@shabahengam•ོ  _ 🌙°•. _ تعجب است از کسی که می خواهد به کمالات عالیه برسد ، اما اهل نماز شب نیست . ما ندیدیم کسی را که بدون نمازشب خواندن به جایی رسیده باشد! ⇦‌• #آیت‌الله‌قـاضی 🍃 ••• ‌‌+ از حالا برنامه‌ریزی کنید...🌙 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌قرارمون‌یادت‌نره

@shabahengam• ⠀ོ  + امشبه(: ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌قرارمون‌یادت‌نره

@shabahengam•ོ  + سلام رفقا... ازهمتون میخوام یکبار به نیت گره گشایی یکی از دوستان این وویس رو گوش بدید. دعای سریع‌الإجابة!🍀(: ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌شباهنگام

@shabahengam•ོ  + زندگی ارزش نداره که بخوایم به خاطرش حق‌خوری کنیم! هممون اینو میدونیم که خدا از حق خودش می‌گذره اما از حق‌الناس نمی‌گذره! حق الناسم که انواع مختلف خودشو داره! گاهی طرف کاری انجام میده و پیش خودش فکر میکنه، نیتش کار بد نیست ولی نفس کار اینو نشون نمیده! مثلا یه آقایی میاد یه مقدار از پول یه بنده خدارو میگیره که در قبالش کاری انجام بده... پولو برمیداره و اون کارم انجام نمیده و میره... و پیش خودش میگه دزدی که نکردم، چندماه بعد بهش پس میدم! ولی اون بلایی که به سر زندگی اون بنده خدا میاره، کمتر از دزدی نیست! دیدم که می‌گماااا... حالا یه همچین مسئله ای واسه یه بنده خدا پیش اومده... گفتن از شما بندگان خوب اللّٰـہ‌جآن بخوایم، دعا کنید براشون که خدا هرچه سریع‌تر حقشونو از ظالم بگیره! الساعه🍀 دعا کنیم برای هم🌱(: ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام

@shabahengam•ོ  + دیدی یه وقتایی دلت می‌گیره؟ قلبت سنگینی می‌کنه! حوصله دنیارو نداری و شاکی هستی؟ دیدی نمیدونی چته فقط دلت میخواد با یکی حرف بزنی؟؟؟ اون لحظه اللّٰـہ‌جآن آغوش برات باز کرده! یکم که باهاش صحبت کنی، متوجه میشی که هیچی تو دنیا اونقدر ارزش نداره که به خاطرش قلبت سنگین بشه! تو خدارو داری♥️ヅ نیمه شب اگه بیدار شدی یه رکعتم بخونی خوبه! ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌قرارمون‌یادت‌نره

@shabahengam•ོ  _ سلام🌱 صبح روز جمعه💔 اونروز صبح قرار بود به جای خانواده یکی از دوستان صمیمی ام که نمی تونستن برن من و مادرم به همراه همان دوستم میهمان برنامه 《به خانه بر میگردیم》بشیم از یه هفته قبل همه بر بچه های مدرسه و اقوام رو خبردار کردیم راس ساعت،زنده ما رو از تلوزیون تماشا کنن برنامه چیده بودیم که حتی چی بپوشیم . چی کار کنیم🌱💔): حدود ساعت ۵ یا ۶ بود از خواب بلند شدم چون مهمان داشتیم و ایشان خواب بودن تلوزیون رو روشن نکردم می خواستم کار های مدرسه ام رو انجام بدم که بی هیچ نگرانی بریم صداوسیما حدودا یک ساعت گذشت و من همه کار هایم را تمام کردم مادرم وارد اتاقم شدن و گفتن که خـــب گفتی چی میخای بپوشی؟ منم لباس هایی که میخواستم بپوشم رو به مامانم نشون دادم و ایشون هم نظرشون رو گفتن همه چی مهیا بود.... یک ساعت دیگه هم قرار بود که بریم که یکهو.... مادرم وارد اتاق شدند و گفتند که اینستاگرام پر شده از حاج قاسم. فک کنم یه خبرایی...... بعلهــــــــــ..... 😔 حاج قاسم ساعت ۱:۲٠ دقیقه دیشب تو فرودگاه بغداد تو هوا پیما بودن که با یه موشک کنار چندتا از یارانشون به شهادت میرسن🥀 منم که انقدر واسم تلخ بود میخاستم از واقعیت فرار کنم به مامانم گفتم شایعس توجهی نکنید مهمانمون بیدار شده بودن و ایشون، برادرم و پدرم هم تایید میکردن تلوزیون رو روشن کردیم و دیدیم بــــــــــــــله متاسفانه این شایعه حقیقت داره دلم به حال فرزندای شهدا کباب میشد که دوباره یتیم شدن😢 اون روزها واقعا از بدترین روز های عمرم بود 🖋• [محمدی] • #خاطرات 🍀۲۲ #کپی‌جایز‌نیست ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام

@shabahengam•ོ  + شاید اگر تو چند دهه قبل زندگی می‌کردم، منم دوتا اسپری و یه شابلون از عکس امام رو به دست می‌گرفتم و دیوار به دیوار شهر رو پر می‌کردم از عشق...♥️••• ✍• #هیثم ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام

@shabahengam•ོ  + این عکس رو که دیدم، یاد مادربزرگ خودم افتادم... یه پیرزن به شدت مهربون و خوشرو... اسمش افروز بود... اهل محل بهش میگفتن "افروزباجی" البته حرف" ز" رو یه حالتی بین "س" و "ز" ادا می‌کردن... همیشه در خونَش باز بود و خانمای همسایه رفت و آمد داشتن... درو که باز می‌کردی "سحه" بود... [البته من نوع نوشتنشو درست بلد نیستم... ما به زبون محلی خودمون می‌گفتیم سَحَه. یه راهروی کوچیک مسقف که از یه طرف به در ورودی راه داشت و از یه طرفم به حیاط...] دور تا دور حیاطم اتاق بود. ایوون و اتاق آخری در داشتند به حیاط... تو تک تک اون اتاقا حداقل یه عکس از امام خمینی بود! یه عکس بزرگم از رهبر تو ایوون خونه زده بود... حتی رو کابینت و یخچال آشپزخونه هم برچسب امام و رهبر بود... یادش بخیر... #افروزباجی خیلی انقلابی بود... یه صلوات بفرستیم براش؟🍀(: ✍● #هیثم ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام