#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۰)
آقای لطفی نیاسر چون دیر اومدی به دادسرا معرفی میشی و اخراجی ..
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۰)
گاهی اوقات انسان باید بتونه از دنیاش بگذره و خودش رو نبینه و وقتی میبینه که کاری در یک سیستم مقدس روی زمین مونده ، اونو دست بگیره و به بهترین شکل انجامش بده ...
وقتی اینجور باشه کم کم درهای معرفت الهی به روی انسان باز میشه و تا جایی پیش میره که خداوند عاشق انسان میشه و ذات اقدس خود را خون بهای اون فرد قرار میده ...
چند وقت پیش یکی از مسئولین منابع انسانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگفت :
سال ۸۶ ستاد نیروی هوایی سپاه در پادگان ولیعصر عجل الله فرجه الشریف واقع بود و من در مرکز عملیات معاونت نیروی انسانی پیگیر معرفی دانشجویانی بودم که تحصیلشان پایان یافته و جهت خدمت به نیرو معرفی می شدند.
محمدمهدی لطفی نیاسر شش ماه پس از فارغ التحصیلی مراجعه کرد و من هم نامه ای تنظیم کردم که شش ماه غیبت داشته و باید به دادسرا معرفی و اخراج شود ، اما ایشان اصرار داشت که من تو دانشگاه بودم و من هم حرف هاش رو قبول نکردم به کار خودم مصمم بودم ....
بالاخره او با شرمساری و کمال آرامش و تواضع مدارکی را ارائه کرد که پس از پایان تحصیل بنا به درخواست دانشکده اطلاعات با حداقل حقوق بر روی یک پروژه کار کرده و آن را به اتمام رسانده و می خواست این ایثار و از خودگذشتگی اش پوشیده بماند.....
وقتی کارنامه رزم انفرادی مهدی را دیدم ، یه جورایی افتخار می کردم که همچین نیروهائی رو جذب کردیم و یه کمی هم به حالش غبطه خوردم که چرا من تو دوره آموزشی نتونستم نمره تیراندازی ۹۵ از ۱۰۰ بیارم ..
دوستی ما ۱۰ سال ادامه داشت و ایشان بازهم در حال ایثارگری به شهادت رسید.
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۱)
کظم غیض و رعایت حال انسانی که در سختی است و اشتباهی انجام داده و رحم کردن به او در سخت ترین لحظات از نشانه های انسان هایی است که روح بلندی دارند و می توانند هدف های بزرگ رو نشانه برن .
محمد مهدی از این صفت زیبا برخوردار بود و بارها اطرافیان ایشون این مساله رو از شهید دیده بودن ...
یکی از دوستان صمیمی شهید نقل میکنه که یه روز صبح سرد پائیزی در سال ۸۲ یا ۸۳ که بارون زده بود ، محمد مهدی با موتور تریلش که تازه خریده بود از دانشگاه امام حسین علیه السلام زد بیرون ، توی اتوبان بابایی تهران بود که یه دفه یه ماشین پیچید جلوش و تغییر مسیر داد و باعث شد محمد مهدی تعادلش رو از دست بده و بخوره زمین و چندین متر روی زمین کشیده بشه و بدنش زخمی بشه ، راننده که یک سرباز بود میاد پایین و مهدی وقتی اونو میبینه که یک سربازه و این قضیه اگه پیگیری بشه برای اون بد تموم میشه ، میگه برو اشکالی نداره ولی خواهشا بیشتر دقت کن !
محمد مهدی تا چند ماه اون زخم ها رو در بدن داشت و موتورش خیلی آسیب دید ، ولی از اشتباه دیگران گذشت کرد ...
یک روایتی از امیرالمومنین علیه السلام هست که میفرماید: إرحَم ، تُرحَم !
این صفت شهید مصداق همین روایت است ...
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۲)
مشکل مالی جدی دارم ولی با خدا شرط کردم مال شبهه ناک تو زندگیم نیاد ...
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۲)
دنبال لقمهٔ حلال بودن یکی از سخت ترین کارها در دوره آخر الزمان است. این روزها که هر به اصطلاح آقازادهای و دامادزادهای تلاش میکنه نهایت سوء استفاده از رابطه را داشته باشه ، آقازادههایی هم هستند که از حلال آن هم گریزانند مبادا که شبههناک باشه و یا حداقل برخی علما آن را اجازه ندهند.
