Shab1Fatemieh2-1402[03].mp3
8.18M
او ناتوان نبود، ولی ضربه سخت بود (روضه)
حاج میثم مطیعی
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
Shab4Fatemieh2-1402[06].mp3
14.48M
نام تو بها داده، استقامت زن را (زمینه)
حاج میثم مطیعی
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
چادرت را نتکان، عرش بهم میریزد،
چادرِ فضّه خودش روزی ما را بدهد...
#فاطمیه
#شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 3017.mp3
5.13M
روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
استاد انصاریان
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
RuzeShahadat-Fatemieh2-1394[04].mp3
12.22M
سلام ما سلام ما به پهلوى شکسته ات (نوحه سنتی در رثای #حضرت_زهرا سلام الله علیها)
حاج میثم مطیعی
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
-آقا ناصر سال ۶۱ تو عملیات فتح المبین شرکت کرد، جایی که رزمندهها به حضرت زهرا توسل میکردن
-رمز عملیات چی بود؟!
- یا زهرا
-چی شد؟!
-آقا ناصر شد شهید ناصر
-پیکر شهید رو تشییع کردن به سمت میدان هفت حوض در حالیکه روضه #حضرت_زهرا میخوندن
شهید عبدالی! برات شهادت رو از مادرت، حضرت زهرا گرفتی؟!
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
33.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این شبا حال و هوای خونمون خیلی عجیبه...😔🖤
#فاطمیه
کلی سوال توی ذهنش بود و بی تاب دیدن ناصر. به آرامی پرسید
- آقا رضا! ناصر کجاست؟ چه طور شما اومدید ناصر نیومد
رضا کمی منّ و منّ کرد
-زن داداش! راستش مجروحا رو منتقل کردن پشت جبهه. ناصرم...
خواست ادامه دهد که سنگینی نگاه مادر ریخت توی تمام تنش. به سختی نفسش را توی سینه حبس کرد و گفت
-میارنش حالا....
این را که گفت، مادر دست زینت را گرفت و با هم رفتند توی اتاق. همه مثل مهمان دور تا دور اتاق نشسته بودند. مامان رباب، عموها، زنمو، حسین و دوستان عمو.مادر مثل همیشه چادر مشکی سرش بود و رو گرفته بود. نشست روی صندلی و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم، شروع کرد به سخنرانی. زینت از این که مادر را در حال سخنرانی می دید، اصلا تعجب نکرد. ایام فاطمیه بود و مادر هم کارش سخنرانی اما این بار انگار طولانی تر از هر وقت دیگری به نظر می رسید.آرام آرام از کربلا گفت و عاشورا تا رسید به طفل رباب و رباب.
-حالا زینت، تو شدی مثل رباب و هانیه مثل رقیه...
زینت با شنیدن این روضه تازه داشت می فهمید چه اتفاقی افتاده. ناصر شهید شده و مادر می خواهد با این روضه خبر شهادت او را بدهد. نگاهش به گوشه ای خیره ماند و لحظه ای بعد، صدایش توی گلو پیچید و از حال رفت. وقتی به هوش آمد، صدای شیون و زاری خانه را برداشته بود....
رضا داشت وصیت نامه ناصر را با صدای بلندی می خواند
برشی از کتاب #به_بدرقه_ام_بیا
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
4_5880011219808552890.mp3
23.44M
روی لبها، نور و قدر و کوثر و طه...
مهدی رسولی
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali
آتش آغاز شد از پشت در و قلب تنور
شعلهها دارد تا رؤيت خورشید ظهور
اللهم عجل لولیک الفرج
#فاطمیه
کانال #شهید_ناصر_عبدالی
https://eitaa.com/ShahidAbdali