🔆 هـزارهـا سـال از هبوط انسـان میگذرد و در این پهـنهٔ تاریـخ، که صحنه گذار از باطـــل به سوی حــــق است، چه ظلمها که نرفته است و چه خونهـایی مطــهر که بر زمین نریخـته است.
◽ پروردگــارا!
تو در جواب فرشتـگان فـرمودی:
«انّــی اعـــلم مــا لا تعلـــمون»
-«من چیزی میدانم که شما نمیدانید.»
◽ پروردگــارا!
چگونه تـو را شکر گوییم که ما را دراین عصـر، که پهنهٔ تفسیر این آیت ربّانی است به گذرگاه زمـان کشانده ای؟ ..
📚 گنجـینه آسـمانی
گفتارهای مجموعه روایت فتــح
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
🆔@ShahidBarzegar65
🌺 عادت آقا مرتضی این بود که اگر در یک جمع یا مهمـانی قرار میگرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند، یکـی کـه بـر می داشت، نمی خـورد! و به صاحب خانه می گفت: «می تونم یکی هـم اضافه با خودم ببرم؟!» و بر می داشت.
می گفت: «می بـرم تـا بـا خــانواده بخـورم.»
💠 می گفت: «آدم نبـاید اهـل تک خـوری باشد! باید سـعی کند که شـیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد. این امر در ایجاد اُلفت بین زن و شوهر خیلی مؤثـر است.»
💠 از جمله چیزهایی دیگری که در ایجـاد اُلفت بین زن و شوهـر مؤثـر می دانست؛
برگـزاری نمـاز جمـاعت خـانوادگـی بـود.
📚 همسفر خورشید / علی تاجدینی
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#از_شهدا_بیاموزیم
🆔@ShahidBarzegar65
✨از #شهید_سید_مرتضی_آوینی پرسیدند: شهدا چه ویژگی
خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟
🍃گفت:یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود؛ هرچه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی دراین شرایط واجب نیست خودت را چرا اذیت
میکنی؟!جواب نداد...
🕊وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود: یک سیب اضافه خوردی جریمه میشی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...!
💔شهدا اینطوری به مقام شهادت رسیدن
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9602
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟
📌من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم، و راهي خانه شدم.
🔸حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري؟
🔹من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم.
▪️وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم.
▫️سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند»
🔻ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10766