🍃 شهید زین الدین اهمیت بسیار زیادی برای نماز شب قائل بود و در یکی از سخنرانیهایش در مقر انرژی اتمی اهواز می گفت: «بچه ها! من نیمه شبها می آیم از نزدیک نگاه می کنم، می بینم نماز شب خوانها بسیار اندکند!»
🌱تاسف می خورد که چرا سرباز امام زمان (عج) نسبت به نماز شب باید این قدر بی تفاوت باشد.
از آثاری که به زندگی این فرمانده نامدار پرداخته کتاب از برف تا برف و
زیر باران ست
که به روایت جامع و کامل زندگی شهید زین الدین می پردازد.
#شهیدزینالدین🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
✍#پنج شنبه است
شادی همه ی اموات و ارواح طیبه شهدا
#امام_شهدا
شهدای #دفاع_مقدس
شهدای #گمنام
شهدای #غدیر
شهدای #هسته_ای
شهدای #مدافع_حرم
شهدای #مدافع_امنیت
شهدای #مدافع_سلامت
صلوات هدیه کنیم 👇👇
https://eitaabot.ir/counter/7o2ftu
روی لینک آبی بزنید و تعداد صلوات رو تایپ کنید ...حتی با یک صلوات شریک بشید
❤️اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💞💞💞
❤️سلام و عرض تبریک حلول ماه ربیع الاول
نماز و صدقه اول ماه فراموش نشه ...
شهیدی که در روز «تاسوعا» پرکشید
💚حمیدرضا اهل درد بود. شنیده اید که میگویند،شهادت را جز به اهل درد نمی دهند.حمید رضا همیشه نگران از این بود که به مرگ طبیعی بمیرد. آرزو و شوق شهادت را همیشه داشت.
🍃هیچ ترس و واهمہ اے در وجودش راه نداشتــــ.
نہ از مورد ضربــــ و شتم قرار گرفتن میترسید و نہ از فحش و ناسزاگویے و مسخره ڪردن دیگران.
منڪر ڪہ مے دید باید جلویش مے ایستاد،حتے اگر یڪ نفر بود در برابر ده نفـر!!
حرفش را مے زد.تذڪرش را میداد.
میگفتــــ:اگر هرڪسے در محیط اطرافـــــ خود مانع انجام منڪر میشد اڪنون وضعیت جامعہ ے ما اینچـنین نبود.
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍀 قسمتی از #وصیت_نامه
عزیزانم خدارا هر زمان و مکان فراموش نکنید و نماز را ترک نکنید تا خدا را گم نکنید و در اصل خودتان را گم نکنید
#شهید_حمیدرضا_دائے_تقے
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
▫️میگفت: احترام بـه والدین دستور خداست. یه دستش توی عملیات قطـع شـده بـود.
یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته. بهش گفتم: مادر برات بمیره! چطور با یک دست اینها رو شستی؟
گفت: مادر! اگه دو تـا دستم رو هـم نداشـتم باز وجدانـم راضی نمیشد کـه من خونه باشم و شما زحمت شستن لباسهـا رو بکشی...
یک بار هم ندیدم که این جوان، حرمت موی سفید ما را بشکند، بی سوادی ما را به رخ بکشد، حرف تلخ بزند یا حقیرمان کند.
از در اتاق که وارد میشدم، از جا نیم خیز میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم، همین کار را میکرد .
میگفتم: علی جان، مگر من غریبه هستم؟
چرا به خودت زحمت میدی؟
میگفت: این دستور خداست.
با التماس سرم را میبوسید و میگفت: مادر، پنج دفعه؛ به حق پنج تن، از ته دل دعا کن که وقتی گمنام شهید شدم، بدنم مثل آقا امام حسین بشود.
📚کتاب «پیراهن خاکی» و «روز تیغ» روایاتی از زندگی سردار شهید علی آقا ماهانی
#شهیدعلیآقاماهانی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh