eitaa logo
کانال سید سراج الدین جزائری
26.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
11 فایل
شهیدتر ز شهیدان بی کفن، #شاعر غریب تر ز #نویسنده ها، #کتابفروش . یک جوان نسبتا خییییلی معمولی ارتباط : @seyedseraj اگر حرفی رو نخواستی رو در رو بگی👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a ⛔تبلیغات ندارم⛔ ‌. کپی و برداشت از مطالب جایز
مشاهده در ایتا
دانلود
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبری است کزآن شاخه نباتم دادند امروز تقریبا همه موقعیت‌های خدمت داخل حرم امیرالمؤمنین را تجربه کردم.از قسمت زنانه و صحن و ایوان طلا گرفته تا داخل رواق‌ها. اساسا آدم سازگار با محیطی هستم و در این مواقع سعی میکنم کمتر غُر بزنم و کارم را انجام دهم اما این دفعه چند باری داشتم کم می‌آوردم. دم کردن هوای گرم صحن و نبود کولر در موقعیتی که ایستاده‌بودم، سختی بیدار کردن زوار خسته، ایستادن در خروجی رواق اصلی که مبادا کسی از این در وارد شود و خدایی نکرده ازدحام جمعیت مشکلی ایجاد کند، حتی آن پدری که مستأصل دنبال بچه گم شده‌اش می‌گشت و حتی ایستادن در مقابل درب بسته ورودی خانم‌ها و پاسخ دادن به آنها که چرا و تا کی محرومند از زیارت ضریح، کارهایی بود که داشت صبرم را لبریز می‌کرد. هر چه بود به لطف خدا صبر کردم که مبادا از مرحمتی حضرت پدر و لطف خدمت در حرمش گله‌ای کنم و اجر این رحمت به گره‌ابرویی از دست بدهم. علی ای حال با آنچه که رفت این نوبت خدمت هم تمام شد و حالا دیگر ساعت تقریبا ۷ بود و نزدیکِ وقت اذان. پیرمرد صدایم کرد که در رواق و خروجی ضریح رو ببندیم.از میان جمعیت به زور خودم را کشیدم داخل و در را بستم. قصدم این بود که داخل و موقع نماز یک زیارت دلچسب و خلوت بکنم و نهایتا اگر شد نمازم را داخل بخوانم. کمی از شدت و حضور جمعیت کم شد و آرام و با تأنی رفتم سمت ضریح. سید حسن معلم هم - که از خادمان گروه خودمان بود و یک عموزادگی‌ دوری هم با یکدیگر داریم- آنجا بود. مشغول نماز و زیارت شدیم.خیلی نگذشته بود و داشت نماز جماعت تمام می شد و به تبع باید در روضه منوره باز می شد و ما هم وداع می‌کردیم و می‌رفتیم سمت خوابگاه. یک آن دیدم مسئول خدام اطراف ضریح با عصبانیت سمتم برگشت و گفت: «وین واجبک!؟» (شیفتت کجاست) با ترس گفتم «خلص واجبی، بس ازور و سارجع» (شیفتم تمام شده. زیارت میکنم و زود برمی‌گردم) عصبانیتش تشدید شد و آمد سمتم که «شنو خلص واجب؟» (چی میگی شیفتم تمام شده) کمی عقب رفتم و در چند لحظه با خودم گفتم که توی بد درد سری افتادی پسر، الآن است که باجت را ضبط کند و بفرستدت دنبال مصیبت... سمتم آمد و محکم زد زیر بغلم و به زور فرستادم بالای چهارپایه و یک ریشه (چپ‌پر) داد دستم و گفت «تبقی هون و تکچی فارسی» (همینجا بمان و فارسی صحبت کن) و رفت. چند لحظه توی شوک بودم. شوک از ترس آن چند ثانیه که خدمت در حرم امیرالمؤمنین(ع) را برای خودم تمام شده می‌دیدم و شوک آنچه برایم اتفاق افتاده بود. یکی از بزرگترین آرزوهای سال‌های عمرم داشت بدل می‌شد به واقعیت. حسرت نگاه جستجوگرم به خادمینی که گِرد ضریح می‌ایستادند و بالای چهارپایه با پر طاووس گَرد راه از سر زائران بر می‌داشتند حالا تبدیل شده بود به طعم گس لذت خادمی و من، سید سراج‌الدین، الآن آن بالای بالاترین چهارپایه، کنار ضریح أمیرالمؤمنین ، چوب‌پر به دست داشتم خدمت می‌کردم. کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
