eitaa logo
شھـیدسیـدروح‌اللھ‌عجمیان
930 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
در‌عشق‌اگرچه‌منزلِ‌آخر‌شهادت‌است؛ تکلیفِ‌اول‌است،شهیــدانه‌زیستن🕊 شهیدسیدروح‌الله‌عجمیان ولادت:²⁰'¹¹'¹³⁷⁴ شهادت:¹²'⁸'¹⁴⁰¹ ڪانال‌شهيدبزرگواردرايتا، بانظارت‌خانواده‌محترم،شهیدعزیز🌷. شنواےشما: @Seyyedruhollah1374
مشاهده در ایتا
دانلود
-کمی از پاییز 🍁🌿 خوشا به حال کودکی‌هایمان ... آن وقت ها رنگ و بوی زندگی ، برایمان تازگی داشت .. خیال می‌کردیم تمامِ خوبی های عالم ، در لالایی های شبانگاه مادرمان خلاصه شده است و تمامِ تمامِ بدی های دنیایمان را محدود به نخریدن عروسک مورد علاقه‌مان می‌دانستیم که آخر سر آنقدر پا بر زمین میکوبیدیم و زار میزدیم که برایمان می‌خریدند .. یادش بخیر . زمان گذشت . و حالا زندگی حرف تازه ای برای گفتن ندارد تا حالمان را دقیقا مثل همان روزهای کودکی خوب تر کند .. صبح می‌شود ، شب می‌شود ، صبح می‌شود ، شب می‌شود ... و ما به دور خودمان میچرخیم ... دیگر از بالابلندی ، قائم باشک ، هفت سنگ و خاله بازی ، خبری نیست . بزرگ می‌شویم . پیر می‌شویم اما حال خوشمان ، قهقهه زدن هایمان ، آرزوهایمان و دوستانمان در همان دوران کودکی جا میمانند... ! ┈••✾•🌿🍁🌺🍁🌿•✾••┈┈ -﴾@Seyyedruhollah74﴿-
🌷 یکی اعضای تحریریه جهان دلنوشته‌ای از حضورش بر سر مزار شهید سید روح الله عجمیان از شهدای اغتشاشات اخیر نوشته است که در ادامه خواهید خواند: منزل ما کرجه و کارم در تهران. روز تشییع باشکوه سید روح الله نتونستم اونجا باشم اما دلم همش اونجا بود، چون از وقتی که خبر شهادت مظلومانشو شنیدم یه بغضی تو گلوم موند. بغضی که بیشتر به خاطر شهادت غریبانه و مظلومانش بود. وقتی تشییعش رو از تلویزیون دیدم به خودم قول دادم که فردای تشییع سر مزارش برم. تنها کلمه‌ای که در ذهنم مدام تداعی میشد مظلومیت روح الله بود. سه شنبه کارم تمام شد و به خاطر قولی که به خودم دادم مثل همیشه با مترو برگشتم کرج. اون روزم بعد سرکار به خاطر قولی که دادم رفتم امامزاده تا برم سر مزار تازه شهید، سید روح الله. هوا خیلی سرد بود از مترو گلشهر کرج پیاده راه افتادم تا به گلزار شهدای امامزاده رسیدم. از یک بسیجی که از پایگاه بسیج امامزاده اومد بیرون آدرس مزار شهید عجمیان رو پرسیدم. به سمت آدرس رفتم. سه تا جوون رو دیدم که وایستادن سر مزاری که پرچم ایران روش بود. نزدیک که شدم چشمم به عکس روح الله خورد، بغضم ترکید. بعد چند دقیقه به خودم اومدم از سه تا جوونی که اونجا بودن و بغضی در گلو داشتن پرسیدم سید رو می‌شناختین؟ گفتن نه ولی خیلی مظلومانه شهید شد. من هم فاتحه خوندم و از سر مزارش بلند شدم. رفتم سر مزار شهید عباس آسمیه که تازگی ها پیکرش برگشته و چند قدمی با مزار روح الله فاصله داشت. اما یه دفعه چندتا خانم چادری را دیدم. سرمو بالا آوردم که فهمیدم یکیشون مادر سید روح اللهه. داشتن پیاده میرفتن سر مزار، دوباره برگشتم که شاید بتونم یه کاری برای سید عزیز کرده باشم. عقب وایساده بودم و حال مادر شهید دوباره منو ریخت بهم. به خواهر شهید که اول نمیشناختمش گفتم من خبرنگارم، دوست دارم درباره زندگی شهیدتون و خاطراتی که دارید مصاحبه بگیرم. خواهر شهید گفت «خدا شاهده؛ باورتون میشه فیلمایی که این روزا از شهادت برادرم دیدم، باعث شده خاطراتی رو که با روح الله داشتم رو کلا یادم بره». قرار شد هماهنگ کنن تا یک روزی بتونیم خدمت خانواده شهید برسیم و بیشتر از این شهید مظلوم بنویسیم. -﴾@Seyyedruhollah74﴿-
۲۰بهمن سال۱۳۷۴ به دنیا آمد. فرزند آخر خانواده بود و نورچشمی مادر. مادر وابستگی زیادی به او داشت؛ شاید به این دلیل که ته‌تغاری‌ها جور دیگری هستند برای پدر و مادرها. خواهرش می‌گوید: «یک بار نشد اخمی در صورتش ببینم؛ از بس که مهربان و دادرس بود؛ آرام و سر به زیر. گل بود؛ گل سرسبد فامیل.» ~واین روایت همچنان ادامه دارد.. 🌷 ✨ -﴾@Seyyedruhollah74﴿-
یکی از اقوام روح الله سر حرف را باز می‌کند و از روح‌الله می‌گوید: «شهید، مردمدار بود. کافی بود متوجه شود کسی گره‌ای به‌کار دارد و حال دلش خوب نیست. می‌شد همدم و همرازش. تا مشکل او را برطرف نمی‌کرد، آرام نمی‌شد. فرقی هم نمی‌کرد دوست باشد یا فامیل یا همسایه.» ~واین روایت همچنان ادامه دارد... 🌷 ✨ -﴾@Seyyedruhollah74﴿-
🍃 -پدر به آرزوی الله برای شهید شدن اشاره میکرد، روح الله از دوازده سالگی عضو بسیج شد و نیروی بسیج پایگاه ۴۱۷ شهدای کمالشهر بود. از خدمت کردن به مردم لذت میبرد.. در بحبوبه حمله داعش به سوریه از من خواست که رضایت دهم که برود. خودم پرونده اش را پرکردم. و پدر بدین ترتیب هیچ گاه مانع رفتن سیدروح الله نشد... چون معتقد بود؛(خون او رنگین تر از دیگر جوانانی که از کشور و دین دفاع میکنند نیست... و همچنان ادامه داد: ۳٠ماه در جبهه بودم. نوجوان های زیادی را دیدم که برای دفاع از کشور آماده بودند. مخالفتی با فعالیت های الله نداشتم.) ~واین روایت همچنان ادامه دارد... 🌷 ✨ ♡@Seyyedruhollah74
از مادرشهید در گفتگوی با سردار حیدرنیا: «سید روح‌الله آرزوی شهادت داشت و همواره دوست داشت به عنوان مدافع حرم، پای در سرزمین شام بگذارد و از حریم و حرم آل‌الله دفاع کند. اما تقدیر به گونه‌ای رقم خورد که به دست آشوبگران داخل کشور به شهادت برسد.» 🌷 ✨ 「@Seyyedruhollah74
✨ من کتابی خواندم مربوط به شهید ابراهیم هادی. این کتاب خیلی جالبه خیلی جذابه. من کتاب سلام بر ابراهیم را خواندم و تا مدتها دلم نمی آمد از روی میز کارم بردارم و بگذارم توی کتاب هایم. شخصیتی که در این کتاب معرفی شده خیلی جاذبه دارد... مثل مغناطیس انسان را جذب میکند. بگردید این شخصیت ها را پیدا کنید. از این قبیل شخصیت های برجسته که سردار هم نیستند. حتی فرمانده گردان هم نیستند اما حکایت ها دارند. رهبر معظم انقلاب اسلامی ✨ 🤓📚 「@Seyyedruhollah74