🔰🔰
💠 صرف پول رضا خان در راه مخالفت با او!
❖از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی: 🔻
📝 مرحوم حاج میرزا فخرالدّین جزایری میگفت: زمانی که مرحوم #مدرّس هنوز زندان نرفته و از ناحیه #رضاخان تحت نظر بود، با بقّالی که نزدیک منزلش بود، قرار گذاشته بودیم که وقتی مراقبت کم و زیاد میشود با رمزی به ما اطلاع بدهد.
ایشان میگفت: یک روز منزل مدرّس رفتم و آن جا صد تا «هزار تومانی» دیدم. حاج میرزا فخرالدین میگفت من تا آن موقع هزار تومانی ندیده بودم، با اینکه ایشان با اعیان و اشراف مربوط بود. (آن وقتی هم که ایشان برای ما نقل میکرد، ما هم هزار تومانی هیچ ندیده بودیم.) هزار تومانی منحصر به سلاطین و ثروتمندان بود. میگفت: ما که هزارتومانی هیچ وقت ندیده بودیم، آنجا پیش مدرّس دیدیم. به مدرّس گفتم: این چیست؟ گفت: رضاخان این را برای ما فرستاده و گفته که این در اختیار تو باشد، با آن هر کاری میخواهی، بکن و هر پستی هم بخواهی، ما در اختیارت میگذاریم، ولی کاری به کار ما نداشته باش و بگذار ما زندگی کنیم!
گفتم: شما چه گفتید؟ مدرّسگفت: من به آن واسطه گفتم: من با یک شرط قبول میکنم و آن این است که، این پول را من صرف مخالفت با خود او کنم! اگر با این شرط میپذیرد، من این را قبول میکنم، و الّا نه!
واسطه رفته بود که شرط مدرّس را مطرح کند.
میرزا فخرالدین گفت: ما آنجا بودیم که صدای اسب شنیده شد. آن شخص آمد و پول را برداشت و برگرداند!
مدرّس خیلی عجیب بود. فوق العادگی داشت.
📚 جرعهای از دریا، ج1، ص549
@Seyed_Alireza_Naghibpour
برخورد #رضاخان با #مؤسس_حوزه_علمیه_قم
🔶خاطره ای خواندنی از حجةالاسلام و المسلمین فلسفی خطیب شهیر:
🌸در قم هم دستور داده بودند که موضع اتحاد شکل و #خلع_لباس و جواز عمامه عملی شود، یعنی حتی ملاحظه حوزه علمیه را هم نکردند.
مرحوم میرزا محمد تقی اشراقی واعظ معروف قم در منزل ما نقل میکرد که در آن موقع مردم قم به حضور آیتالله مرحوم #حاج_شیخ_عبدالکریم_حائری رئیس حوزه علمیه قم میآمدند و میگفتند: آقای حاج شیخ! به رضا شاه تلگراف کنید که مردم قم را از لباس متحدالشکل معاف کند. حاج شیخ هم میگفت: فایدهای ندارد، گوش نمیکند، عملی نیست.
بر اثر اصرار مردم و انکار حاج شیخ، کار به آنجا رسید که بعضیها در قم مرحوم حاج شیخ را متهم کردند که ایشان نیز با اتحاد شکل موافق است.
🌸مرحوم اشراقی میگفت: طلاب، مردم و بعضی از مدرسان ناراحت بودند که چرا حاج شیخ به رضاخان تلگراف نمیزند.
🌸آن مرحوم گفت: یک روز قبل از ظهر به منزل حاج شیخ رفتم و دیدم که تکیه به دیوار داده و روی آجر زمین نشسته و پایش را دراز کرده و عمامهاش هم افتاده است. از یکی پرسیدم چه شده است؟ گفت عدهای به اینجا آمدند و حاج شیخ را مورد حمله و اهانت قرار دادند و جملات خیلی بدی گفتند که چرا ایشان به رضاشاه تلگراف نمیزند و اعتراض نمیکند.
🌸مرحوم اشراقی میگفت: رفتم کنار حاج شیخ نشستم و دلداریش دادم تا قدری سر حال آمد.