زاویه دید من موقع خدمت امشب. کِی فکرش‌ را می کردم زیارتی که به قصد وداع رفتم تبدیل شود به رؤیایی‌ترین خاطره ام از نجف!؟ عجیب بود که در آن ساعت تنهاییِ در اوج، اسم و رسم خیلی‌ها به یادم آمد و برای خیلی ها دعا کردم... برای پدر و مادر و همسرم و البته برای پدر و مادرش. برای پسرک دعا کردم و چندبار از تصور اینکه بزرگ شده و آمده اینجا و ایستاده گوشه قبه و دارد خدمت می‌کند بغض کردم و دلخندی زدم... خیلی ها را یاد کردم. خانواده، دوستان، همکاران ، حتی آنهایی که بینمان کدورتی بود و دلخوری و ... خیلی‌ها هم یادم بودند بدون اینکه بشناسمشان. خواهری که دعایش هدایت برادرش بود و برگشتنش به خانه برای دلخوشی مادر، پدری که نگران جوانش بود، دختری که دنبال جور کردن پول زیارت مادر بود قبل از آن که دیر شود و مادری که همه دعایش پایان رنج دخترک هفت‌ساله سرطانی‌اش بود و ... . خصوصا این آخری را چندبار دعا کردم و از شما چه پنهان گوشه چشمی تر، همین حالا هم که می نویسم گه‌گاه باید اشک گوشه چشمم را جمع کنم که نچکد روی گوشی. الحمدلله علی کل حال... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
شاید نشود همه پیام‌ها را یک به یک بخوانم اما اینجا را به صورت لیستی و پشت سر هم می‌خوانم و در حرم یاد و البته دعا میکنم اگر قابل باشم. 👇👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a 👆👆 لطفاً کوتاه بنویسید و مختصر که فرصت خواندن همه بشود.اینجا پیامتان ناشناس است راحت و بی تکلف و ساده درد دل کنید و البته اگه جواب لازم دارید آی دی و اسم‌بگذارید. قول نمی دهم همه را ولی سعی میکنم برخی را پاسخ بدهم. 👇👇👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a 👆👆👆 لینک پیام ناشناس
گفتم چرا هی میری زیارت یا خدمت اینقدر ازش پست و خاطره می‌ذاری!؟فکر نمیکنی دل کسایی که نمیتونن برن زیارت رو میسوزونی...؟ خندیدم و گفتم اتفاقا می خواهم دلشون بسوزه و حتی بشکنه...تو بازاری که ما تاجریم دل شکسته ارزشش بیشتره و بهتر می‌خرند. گفت همه‌اش واسه فخر فروختن و جمع کردن ممبره!؟ کانالت رو از امام حسین (ع) داری!؟ گفتم آره داداش این که نیتم چیه رو بهتر از خودم خدا می‌دونه و قضاوتم می‌کنه ولی اینو بدون که در مسلک ما حب الحسین هویتنا و خدمت لزوار الحسین شرفنا... اصلا نه این کانال که هرچی دارم از امام حسین و هیئتشه. هم زندگیمو هم آبرومو هم خونوادمو... بابام چون هیئتی بودم ازم راضی‌بود، مامانم چون هیئتی بودم دعام کرد، خانم چون هیئتی بودم بهم بله گفت. بچه ام رو هم تو هیئت و از امام حسین(ع) گرفتم... دیگه چی!؟ ساکت شد و به فکر رفت لبخندی زدم و بهش گفتم فقط دقت کن که خادمی هویت من نیست. بخشی از زندگی منه... یعنی وقتی یه عیب و خطایی از من دیدی حواست باشه من خادم حرم نیستم بلکه یه انسانم که فقط گاهی توی حرم خدمت میکنم... این دوتا خیلی با هم فرق داره... اشتباه و ایراد من مال خودمه نه صاحبم... تو سیره ائمه ندیدم که یه غلام که خطا کنه رو بیرون بندازن ولی هیچ کس هم خطای غلام رو پای صاحبش ننوشته... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
به خونه برگردیم خونه آغوش حسینه مگه نه!؟ پایان خدمت ما در خانه پدری. راهی کربلا شدیم... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
گفتید عکس بیشتری از حرم بگیرم. این هم هدیه امروز ما... آخرین عکسی بود که از حرم امام علی (ع) گرفتم... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
یقیناً کله خیر... دیروز حرکت کردیم به سمت کربلا . بین‌راه از اتوبوس پیاده شدیم و یکمی هم مشایه رفتیم که تو گرمای آفتاب طریق الی الحسین(ع) جیگرمون خنک بشه.. رسیدیم محل اسکان و خسته بودیم.حتی توان حمام رفتن هم نداشتم. بی اختیار خوابم رفت تا خود صبح. بیدار شدیم باج ها آماده بود. پاسپورت رو‌تحویل دادیم و باج رو تحویل گرفتیم. صبحانه مختصری خوردیم‌و الان آماده شدیم بریم برای خدمت. اینجا، کربلا من شیفت مشخصی ندارم. باید تمام روز و در فواصل مختلف گشت بزنم بین خدام و فیلم و عکس بگیرم... این برای من هم خوبه و هم بد، ولی یقیناً کله خیر... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
IMG_20240819_101030_637.JPG
6.14M
گفتید عکس با کیفیتش را بگذارم که استفاده کنید... بارها گفتم استفاده از مطالب کانال حتی بدون نام هم اشکالی ندارد اما این یکی فرق دارد. دوست دارم هر کس دید بگوید خدا رحمت کند عکاسش را... اگر شرایطش بود یادی از من هم بکنید پای عکس که دلی اگر شکست سهمی هم به من بدهند... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
نکاتی که کسی بهتون نمیگه: تجربه خادمی توی بین الحرمین و حرم‌ها باعث شد این نکات رو به زوار امام حسین بگم: 🔶 یکی اینکه حرم جای خواب و استراحت نداره.کلی آدم به هوای این که حرم جای استراحت داره میان و بعد هر چی میگردن هیچ جایی پیدا نمیکنن... 🔰 دوم اینکه قرارهاتون رو توی بین الحرمین نذارید... بعضی وقت ها خادم ها بخاطر اینکه ترافیک نشه حتی اجازه نمیدن سر قرار بایستید چه برسه به این که بخواهید یه ساعت منتظر باشید که همسفرتون بیاد... همین عامل باعث میشه همو گم کنید و اعصاب خردی و نگرانی و استرس پیش بیاد ⚠️ سوم اگه هم میخواید قرار بذارید لااقل زیر تلویزیون های بین الحرمین نذارید!!! نصف زائرها زیر تلویزیون قرار میذارن و فکر میکنن عجب جای خوبیه!! مورد داشتیم بخاطر اعصاب خردی بالا دعوا شده اون زیر!!! 💠 چهارم قرارهاتون رو بیرون حرم بذارید... داخل حرم و بین الحرمین اوج شلوغیه و احتمالش زیاده که همدیگه رو گم کنید ✅ پنجم خداوکیل تا میتونید به امید این که دستتون به ضریح برسه نباشید... مخصوصا خانم ها... هم اختلاط زن و مرد شکل میگیره و هم شلوغی بیش از حد باعث اذیت بقیه زوار میشه 👌 ششم هم این که حتما همه اینترنت داشته باشید... خیلی زیاد مورد بوده که همسفرش رو گم کرده... اگه امکان تماس یا پیام بود راحت همدیگه رو پیدا میکردن... 📌هفتم، شیفت خادمای حرم ۱۲ ساعته است و کلش سر پا ایستادن همکاری کنید واقعا انرژی برای خادما نمیمونه و اعصابها خورد میشه تو بحث و گفتگو... 📌هشتم ،اغلب خادمان خیییلی خوش اخلاق و مؤدبند و داد زدنشون مربوط به فرهنگ عراقی ها در بلند حرف زدنه و اصلا قصد دعوا ندارند خیلی اوقات هم بخاطر اختلاف زبان ، مفاهمه سخت شکل میگیره و فکر میکنید یکدنده و بدون درکند. ولی خدایی من ندیدم خادمی فرق بذاره بین زایر ایرانی و عراقی یا بد اخلاقی کنه... عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
مهربانی پساظهوری اربعین... حرم برای خادمان افتخاری ایام اربعین و سایر ایام اسکان‌های مختلفی درنظر می‌گیرد که عموما بصورت سالن‌های مختلفی اطراف و نزدیک‌حرم است. اما هربار که از طریق موسسة نهج الحسینی مشرف می‌شویم اسکان ما در خیابان شهید احمد زینی (محمدامین) و در یک منزل مسکونی نسبتا شیک و‌ مجهز است با یک صاحب‌خانه نسبتا عجیب...! در ایامی که ما در کربلا مشرف و مهمان منزل ابوفاطمه‌ایم روزی یک بار و فقط موقع ناهار یا شام صاحب‌خانه را می‌بینیم آن هم با یک حجم عجیب و غریب خرید میوه و ... برای صد نفر مهمان. خانواده را که فرستاده بغداد و خودش هم تمام‌روز غیبش میزند. همه وسایل غیر ضروری راهم جمع کرده یک گوشه‌ اتاق خواب، درست همینجا بالای سر من. فقط تختخواب دونفره عربی‌شان توی خانه است و‌وسایل آشپزخانه و ماشین‌لباسشویی و ...! ۳۰-۴۰تا شامپو و صابون متنوع برای انواع پوست و‌مو و سلیقه، اسپری مو و بادی اسپلش و ... به وفور یخچال و فریزر پر از خوراکی و دایما در حال شارژ... دیشب فهمیدم که صاحب‌خانه از مسئولین رد بالای حرم است، از نزدیکان شیخ مهدی ، تولیت حرم و چون این ایام سرش شلوغ است برای خدمت زوار کمتر یا بهتر بگویم هیچ وقت خانه نیست و فقط وزیر یک بار می آید که مبادا کم و‌ کسری داشته باشیم. تصور کنید خانه هر بار که می آییم با همه امکانات در اختیار ماست حتی اتاق خواب شخصی خودش و هیچ کس از اهل خانه اینجا نیست حتی خود ابوفاطمه. هر بار ۱۰-۱۲ روز با بهترین سرویس دهی و فری بار... این حد از مهمانپذیری و‌ تشریک‌ دارایی فقط در جامعه پساظهوری اربعین تبلور دارد. جایی که تمرین میکنیم برای ساختن یک جامعه بعد از ظهور منجی... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
حالا که بحث به خادمی و مؤسسه نهج الحسینی و ... رسید این‌ رو هم بگم که چون خیلی‌هاتون سؤال داشتید چطور میشه خادم حرم امام حسین و امیرالمؤمنین شد همانگ کردم سید ضیاء مسئول مؤسسه و حاج علی أمین العام مؤسسه امشب حوالی ساعت ۲۰ در غالب یه برنامه زنده در مورد خادمی افتخاری و خادمان ایرانی و ... صحبت کنند. و احتمالا پاسخ خیلی از پرسش‌هاتون رو بدن. این عکس هم لوکیشنی هست که قراره از اونجا برنامه‌رو‌ اجرا کنیم. دیشب که برای هماهنگی رفتیم این عکس را گرفتم. لینک برنامه رو همون موقع‌ها میذارم براتون کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
https://moallatv.com/ موکب رسانه ای معلی در حال پخش هستیم موضوع خادمی افتخاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 نوشته: درد عباس رو حس کردم 😭 بنری بلند شده توسط جوانی بدون دست در حالی که در راه بهشت ​​به سمت قبله مقدس آزادگان می‌رفت.