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر یکی از اون آقازاده ها بود و با اینکه توی اقوام نزدیکش افرادی بودند که به منابع بانکی و پولی دسترسی داشتند ولی از اول زندگی تا روز آخر حاضر نشد از هیچ بانکی، وام دارای سود بگیرد و با هر سختی بود با توکل بر خدا زندگی میکرد و گاهی که میتوانست فقط وامهای محدود قرضالحسنه میگرفت.
به برادرش گفته بود وام قرضالحسنه ، کمی کارمزد دارد ولی چند سود مهم ، اولا شبهه ندارد و خیالت راحت است دوما برای قرض دهنده بسیار ثواب دارد سوما توکلت را بالا میبرد.
روزهای آخر سال ۹۶ بود ، زنگ زد (به برادر) گفت : وام قرضالحسنه سراغ داری؟
گفتم : نه ولی وام بانکی میتونم بگیرم.
گفت : مشکل مالی جدی دارم ولی تا الان توکل کردم و خدا حل کرده ، الان هم با خدا شرط کردم حاضر نیستم غیر از قرض الحسنه بگیرم ، حتما درست میشه.
نان شبهه ناک ما رو از مسیر شهدا دور میکنه
این مطلب را آقازادهها جدی تر بخونن و از این آقازاده یاد بگیرن...
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۳)
بزرگان علم اخلاق، مراحل متعددی برای جهاد اکبر (مبارزه با نفس) برشمرده اند که آخرین آن، معاتبه به معنای انتقاد از خویشتن است.
سالک الی الله پس از بازنگری در رفتار و گفتار روزانه و محاکمه خود در دادگاه وجدان،به وادی معاتبه گام می نهد.
این جاست که خود را مورد سرزنش قرار می دهد و بدین وسیله خویشتن را برای جبران نواقص و رفع رذایل آماده می سازد. شهید بزرگوار "محمد مهدی لطفی نیاسر" چه زیبا این گونه تدبیر در راه مبارزه با نفس را در عنفوان جوانی به قلم آورده است؛ شاید نمونه ای باشد برای جاماندگان در مسیر...
#تولدت_مبارک
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۴)
به بهانه نزدیک شدن به روز #پدر
اگر میخواهید نسلی متخصص و انقلابی داشته باشید متن زیر را بخوانید...
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۴)
برای اینکه سبک خاصی به زندگی نسل آینده بدید باید از الان به فکر باشید ، نمیشه نسل متخصص، انقلابی با ویژگی شهیدانه زیستن، خواست ولی به تربیت, لقمه و ... توجه نکرد؛ متن زیر تصویر کوچکی از سبک زندگی پدر شهید لطفی نیاسر است:
اينجا اتاق قوي ترين مرد من است. شايد بايد بگم بيشتر تو اين اتاق ديدمش تا بقيه خونه! ادم انقدر اهل مطالعه؟!!!
حال و هواي انقلابه گفتم از كسي بنويسم كه "همه جوونيش رفت دنبال انقلاب كردن"!
كسي كه از ١٣ سالگيش وارد حوزه شده و الان استاده!
دعواس بين دهه شصتيا و دهه هفتاديا كه نسل سوخته ن! ولي ازنظر من نسل سوخته نسل پدربزرگ و مادربزرگ منه!
نسلي كه كودكيش به دعواي بين رعيت و اربابي گذشت، نسلي كه برنج فقط شب سال نو ميخوردن و پوسته پرتغال لاي جلد كتاباشون ميذاشتن! نسلي كه دوران جوونيش روحاني بوده و اوج مبارزات رژیم طاغوت با روحانيون و روزا و شرايط سخت تبليغ. ميانساليش به جنگ گذشت و پيري هم به شرايط بد اقتصادي! نسلي كه از پدرش درمورد قحطي شنيده بود! قحطي كه مردم مثل برگ خزون روي هم ميريزن و توكوچه ها تا سه جسد روي هم جمع ميشدن!!!
نسل سوخته نسليه كه انقلاب كردن واسه چيزاي بهتر و الان خوشحالن كه به اون آرمانها نزديكتر شدن!
