5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصفه شبی برگشتیم برای فراهم کردن جای پارک ماشین.
خسته و کوفته لم داده بودم به نردههای پله برقی که چه عرض کنم صفحه برقی از بحر نجف و ورودی باب الحسن(ع) می رفتیم سمت حرم که سعید هم این وسط شوخی اش گرفتن بود و ظاهر پریشان و صدای خسته و سیمای شکسته من شده بود سوژه اش.
هرچند که خودم واقعا خسته بودم ولی دلم خوش بود که خانوادهها اذیت نشده بودند، خصوصا سید کوچولوی خودمان.
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی
این قسمت، قسمت نیست...
#کاربرد_زبان_عربی
خیلی ها پیام دادن که بدون آشنایی عربی با ماشین چطور رفتید
اولا که من کمی عربی بلدم
این که پرسیدید چطور عربی یاد گرفتم باید بگم صرفا با خرج کردن کمی اعتماد بنفس و جسارت در حرف زدن.
یه وقت باید بگم از سوتیهایی که در یادگیری زبان عربی دادم اما نترسیدم و پس نکشیدم و به مرور زمان بهتر شد زبانم.
دوما در سفر به عراق خیلی نیاز به تسلط به زبان نیست شاید کلا ۵۰-۶۰ عبارت باشه اون هم در جاده و بین شهرها . در شهرهای زیارتی و مرز اکثر افرادی که با ایشان برخورد دارید زبان فارسی را تا حدی بلدند و می توانید منظورتان را برسانید.
مثلا در ایست بازرسی، در پمپ بنزین، سوپرمارکتها و امثالهم نیازتون میشه
و سوما به کمک یکی از دوستان خوب کانال که مدرس عربی لهجه عراقی هستن قرار شده یه سری لغات و کلمات و اصطلاحات کاربردی در موقعیتهای مختلف سفر با خودرو شخصی رو براتون توی کانال قرار بدیم تا با تمرین و تکرارشون بتونید با خیال راحتتری قصد سفر کنید.
کانال سید سراج الدین جزائری
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی این قسمت، قسمت نیست... #کاربرد_زبان_عربی خیلی ها پیام دادن که بدون
از سوتیها بگم که یک بار که سفر دومم به لبنان بود رفتیم منزل شهید رانی بزی (حاجحاتم) در بدو ورود مادر شهید به استقبالمان آمد و گفت کیفِک (چطوری) من هم جواب دادم فی السیاره (توی ماشین)🤗
همه بهت زده نگاهم کردند
وقتی رفیق دو زبانهمان موضوع را توضیح داد که کیف در فارسی به چه معناست، خدا رحمت کند حاج عدنان (پدر شهید ) از خنده سرخ شده بود...😂😂😂
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی
آموزش عربی درس1️⃣
#اعداد
اولین و مهمترین مسأله در سفر آشنایی با اعداد در کشور میزبان است.
اعداد در زبان عربی فصیح قواعد بسیار پیچیده ای داره
در لهجه بشدت ساده سازی در این زمینه صورت گرفته که اشاره میکنیم
اعداد بصورت شمارشی:
یک:واحد
دو:اثنین
سه: اِتلاثَه
چهار: اربَعَه
پنج: خَمسَة
شش: سِتَه
هفت: سَبعَه
هشت: اِثمانیه
نه: تِسعَ
ده: عَشر/عَشَر
یازده: اِحدَعَش(دَعِش)
دوازده: اِثنَعَش
سیزده: اِتلَطَّعَش
چهارده: اَربُطَعَش
پانزده:خُمُسطَعَش
شانزده: سِتَعَش
هفده: اِسبُطَعَش/سَبَطَعِش
هجده: اِثمُنطَعَش
نوزده: تِسُطَعَش
بیست:عشرین
بیست و یک: واحد و عشرین
بیست و دو: اثنین و عشرین
بیست و سه: اتلاثه و عشرین
سی: اتلاثین
چهل:اربعین
پنجاه: خمسین
شصت: ستین
هفتاد:سبعین
هشتاد:اثمانین
نود: تسعین
صد: میه/میت
*نکته: از بیست ب بعد برای شمارش، اول یکان میاد بعد دهگان*
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
PTT-20220517-WA0011.opus
564.4K
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی
آموزش عربی تلفظ درس 1⃣
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی
داخل پرانتز
بچه ها اساسا آینه بزرگترها هستند.
محمد حسین صادقی هشت سالشه و وقتی تو سفر می بینه که من و باباش دائم داریم در مورد سفرنامه و ... صحبت می کنیم برداشته خودکار و کاغذ دست گرفته و شروع کرده به نوشتن سفر نامه اش...
متن سفرنامه محمدحسین:
سفر کربلا
قسمت اول
ما هفت روز قبل به سفری که برایمان جور شده بود یعنی نجف - کربلا و سامرا رفتیم. ما به مرز شلمچه رفته بودیم که گفتند بسته است، وقتی که ما ماشین رو کاپوتاژ کرده بودیم. بعد به مرز مهران رفتیم و راحت پاسپورتامون رو دادیم و به عراق رفتیم.
عمو سید عربی یا عراقی بلد بود. ما که زبان عربی را نمی فهمیدیم عمو سید به جای ما حرف میزد. ما وقتی رفتیم عراق کارها رو کردیم و به نجف حرکت کردیم. ما وقتی رسیدیم نجف ۱:۰۰ شب بود. جالبه که پله برقی آن ها با ما فرق داشت و مثل سرسره بود. ما صبح زود رفتیم صبحانه بخوریم که تا روی میز نشستیم حرم حضرت علی (ع) پیدا بود. صبحانه را خوردیم و به کربلا راه افتادیم.
بعد به سامرا و دوباره به کربلا. ما تا پایمان به اتاق افتاد حرم امام حسین (ع) معلوم بود.
پایان
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی
قسمت 1⃣1⃣
#سلام_آقا_که_الآن_روبروتونم
نماز را در لابی هتل خواندیم و راه افتادیم سمت ماشین. از همان پلههای برقی یا به قول محمدحسین سرسرههای برقی.
زودتر رفتم و ماشین را برداشتم و آوردم دم خروجی باب الحسن(ع).همه راحت سوار شدند و حرکت کردیم.
نشان اصرار داشت از کوچه پس کوچه ما را ببرد به سمت ثورة العشرین.اما تجربه دیشب که همه مسیرهای اطراف حرم بسته بود و البته کورسویی در حافظه تاریک ذهنم برآنم داشت که همان جاده کمربندی بحر نجف را به سمت کربلا بروم و از یک فرعی دیگر بپیچم به سمت طریق الحسین (ع) .
همین کار را کردیم و وادی السلام را دور زدیم و رسیدیم به جاده اصلی نجف کربلا.
رقم عمودها را که دیدیم فهمیدیم راه را درست می رویم.
بدون اغراق باید بگویم زیباترین حس و تفاوت سفر با خودرو شخصی همین رانندگی در طریق الحسین است. وقتی خاطره ۱۳-۱۴ سال پیاده روی اربعین و نیمه شعبان جلوی چشمت هست و با خیلی از موکب ها خاطره داری رانندگی برایت حس دیگری دارد.
به خانمم که تا امروز تجربه پیاده روی اربعین را ندارد توضیح میدهم که شرایط اینجا در ایام اربعین چگونه است.
چراغ خیلی از موکبها روشن اما به ندرت فعال و مشغول خدمتند.
از میله ۲۸۵ که رد می شویم توضیح می دهم که این موکب امام رضا (ع) است. بزرگترین موکب ایرانی ها.
حدودا همینجاهاست که جاده دو طرفه می شود. یعنی یک طرف را بسته اند تا تعمیرات انجام دهند
چند کیلومتر جلوتر اتوبان عادی می شود.
یادم نیست چه کسی اما یک نفر گفت کاش یک چای عراقی گیرمان می آمد. نگاهم افتاد به موکب دَلّه که داشتند چای می دادند.
میله ۴۸۳ بودیم و یک دله بزرگ عربی جلوی حیاط حسینیه نصب شده بود.
ایستادیم و رفتیم سمت چایخانه.
پیرمردی که بعدا فهمیدیم ابوکریم است به گرمی از ما استقبال و با چای و خرما و کلوچه پذیرایی کرد.
بچه ها گفتند جای باصفایی است و اگر اشکالی ندارد همینجا چند دقیقهای استراحت کنیم.
سیدمحمدحسین هم کار دستمان داده بود و باید پوشکش را عوض می کردیم.داخل حسینیه شدیم و نشستیم.