موارد ضروری حرم ۲: ✅ اگه توی جایی قرار گذاشتید و برگشتید دوستانتون نبودن مستقیم‌برید میله ۳۵ بین الحرمین . هم این که این قرار باعث پیدا شدن همراه ها میشه هم این که مرکز مفقودین میتونید همراهانتون رو پیج کنید. ✅ امانات حرم شلوغ و غیرقابل دسترسه. تو فاصله از حرم و قبل از ورود به بین الحرمین کیف‌ها رو بسپارید به یکی از همسفرها و نوبتی زیارت برید. به هیچ عنوان به دیوار آویزون نکنید و برید .خیلی موارد دیدم که برگشتن کیفشون نبوده و دچتر مشکل شدن. ✅ برای سوار شدن ماشین و رفتن به نجف یا هرکدوم از مرزها، روبروی باب‌القبله حرم حضرت اباالفضل(ع) خیابان شارع العباسه که باید تا انتها برید و برسید به کراج(گاراج) سیدة جودة و اگه قصد رفتن به کاظمین بغداد یا سامرا دارید پشت حرم حضرت اباالفضل باب بغداد برید. سمت حرم امام حسین(ع) اگه هستید هم برید شاعر محمد امین(شهید احمد زینی) اونجا ماشین برای همه جا هست. ✅در محیط حرم و بین الحرمین سرویس بهداشتی نیست و فقط در ابتدا و انتهای مسقف (سایه‌بان‌) وضوخانه و آب سردکن وجود داره ولذا قبل تشرف اگه نیاز به سرویس داشتید در خیابان های اطراف پیدا کنید. ✅تعداد محدودی از زائرین فکر میکنن چون خدام و در کل عراقی‌ها فارسی متوجه نمیشن میشه باهاشون شوخی کرد ولی بعضی از خادمین فارسی بلدن و متوجه می‌شن اما گاهی به رو نمیارن که توهین میشنون.این از کرامت و بزرگواریشونه ولی بهاره بیشتر رعایت و مراقبت کنیم. عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلای معلی
ولی خدایی ارزشش را داشت... این چند روز اصلا داخل حرم سیدالشهداء نرفته‌بودم.مثل پارسال که خدمتم بین الحرمین بود و تا آخر حتی داخل حرم سید الشهدا نرفتم و از باب السلام یک سلام دادم و برگشتم ایران. اصلا معتقدم زیارت اربعین برای مثل منی همان یک سلام از دور است و باید حرم را بگذارم برای اهل اربعین، آن‌هایی که فقط اربعین می آیند کربلا. امشب اما از همان سر شب به دلم افتاده بود بروم داخل و یک‌دل سیر زیارت کنم. رفتم بالای پشت بام عقیله ،سری به بچه های باصفای موکب رسانه‌ای معلی زدم. بندگان خدا دست تنها کاری کرده‌اند کارستان، تماما مردمی و خودجوش.دیشب هماهنگ کرده بودم شب‌ها یکی دو خادم بفرستیم برای کمک به آنها. رفته بودیم تا بچه‌ها رو توجیه و‌ به مسئولش معرفی کنیم. کارم که تمام شد گفتم بگذار بروم یک گوشه و روی پشت‌بام برای خودم خلوت کنم . منتها الیه سمت چپ می شد نزدیکترین جا به حرم را نشانه گرفتم‌ و از کلی موانع رد شدم و رسیدم به جان‌پناه بام. همانجا بود که برای شما پخش زنده را گذاشتم.ذاتا اهل تک‌خوری نیستم، راستش را بخواهید رفتم آنجا خلوت کنم که این دل وامانده بهانه‌اش ببرد و شب جمعه‌ای و در آن شلوغی بیخیال داخل رفتن بشود. کمی نشستم لبه پشت بام و زل زدم به باب الرأس شریف، بهم ریختم و حس زیارتم بیشتر شد، اصلا انگار این را برای حال امشب من گفته اند که: گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود، بدیدم و مشتاق‌تر شدم عطشم برای ورود به حرم دو چندان شد. رفتم سمت مهدی-جوان باصفا، خوش مشرب و دوست‌داشتنیِ آبادانی که همخدمتی این روزهای ما در عتبه است- تجهیزات تصویربرداری‌ام را دادم دستش و گفتم بعد شیفتت برو