خاطره از شهیدعبدالحسین پورصدیقی
🌺پدر شهید از قول همرزم ایشان می گوید: در فاو اولین الله اکبر را حسین بلند کرد و عراقی ها که آمدند حسین تیرهایش را انداخت که سرنشین تانک را از بین برد. 3 نفر پیاده شدند و تن به تن جنگیدند گلوله ها را به کمکش رد می کردم که ناگهان حسین شهید شد.
برادر شهید: از ما کوچکتر بود اما برخورد او طوری بود که انگار چند سال از ما بزرگتر است صبر، استقامت و نظم و انضباط از خصوصیات بارز ایشان بود ارادت خاصی به امام رضا داشت و هر سال به پابوس ایشان می رفتند یک بار ایشان را به خاطر طرفداری از روحانیت و امام از مدرسه بیرون کردند.
یک بار بعد از مجروحیت ایشان وقتی از جبهه آمد موقع نشستن مقداری معذب می شدند مادر از ایشان دلیلش را خواست که ایشان در جواب گفتند دو سه تا ترکش کمپوت آلبالو گیلاس خوردم که مادر متوجه حرفشان نمی شد ولی ما متوجه شدیم و از او خواستیم تا برایمان توضیح دهد.
#شهید_عبدالحسین_پورصدیقی
@ShahadatNameOshagh