گرم گفتگو با ابوکریم شدم که دیدم محمدهادی و محمدحسین از منبر بالا رفته اند و مشغول مداحی اند.
ابوکریم از جا بلند شد. فکر کردم میخواهد بچهها را پایین بیاورد. اما نه... یک راست رفت سراغ کمد پشت منبر و میکروفون را داد دست بچه ها و سیستم صوت را روشن کرد و شروع کرد با بچه ها بازی کردند. برگشتم سیدمحمدحسین را دیدم که با مادرش گرم بازی است و رفته است سراغ جعبه مهرها...
گوشه حسینیه قبری بود و تصویری از پیرمردی که بنظر عارف می رسید. از ابوکریم اسم و رسمش را پرسیدم.
گفت مؤسس موکب و بانی حسینیه بوده و وصیت کرده که در مسیر مشایه زوار دفنش کنند تا گرد پای زائران را ره توشه آخرتش کند حدود یک ساعتی را با ابوکریم خوش و بش کردیم. گوشی مرا گرفت و شماره تلفنش را ذخیره کرد و گفت از امروز اینجا برادری داری که هروقت نیازش داشتی آماده است. شماره تلفنم را در گوشیش ذخیره کرد.
راهی شدیم که برویم. باز همراهمان آمد و یک چای دیگر برایمان ریخت.
گفت در ایام اربعین اینجا پر از زائراست. بیایید خدمت کنید.
انصافا هم موکب باصفایی بود سالنهای استراحت بزرگ برای خانم ها و آقایان و یک حیاط بسیط و باصفا برای بازی بچه ها. اشاره کرد به خانم ها و گفت بهشان بگو امسال منتظریم بیایند و دو روز را لااقل به زوار خدمت کنند. ایرانی زیاد می آید و ما به کمکشان نیاز داریم.
پیرمرد صدا زد که یک کارتن آب هم بیارید. گفتم نیاز نیست. گفت بگذار توی ماشین، نیازتان می شود. خواستم بگویم صندوق جا ندارد که یادم افتاد وسایل را توی هتل گذاشتیم و سبک سفر می کنیم.
هدیه اش را قبول کردم و یک بسته گز بلداجی که سوغات شهرکرد است برای تشکر پیشکشش کردم.
سوار ماشین که شدیم راه بیفتیم چشمم افتاد به نشانگر بنزین که کمی بالاتر از نصف شده بود. هنوز بنزین زیادی داشتیم اما شرط عقل در سفر آن هم کشور غریب این بود که باک را همیشه پر نگه داریم.
از ابوکریم نشان بانزینخانه یا همان پمپ بنزین را گرفتم.
۴کیلومتر جلوتر بعد از دو قوس -که گویا دروازه شهر حیدیریه بود- سمت راست پیداست.
خداحافظی کردیم و راه افتادیم. دقیقا ۴کیلومتر که رفتیم همان قوسی که ابوکریم گفت و پمپ بنزین که سرجایش بود.
وارد پمپ بنزین شدیم . ورودی پمپ بنزین تابلویی نصب شده بود که قیمت انواع محصولاتش را درج کرده بود.
بنزین ۴۵۰دینار (بنزین عادی ۱۸۰۰۰ تومان)
بنزین محسّن ۶۵۰ دینار (بنزین سوپر ۲۶۰۰۰ تومان )
نفط ابیض ۱۵۰ دینار (نفت سفید ۶ هزارتومان)
باک را پر کردیم با حدود ۲۳ لیتر بنزین عادی. از پمپ بنزین بیرون آمدیم و حرکت کردیم.
یک دفعه به ذهنم رسید کمی با حسین دارابی شوخی کنیم. سعید پیاده شد و کلیپی پر کردیم و برای حسین فرستادیم و حرکت کردیم...
#ادامه_دارد
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تجربه_سفر_کربلا_با_خودرو_شخصی
پمپ بنزین
البته اون بنزین مُحَسِّن هست که اشتباه تلفظ میکنم.
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
هدایت شده از سین صاد (سعید صادقی)
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوق العاده است😭😭
ای امید ناامیدا حسین
ای پناه بی پناها حسین
🇮🇷#سین_صاد
🔻🔻🔻🔻
کانال سین صاد رو دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/459735098C6f43ed974a