سمت باب القبله، آنجا می‌آیم و وسایلم را تحویل می‌گیرم. این را گفتم و از پله‌ها پایین رفتم و رفتم سمت حرم. برعکس حرم امام‌رضا(ع) اینجا حُسن باج متطوعین و لباس فرم خادمی این است که برای رفت و آمد نیاز به تفتیش نداریم و تقریبا جایی برایمان ورود ممنوع نیست. از خروجی همان باب الرأس و بدون صف و تفتیش سرم را انداختم پایین و راهی ضریح شدم. اصلا انگار یک چیزی مرا عجیب سمت خودش می‌کشاند. انگار دلم میخواست بروم توی بغل امام. کفش‌هایم را درآوردم و همینجور که در چه کنم و چه‌کنم کفش‌ها بودم و چشم‌چشم می کردم، خادمی بدون اینکه چیزی بگویم یا حرفی بزند دست کرد توی جیبش و یک پلاستیک مشکی داد دستم. کفشم را داخلش گذاشتم و از پله‌های ورودی سرازیر شدم سمت حائر. خواستم بدنم را بسپارم به موج جمعیت تا بکشاندم سمت ضریح اما یادم افتاد که جلیقه و باج دارم. پس رفتم سمت ضریح جناب حبیب و آرام خودم را کشاندن سمت ضریح سیدالشهدا. هیچ کس هم بهم نگفت کجا می روی، ورودی آن سمت است و اینجا ورود ممنوع است؟! از کنار هر خادمی هم که گذشتم خوش و بشی کردیم و چیزی گفتیم «الله ساعدک» ، «الله یخلیک»، «یعطیک العافیه» و... به ارباب بی کفن سلامی دادم و زیر لب برای خودم زمزمه‌ای می‌کردم و آرام خزیدم گوشه دیوار. ایستادم و خودم را بین خدام جا دادم. جایی که تقریبا اجازه توقف کسی را نمی‌دهند ولی کسی با یک‌خادم کار نداشت. اولش عذاب وجدان داشتم و دل توی دلم نبود. سیر و سرکه را توی دلم می‌جوشاندند. مسئول منتصبین را دیدم که با بیسیم می‌آمد این‌سمتی. تجربه نجف باعث شد این‌بار من پیش قدم شوم و برم سمتش. صدایش کردم و گفتم شیفت ندارم و آزادم می‌خواهم اینجا کمک کنم‌. گفت «رحم الله والدیک» و لبخندی زد و اشاره کرد بمان. معلوم بود کار زیاد است و نیرو کم دارد. شروع کردم به هدایت زائران که آمد و با دست هلم داد سمت ضریح که :«قل حرکت زایر» اشاره کردم به کفشهایم که چه کارشان کنم. از دستم گرفت و گذاشت توی قفسه پشت سرش و مرا دوباره هل داد وسط جمعیت، درست زیر قبه! اگر تا همین دیروز به من میگفتند شب جمعه قبل اربعین می توانی زیر قبه حسین(ع) بایستی و زیارت کنی خنده‌ام می‌گرفت که بیچاره اصلا نمی‌داند اربعین چه خبر است و من حداقل ۸ سال است یا بیشتر که اربعین حتی داخل حرم نرفته‌ام. اما حالا من، سید سراج‌الدین، ایستاده‌ام زیر قبه و دارم خدمت میکنم.حدود دومتری ضریح اصلا انگار آن زمان توی دنیا نبودم، نمی‌دانم ولی حس میکنم مستی که می‌گویند اینطور باشد، سرخوشی که هیچ چیز از آن یاد نداری. تقریبا یک ساعت شده نشده یاد مهدی افتادم که نکند هنوز منتظر من باشد. رفتم سمت منتصب و تشکر کردم و خواستم کفشم را بردارم که دیدم ای دل غافل قفسه خالی شده و کفشها نیست. در آن شلوغی چاره‌ای نبود و باید بیخیال کفشها می شدم. بایستی کل مسیر را پابرهنه از حرم بزنم بیرون و بروم یک جفت کفش بخرم. از باب القبله که بیرون زدم تازه یادم افتاد که پول همراهم نیست و امکان خرید کفش ندارم. سرم را انداختم پایین و راهی شدم. کمی سخت بود ولی خدایی ارزشش را داشت... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