گفتم بفرمایید برویم منزل ما که امروز ناهار را آنجا بمانید و کمی استراحت کنید. ایشان هم برای این که از آن محیط خلاص شود و باز افرادی نیایند و مزاحم شوند، قبول کرد. در سرداب منزل ما قدری استراحت کرد.
🌸وقتی دیدم از آن حالت قبل از ظهر بیرون آمده، گفتم:
«حاج شیخ! شما آقا هستید، عالم هستید، آیتالله و مرجع تقلید مسلمین هستید، وضع و شرایط کشور طوری پیش آمده که یا باید تلگراف کنید و یا حیثیت شما را آلوده به تهمت خواهند کرد.»
🌸حاج شیخ گفت: «به نظر من تلگراف کردن برای این کار مثل این است که کسی خودش را در چاه بیندازد؛ من میدانم که ضرر دارد.» گفتم: «با این که میدانید، باید این کار را بکنید».
🌸مرحوم حاج شیخ بنابر عادت فکر میکرد و پنجهاش را داخل محاسنش میکشید. پس از چند لحظه گفت: «خیلی خوب، کاغذ و قلم بیاورید.» من هم آوردم. حاج شیخ کلمه به کلمه گفت و من مینوشتم. بعد هم امضا کرد.
🌸مرحوم اشراقی میگفت اول خودم رونوشت کردم و نسخهاش را نگاه داشتم، بعد هم یک نفر از بستگان که فهیم بود، رونوشت کرد. به او گفتم این کاغذ را بگیر و به تلگراف خانه ببر و مخابره کن. در بین راه از مدرس، طلبه ، تاجر، کاسب، هر که را دیدی بگو حاج شیخ تلگراف زده، میخواهم بروم مخابره کنم.
تا غروب در همه شهر منعکس شد که حاج شیخ برای لغو دستور لباس متحدالشکل، به شاه تلگراف مخابره کرده است.
🌸در اوایل شب بعضی میآمدند ببینند جواب آمده است یا نه. آنها دور و بر خانه حاج شیخ قدم میزدند و میدیدند که هنوز جواب نیامده است. فردا صبح زود گروه بیشتری آمدند و در اطراف کوچه حاج شیخ ایستادند تا جواب را دریافت کنند و ببینند آمده است یا نه. نهایتاً ساعت 3، 4 بعد از ظهر شد و جواب تلگراف نیامد. ساعت 5 بعد از ظهر بود که مأمور تلگراف خانه پیدا شد و به خانه حاج شیخ آمد. همه منتظر بودند بدانند شاه چی جواب داده است.
او تلگراف را به دست حاج شیخ داد.
🌸 ایشان باز کرد و خواند و داد به فردی که بغل دست ایشان نشسته بود. او هم خواند و داد به فردی که کنار او نشسته بود، او هم به دیگری، تا کم کم همه فهمیدند جواب چیست.
خود شاه مستقیماً پاسخ #مرجع_تقلید را نداده و احترام نکرده بود، گویا وزیر دربار تلگراف را امضاء کرده بود. مضمون تلگراف چنین بود: «حضرت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، تلگراف شما به شرف عرض همایونی رسید، سخت ناراحت شدند و فرمودند خود حاج شیخ این کار را نکرده، افرادی ایشان را تحریک کردهاند. لذا دستور دادهاند تمام محرکان این کار را بگیرند و زندانی کنند»
🌸مرحوم اشراقی میگفت: وقتی به مردم خبر رسید که در تلگراف به گرفتن محرکان اشاره شده، آن گروه از شیطانهایی که حاج شیخ را متهم میکردند، رفتند و کت و شلوار پوشیدند.😳
حتی بعضی از کسبههای آتشین مزاج به کرّات از برابر شهربانی با کت و شلوار رفت و آمد کردند تا نشان دهند که جزو محرکانش نبودهاند!😳
اما مأموران برای زهر چشم گرفتن از مردم، عدهای را گرفتند و زندانی و با سرعت امر اتحاد شکل را در #قم اجرا کردند....
#مرجعیت_قبل_از_انقلاب
@Seyed_Alireza_Naghibpour