فارغ از همه تبليغات منفي عليه انقلاب!
خوشحالن از گذشتن از روزها و شرايط سخت و بدست اوردن شرايط كنوني!
و من وقتي يواشكي دفتر خاطرات كوچيك روزهاي انقلابشو خوندم ذره اي از شرايط بد اون زمان رو درك كردم!
هميشه هروقت ازش سوالي داشتم جوابش اين بود: قفسه فلان، رديف فلان، كتاب فلان!
و من با ذوق ميرفتم تو كتابخونه و زمان رو متوجه نميشدم و جواب سوالمو با يه صفحه قبل و بعد كتاب ميخوندم و يا شايد كل كتاب!
اينجا كتابخانه كوچك بزرگترين مرد زندگي من است! كسي كه به جرات ميتونم بگم لحظه اي از عمرشو تلف نكرد! والان هم از زمان شهادت يوسفش لحظه اي از پاننشسته تا پيام پسر شهيدش رو به گوش بقيه برسونه.
دلنوشته خواهرزاده ی شهید
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۵)
#شهیدانه_زیستن
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر پس از عقد همسرشان نزد مقام معظم رهبری، در سر رسیدشان چنین نوشتند؛
بسم الله النور
خداوندا نیمی از دینم را کامل کردی، تورا شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر
خدایا از این به بعد سراغ نیم دیگر خواهم رفت، خدایا کمکم کن کمکم کن کمکم کن کمکم کن
الهی لک الیک معک
عقد - ساعت ۱۷ - خدمت مقام عظمای ولایت فرماندهی کل قوا
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی(۵۶)
شهدا بهترین الگوهای زندگی و اتمام حجت هستند، شهید لطفی نیاسر در یادداشت روزانهاش در تاریخ عقد در محضر مقام معظم رهبری، ضمن تشکر از خدا، وجود یک همسر را نعمت الهی در زندگی میدانست و قدر این نعمت را هم به جا میآورد.
خواهر شهید نقل میکند: مهدی یه بار اومده بود قم ،خونه ی بابا دور هم جمع بودیم تعریف میکرد: یه روز بعدازظهر بعدازماموریت خارج ازکشور پروازمون بندرعباس به زمین نشست دیدم یکی دو ساعت وقت دارم تا پروازم به تهران ، رفتم بازار یه کم میگو خریدم و برگشتم فرودگاه ،تقریبا ساعت یازده شب رسیدم تهران دیدم خانمم چند روزی که نبودم بابچه ها بوده و دست تنها خیلی خسته شده بهش گفتم خانم شما برو استراحت کن خودم شام درست میکنم. میگفت تقریبا ساعت دو نصف شب شام آماده شد صداش زدم از خواب بیدارشد و با هم شام خوردیم.در رفتارش با خانمش همه چیز رو رعایت میکرد و اعتقاد داشت وقتی که هست باید جبران روزهایی رو که نیست بکنه و از هیچ کاری برای شاد کردن همسرش کوتاهی نمیکرد.
#دستنوشته
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹
#زندگی_به_سبک_مهدی (۵۷)
یکی از همکاران شهید محمد مهدی لطفی نیاسر میگفت، دختر دوم مهدی تازه به دنیا اومده بود و خیلی ذوق داشت که زود بره خونه، بعد از ساعتها کار مداوم، که گاهی ناهار هم نمیخوردیم، موقع رفتن به خانه ، من ماشین نداشتم و ایشون من رو تا مترو میرسوند، بهش میگفتم؛ مهدی تو وقت زیادی نداری تا خانوادهات را ببینی ، چرا اینقدر وقت میگذاری و سوخت مصرف میکنی تا من رو برسونی؟
شهید لطفی میگفت:
همون طوریکه مدیر به گردن نیرو حق داره و باید دستورات و کارهایی رو که میگه درست انجام بده ؛ نیرو هم به گردن مدیر حق داره که به فکر رفاهش باشه، اگر الان من تورو نرسونم، تو فردا خسته به محل کار میآیی و از طرف دیگه فردا هم تا آخر وقت به این فکر میکنی چطور توی سرما و گرما خودتو به خونه برسونی ، اینطوری نه من به دردتو میخورم و نه تو به درد من ...
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌹 @sh_mahdilotfi 🌹