... مشاوره می‌داد و هم به معاینه دام ها می‌پرداخت، یک جا به ماجرایی غم انگیز پی بردم : اونجا که دامدار به خیال خودش با دست بردن تو جیره ی اصولی و کنسانتره بیشتر دادن، قصد سود بیشتر داشت و هزینه این اقدام او از زدن از شکم و مخارج دیگر خانواده اش تامین میشد و هیچ‌وقت هم سود نمیکرد و این دور باطل ادامه داشت چون دکتری که همراهمون بود میگفت: کنسانتره زیاد دادن هنر نیست، دام تا رسیدن به یک وزنی از اون استفاده میکنه و رشد میکنه ولی دیگه بعد اون، بازدهی پایین میاد و اگه همون قدر بهش کنسانتره بدیم دیگه نمیتونه از همش استفاده کنه و دفع میشه و با توجه به قیمت بالای کنسانتره شما ضرر اندر ضرر میکنی.🐑 کاش اون فرد میدونست و میتونست برای بالابردن آگاهیش اقدام کنه، تا هم از بالارفتن وزن دامش سود کنه و هم بتونه نیازهای خودش و زن و بچشو تا حد مطلوبی تامین کنه؛یعنی اگر ما بتونیم در همین حد آگاه سازی هم به افرادی کمک کنیم و راه درست رو بهشون نشون بدیم، خیلی کار کردیم. نکنه ما هم یه روزی مشغول کاری باشیم که متوجه نباشیم داریم برای خودمون چاه میکنیم! و وقتی آگاه بشیم که دیگه نشه کاری کرد، نشه ضررها رو جبران کرد... و چقدر درد داره وقتی که بفهمیم کسانی بودند که می‌تونستند ما رو راهنمایی کنن، ولی نکردن🙃 🗣 دانشجوی دامـپزشکی ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله القاصم الجبارین بازدید از روستاهای منطقه خارتوران ╔═ 〰═🇮🇷═〰═╗ ☑️ @SemUni_Bsj ╚═〰═ 🎓═〰═╝
-جهادی شدیم قبل از اینکه جهادی بریم بسم‌ الله ..‌. اولش می‌خواستیم کمی سانتی مانتال بازی در بیاوریم؛ با خودمان گفتیم همینطور دستی دستی که نمی‌شود؛ اگر داریم می‌رویم روستا تا خدمتی به آن قطب مدفون اقتصادی و اجتماعی کرده باشیم، باید با چم و خم های حداقلی کار آشنا باشیم دیگر! حداقلش باید بدانیم کجا می‌رویم، یا حداقلش باید بدانیم در آنجا به چه دردی می‌خوریم! خلاصه گفتیم در فضای کاملا آکادمیک دانشکده‌ی مهندسی شیمی حداقل یک روز هم که شده کارگاه های مرتبط آموزشی برگزار کنیم. الحق والانصاف برای یافتن اساتید هم زحمت کشیده و اساتید کارکشته‌ای را به کلاس های باکلاس دانشکده‌ی شیمی دعوت کرده بودیم. همگی پاشدیم آمدیم نشستیم در وسط دانشگاه. این وسط دانشگاه که می‌گویم واقعا وسط دانشگاه ها!! دقیقا روبروی مسجد امام علی (ع) در چهارچوبی مسقف در همسایگی هم‌دانشگاهیِ گمناممان، گفتیم ناهار را اینجاییم کلاس را در دانشکده‌ی مهندسی شیمی می‌خوریم، عذر خواهی می‌کنم... ناهار را اینجا می‌خوریم کلاس را در دانشکده‌ی مهندسی شیمی هستیم. اگر صدام توانست شام را در تهران بخورد، ماهم توانستیم کلاس را در کلاس های دانشکده‌ی مهندسی شیمی برگذار کنیم انگار اصلا روز، روزِ ما نبود... نه تنها دانشکده‌ی مهندسی شیمی، بلکه هیچ دانشکده‌ای با ما راه نیامد! ما ماندیم و همان پردیس شهدای بدون کولرِ عزیزمان که مملوء از اقلام اردوی جهادی و سفره‌ی ناهارمان بود. و استادی که ورودی دانشگاه را رد کرده و در مسیر دانشکده‌ی شیمی قدم برمی‌دارد! داشتم فکر می‌کردم این بچه‌ها که تجربه‌ی اردو جهادی را ندارند! تازه اصلا هنوز ما کجا اردو جهادی کجا! وسط دانشگاه خودمان که حق آب‌و گل گردنش داریم ایستاده ایم؛ هنوز نه محرومیت هارا دیده ایم، نه می‌دانیم اگر دیدیم باید چه کنیم!! راستش از مطرح کردن موضوع با بچه هایی که در ظل گرما از شهر های مختلف خودشان را به نقطه‌ی عطفمان رساندند و خسته‌ی مسیرند می‌ترسیدم، اما کاری هم از دستم بر نمی‌آمد؛ ناچارا گلویم را صاف کردم و موضوع را با آنها در میان گذاشتم... الحق و الانصاف که چه دانشجویانی اسماعیل!! انگار که سال ها تجربه‌ی کار جهادی را داشته باشند! حقیقتا گرخیدم!! از سمتشان توبیخ و سرزنش نشدم که هیچ، دسته جمعی دست به دست هم دادند و چهار دیواری پردیس را در کسری از ثانیه رو به‌راه و آماده‌ی برگزاری کلاس کردند؛ با وجود کمبود فضا، مانند فضای کلاس در چند ردیف نشستند و منتظر استاد شدند... اینجا بود که فهمیدم جهادگران حتی در این سانتی‌مانتال بازی هایشان هم جهادی هستند؛ اهل فعالیت های هتلی نیستند، بیایند پذیرش بشوند و منتظر خدمات مهماندار بمانند. اینان اهل ساختنند، همانطور که روزمان را ساختند، کشورمان را هم می‌سازند :) ╔═ 〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️ @SemUni_Bsj ╚═〰═ 🎓═〰═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی متفاوت.. _روز اول فعالیت،روستای زمان آباد ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وخداحافظی‌هایمان‌رنگ‌و‌بویِ‌‌ماندن‌می‌داد _لحظات آخر و خداحافظی بچهای زمان آباد ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
و گوشه ای از لبخند هایِ به جای مانده‌شان‌ در قابِ دلمان ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند و آرامش آنها؛بهانه آرامشِ تمام زندگیمان است. _روز دوم فعالیت،روستای برم ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما ملت امـام‌حسینیـم _آماده سازی دعوتنامه برای هیات روستای برم ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝
جهاد را که معنی می‌کنیم، به جنگ و ستیز و سلاخی می‌رسیم؛ آری از واژه‌ی جهاد خون می‌چکد! حال چگونه می‌تواند سازندگی هم بکند؟! جهادگر همواره در چند عرصه، به منازعه می‌پردازد: با خودش، با مشکلات، با طبیعت، با ... سرانجام به پیروزی می‌رسد✌️ قرار روح را بر قرار تن چیره ساخته و جسم را از استراحتگاهش به مخمصه می‌کشاند. ╔═〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️@SemUni_Bsj ╚═〰═🎓═〰═╝