ببخشید اگر طولانی‌است، تازه خیییلی از جزئیات را صرف نظر کردم، نکات نگارشی را هم اگر رعایت نکردم و فاصله و نیم‌فاصله را درست نذاشتم چون دیگر بیش‌از این نمی‌شد در یک پیام جا داد. اتفاقا خیلی از رفقای رسانه‌ای مثل همین سید بدون سانسور دایم می‌گوید مطالبت طولانی‌است و باب دل مخاطب نیست. چندتکه و در چند مرحله بنویسی بیشتر مخاطب جذب کانال می‌شود و ماندگار. حق دارند، از حیث مخاطب شناسی درست هم می‌گویند. ببخشیدها ولی از شما چه پنهان گاهی برای شما نمی‌نویسم. برای دلم می نویسم، مثل همین‌بار... یادم هست سال‌۸۸ و قبل از آن که جز فیسبوک شبکه اجتماعی وجود نداشت جز یاهو مسنجر و وبلاگ‌نویسی رونق و کلاسی داشت و البته که آن موقع من هم وقت وسیع‌تر و صد البته فرصت بیشتری داشتم به «صاف‌ و ساده» اساسی می رسیدم، وبلاگم را می‌گویم. فارغ از آنکه کسی می‌خواند یا نه هر روز می نوشتم، زیاد و با حس و‌ حال. یادم هست در هدر صفحه‌ام نوشته بودم «می نویسم چون حس میکنم اگر ننویسم می‌میرم، اصلا خفه می شوم.» زیر تیتر اسم وبلاگ‌هم این بود: دلت را صاف کن حرفت را ساده بگو... حالا همین را به تو می‌گویم صاف و ساده و البته ناشناس حرفت را اینجا بگو👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a اگر هم دوست داشتی اینجا بگویی عیبی ندارد👇 @seyedseraj
چندبار خواندم و گریه کردم... الآن هم که می‌نویسم اشک امامم نمیده... یک‌چیز دلی می‌گویم بدون پشتوانه روایی ولی به دلم افتاده حسین(علیه‌السلام) و خواهرش زینب که پرستار آل الله بوده آمده به دیدار شما این ایام... بالاتر از خدمت به مادر سراغ ندارم. خصوصا که از عزیزترین خواسته‌هاتون یعنی زیارت الاربعین گذاشتید... قبول باشه خواهر یا برادر عزیزم... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
هدایت شده از سین صاد (سعید صادقی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی آدمها با ماشین مدل بالا مادرشونو میبرن خونه سالمندان... بعضیا هم مثل آقاسجاد از مراغه مادرش رو روی دوشش میگیره و تا کربلا می‌بره... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻🔻🔻🔻 کانال سین صاد رو دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/459735098C6f43ed974a
خیلی ها معتقدند حر را احترام به مادر نجات داد. و شاهرخ ضرغام را... و طیب حاج رضایی را... و خیلی‌های دیگر را
من چی بلدم که یاد کسی بدم...!؟ همه‌اش لطف اربابه به من بی لیاقت ولی قبلا هم گفتم من هروقت گره‌ای به کار کربلام میفته زمزمه لبم میشه این بیت: تو که آخر گره رو وا می‌کنی امام رضا پس چرا امروز و‌ فردا می‌کنی امام رضا نمی‌گم مجربه و حتما جوابه ولی حال دل من رو‌خوب می‌کنه... یادتون باشه اینجا گدا همیشه طلبکار می‌شود...! کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
مطالب کانال با ذکر یا بدون نام قابل انتشار است و نیاز به کسب اجازه نیست
هر وقت دلتنگ شدید بنشینید پای موکب رسانه‌ای معلی و دل و استخوانی سبک کنید. از این منظره برنامه اجرا میشه با کلی پخش زنده و‌ میان‌برنامه با حس و حال. https://moallatv.com/ https://moallatv.com/ موکب رسانه‌ای معلی با هزینه و همت و تجهیزات خیریه مردمی برپاست و به همه شبکه‌های ملی و استانی خدمات میده... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046