6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باب الحوائج شد تا بگیرد دستها را...💔#شهادت_امام_کاظم(ع)
امام رضایم تسلیت..
امام زمانم سرت سلامت..
از حضور؛فعالیت و نشرکانال از شما خوبان همیشه همراه سپاسگذاریم.
اجرتون بااهلبیت وشهدا🕊
اللهم عجل لولیک الفرج💌
التماس دعا✨
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
به نیت نزول رحمت الهی
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
پنجشنبه آمد
👌پویشی ها صلوات هفتگی فراموش نشه
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان..تحریم یک مادر😢
با دلهره توی تاکسی سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای را در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی فشار میدادم.
یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛
قرصی کوچکتر از عدس.
اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت.
این یک نوع کمحسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند.
آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود.
رفتم توی داروخانه خلوت.
پرسیدم رسپیریدون دارید؟
مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد.
نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم
«آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم.
ثبت اینترنتی هم هست.
میتونید کدملی بچهمو چک کنید.»
بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانهاش نرفت.
فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم.
تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم.
هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید:
«خانم این آخریش بود.
دیگه اینجا نیاین.»
آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم.
توی تاکسی بودم.
قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود.
صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم.
راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد.
گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران.
بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند:
«دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند.
ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت.
این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم.
اشک شادی که پنهان کردن ندارد.
شیرینتر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
👌من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد.
چون میدانم اگر با صندوقهای خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد،
هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج شوند.
به امید این و اون باشیم که کلاهمون پس معرکه است.»
«چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه
مثل سرزمین رنج دیده ام ایران🇮🇷🕊
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوکیلی این فیلم دیدن داره
🆔@ShahidBarzegar65
میخام شمارو باشهیدرضامتقی روشن؛
هم محلی شهیدبرزگر آشناکنم.
شهیدرضامتقی روشن که بود⁉️
در زمان انقلاب شورای رستم آبادبود. دغدغه اش خدمت به اهلبیت؛مسجدو مردم بود.نمازش رادرمسجدمیخواند.
از اول محرم مشکی می پوشیدوموقع سینه زنی پیراهن مشکی اش را دور کمر می بست وعُریان آنچنان یاحسین گویان سینه میزد که سینه اش کبود ونیلی میشد.انگارکه تازه عزیز ازدست داده باشد.
او قبل از انقلاب امتحان سختی را گذراند. شهیدمتقی وپدرش دهقانِ عموی شهیدبرزگر بودند.
شاه با قانون اصلاحات ارضی هیئت ۷نفره بازرسان را به رستم آبادفرستادتا ۱۸ساعت از املاک کشاورزی مالِک را با اجبار به این پدر وپسرتحویل دهداماپدرشهیدگفت:ما ازخدارزق میطلبیم نه بنده خدا.
پس املاک رابه صاحبانش برگرداندند.
شب وروزش مردم بود.زمستانها با مشقت تانکر نفت به آبادی می آورد تا مردم ازسرمای استخوان سوز درامان بمانندحتی پیش می آمدگاهی کسانی براثربی حوصلگی درنوبت به او پرخاش میکردنداما اودرکمال صبرخشمش را فرو میخوردوتنها جوابش سکوت بود وبس.
تهیه مواد غذایی تعاونی؛حمام؛مدرسه؛مسجد؛خادم مجالس شادی وغم مردم؛ و...برای مردم آن زمان بسیارمهم بود.
حتی تابستانهای داغ کامیونی از قالبهای یخ برای مردم می آورد تا گرمای سوزان تیر ومرداد جگرشان را نسوزاند.
هرچه بود شهید امتحانش را این دنیا پس داد.خدمات و زحماتش راکشید ومزدش شدبهشت برین.
رضا؛ رضای خدا بودهدفش .وخدا راضی کرد رضایش را به بهترین پاداش یعنی شهادت.
شهیدی که کوچکترها برسفره اش بزرگ شدند وبزرگترها؛طلاب؛از برکت حضورش رزق میگرفتند.
گوارای وجودت.خادم آبادی🕊✨
روایتگر:هیبت الله برزگر
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان قشنگیه...😢
🎬گاهی وقتا یک معتاد کارتون خواب توکلی داره که خیلیامون نداریم !
🎙️حجت الاسلام #رنجبر
🆔@ShahidBarzegar65
#صدقه_پنج_نوع_است
🍀صدقه به انسان صحیح و سالم:
🔅پاداش یک به ده دارد
(شادی دل کودک،نشاندن امید،دادن هدیه)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍀صدقه به فرد زمین گیر و افتاده:
🔅پاداش یک به هفتاد دارد
(کمک به تهی داستان، خرید نان برای همسایه پیر)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍀صدقه به پدر و مادر:
🔅پاداش یک به هفتصد است
(لبخند به روی آنان. شاد کردن دل آنها)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍀صدقه برای اموات و مردگان:
🔅پاداش یک به هفتاد هزار دارد
(به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍀صدقه به طالب علم:
🔅پاداش یک به صد هزار دارد
(خریدن کفش مدرسه برای کودکی .ساخت مدرسه.)
🆔@ShahidBarzegar65
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دوربین مخفی🧐
میخاد مادرشو بزور ببره خانه سالمندان
💎واکنش جالب مردم
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی ضرب المثلهای نادرستی رو در ادبیات ما جا میدن مثل
بشکنه این دست که نمک نداره اشتباهه...👋
خدا میگه خوبی کن بخاطراینکه حال دلت خوب بشه...نه دیگران تغییرکنند.
حالا خوبی کردی...جوابتو ندادن..
چرا باید خودتو نفرین کنی⁉️🙃
🆔@ShahidBarzegar65
پارت ۶۰ شهید محمد علی برزگر.mp3
3.9M
پارت 60از مجموعه خاطرات شهید محمد علی برزگر
داستان /گرامافون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑از معجزات #عددی قرآن کریم....
🌹ثواب نشرتقدیم به آستان مقدس امام کاظم و اهل بیت ایشان وبه نیت ظهورحضرت ولیعصر« سلام الله وصلواته علیه وعلی آبائه به عدد علمه »
🆔@ShahidBarzegar65