eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرف یک راننده تاکسی... تو سطل آشغال دنبال روزیت نباش https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11046 حلال
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعی از یک دختر روستایی یک‌ تجربه و دو‌ نکته مهم طبی اول سرطان به تنهایی کشنده نیست دوم امیر المومنین علی ع فرمود : حسن ظن(مثبت اندیشی) آسایش قلب و به تبع آن سلامت جسم است https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11070 🍁سرطان نکشت
35.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تلنگر [ قصه یک زن وهمسرانش درباغ] روایت عجیب از شهید کافی حتما گوش کنید https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11115
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک دورهمی بهتر است یا ثروت؟ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11231 شوم فدای مولا علی ع فدای علم واندیشه اش
یک رنج... یک کودک نه ساله همراه با خواهرش در گوشه‌ای از مسجد نشسته بود. دست‌هایش را بلند کرده بود و نمی‌دانیم از خدا چه می‌خواست. لباس‌هایش وصله‌دار بود، اما بسیار تمیز بود. صورت کوچک او از اشک‌ها خیس شده بود. بسیاری از مردم به او توجه داشتند، اما او کاملاً غافل از همه چیز، با خدا در حال صحبت بود. وقتی که بلند شد، یک فرد غریبه دست کوچک او را گرفت و از او پرسید:  "از خدا چه می‌خواهی؟" کودک پاسخ داد:  "پدرم فوت کرده است، برای او بهشت می‌خواهم.  مادرم همیشه گریه می‌کند، برای او صبر می‌خواهم.  خواهرم از مادرم لباس می‌خواهد، برای او پول می‌خواهم." غریبه پرسید:  "آیا به مدرسه می‌روی؟" کودک گفت:  "بله، می‌روم." غریبه دوباره پرسید:  "در کدام کلاس هستی؟" کودک پاسخ داد:  "نه، استاد، من درس نمی‌خوانم.  مادرم چانه درست می‌کند، من آن‌ها را به بچه‌های مدرسه می‌فروشم.  بچه‌های زیادی از من چانه می‌خرند. این کار ماست." هر کلمه کودک به روح من نفوذ کرد. غریبه با دلی ناتوان پرسید؟ "آیا اقوامی ندارید؟" کودک گفت:  "مادرم می‌گوید که فقرا هیچ‌گونه اقوامی ندارند.  مادرم هیچ‌گاه دروغ نمی‌گوید، اما وقتی که ما غذا می‌خوریم و من به او می‌گویم:  'مادر! تو هم غذا بخور'، او می‌گوید که من خوردم.  در این لحظه به نظر می‌رسد که او دروغ می‌گوید." غریبه شگفت‌زده و ناراحت شد.  کودک گفت:  "من هر روز به این مسجد می‌آیم.  هیچ‌کس از من هیچ‌گاه سؤال نکرده است.  اینجا همه مردم پدر مرا می‌شناختند، اما هیچ‌کس ما را نمی‌شناسد." کودک با صدای بلند گریه کرد و گفت:  "دایی جان! وقتی پدر بمیرد، همه مردم غریبه می‌شوند." هیچ جوابی برای سوالات کودک نداشتم. خدا می‌داند که چقدر دیگر کودکان معصوم وجود دارند که در زخم‌های آرزوهایشان گرفتارند. لطفاً یک تلاش کنید،  و در محیط اطراف خود به یتیمان و افراد بی‌پناه کمک کنید.  شاید آن‌ها به یک تکه نان نیاز دارند. اینگونه تغییراتی در خود و جامعه ایجاد میکنیم .https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11335
واقعی.. سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند🙆👀 ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم . شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت وکسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(ص) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه . . . اسلامی به هم نریزد ؟! جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه . مدیر عصبانی شدوگفت: منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟ دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست . 👌🏻بنازم به این بچه شیعه . اگر شیعه ای وعاشق علی و ولایت علی هستی تا میتونی این مطلب رو ارسال کن "یاعلی https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11354
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعی کرونا وامام حسین ع... دست از آقا علیه السلام بر ندارید! https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11394
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. مشهورشدن بقدر آب خوردن؟! انشاالله دعای خیر پدر و مادربدرقه راهمان باشد.. .https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11397
10.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعی ... با دیدن این کلیپ به ایرانی بودنت ببال...😊👌🇮🇷 پیشنهاد میدم این کلیپ رو ببینید... https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11492 👌جوان اصیل و باغیرت/
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود. به هر زحمتی بود، خودش را رساند. امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود. نشسته بر سجاده، رو به قبله، دست‌هایش سمت آسمان. مناجات امام را می‌شنید: «خدایا!... در فرج منتقم شتاب کن! و آنچه را به او وعده داده‌ای، به انجام رسان!» با خودش گفت: «امام چه کسی را دعا می‌کند؟ تحقق کدام مژده را از خدا می‌خواهد؟» سوالش را پرسید. ☀️امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود: «او، مهدی ما آل محمّد (صلی‌الله علیه وآله) است... پدرم فدای او باد! صورتی گندم‌گون دارد؛ اما با این حال، زردی شب‌زنده‌داری در چهره‌اش پیداست!... شب‌هایش با رکوع و سجود به صبح می‌رسند... اوست چراغ روشنِ تاریکی‌ها... پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد...» 📚فلاح السائل، صفحه ۲۰۰ 📚بحار الانوار، ج۸۳، ص ۸۰ ------------------- اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11668
41.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی مدیرعامل زر ماکارون روشنیدی⁉️ امید به زندگی شما رو از صفر به صد میرسونه فقط کافیه یکم صبر داشته باشین همینجاست خدا هواتو داره https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11725
ﭘﺮوﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ: 🐠ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ. 🐳ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ! 🐡ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲﻧﻔﺲﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ... ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ. 🦈ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ!!! 🐬ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵﺑﺮﺳﯿﻢ و ویزیتش کنیم، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ! 🐙ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد. ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ. 🐟ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...! 🐡ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد!! ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ به ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟! ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ!! ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ... 🐋ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ، ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ نکنم هرشب یک داستان زیبا و آموزنده از ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11974