🌹ابتکار شهید سیدعلی اندرزگو #روضه_خوان_کراواتی! .♦️زمانی بود که متواری بودیم، منزلی در مشهد گرفته بودیم که یک اتاق داشت. به خاطر دارم که صاحبخانه، مجلس روضه خوانی داشت و دو تا از مداح های مجلس نیامده بودند؛ #شهید_اندرزگو گفت: حالا که روضه خوان تان نیامده، خود من برای شما روضه می خوانم. ♦️در آن زمان به علت این که در حال فرار بودیم «سید» تغییر قیافه داده بود ریشهایش را از ته تراشیده بود و #کراوات هم زده بود! در آن مجلس روضه با همان شکل و قیافه، شروع کرد به مداحی و خانم صاحبخانه باور نمی کرد که آدمی با این وضع و حال، اینقدر خوب بتواند مداحی کند. روضه ی آن روز روضه ی حضرت علی اکبر(ع) بود، همان طور که گفتم تا به حال آن نحوه روضه را نشنیده بودم. جالب این که خودش هم در حین روضه خواندن مثل باران بهاری اشک می ریخت. 🌹یادش گرامی باد/صلوات https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18299

🖌 در روایت داریم که تربت سیدالشهداء (علیه السلام) دوای هر دردی هست. و واقعاً هم همینطوره... 🖌 ماجرای شنیدنی شفای یک بیمار سرطانی با تربت سیدالشهداء (علیه السلام) https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18300

شهید برات عیدی🌹 نوزادمعلول داشت جبهه رفت ۲۰ روز مانده به عیدمفقودالاثرشد جوان رشیدم را بعد۸سال باپلاک و تکه استخوانی از جزیره مجنون آوردند بیش از۱۰ نفر از هم محلیهای شهیدبرزگر درجنگ ۸ساله بشهادت رسیدند. یکی ازآنها شهیدعیدی است👇🌹 شهید برات عیدی سربازی اش تهران آن هم در بهبوهه انقلاب اسلامی رقم خورد. مادرش میگفت: وقتی مرخصی آمد اصلا حال وروز درستی نداشت؛ همش از میدان ژاله می‌گفت از روزی که شاه ظالم کوهی ازجمعیت بی گناه ومظلوم ایران را محاصره و به رگبار بست.میگفت: مادر خون تا مچ چکمه هایم می زد ؛ تا نصف شب پیکرشهدا را حمل و نقل میکردیم. دلم می‌خواهد خداوند به من فرصت انتقام دهد.تا روزی بسهم خودم از این جنایتکار حق مردمم رابگیرم. کمی دلداریش دادم. خدمتش که تمام شد برایش آستین بالا زدم؛ فکر کردم همه چیز را فراموش کرده است.چندسال بعدصاحب چندفرزندشد. تا اینکه جنگ ۸ ساله شروع شد. یک شب باخوشحالی شب نشینی منزل ما آمدگفت: خداروشکر مادر بالاخره روز انتقام رسید. گفتم: انتقاااام؟؟؟!!! خاطره قیام خونین میدان ژاله را دوباره برایم مرور کرد.او جدی جدی خودش را آماده کرده بود.وقتی دیدم حریفش نمیشوم؛ گفتم: ماهیچ؛ پس اهل وعیالت چه میشود؛ گفت:خیلیها زن وزندگی دارند ولی به دنبال دفاع هستن؛ با عصبانیت فریادزدم :اما تو فرزند معلول داری لبخندی زد وگفت: اول توکل بخدا بعدهم امیدم بشماست، مادرجان؛ خدا این فرصت را دراختیارم گذاشته ؛ چرا نروم. اورفت؛ بدون ذره ای تردید. و سالها مفقودالاثر شد. 👈 ۸ سال بعد ازجزیره مجنون پلاکُ تکه ای استخوان برایم اوردندومزاری که تنها دلخوشیم شد شادی روح برات عیدی صلوات🌹

مرگ بردیکتاتور...✊چقدر بی ادبن اگر حرف حق بزنی فحاشی میکنند... اینها مدعی تفکر مدرن هستن😒 سلطنت طلب جماعت دیکتاتور ترین موجود روی کره زمینه.... https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18303

دختراست دیگر....زودبه زود دلتنگ میشود 🎥پدر همیشه هست... 🗣به روایت همسر شهید بلباسی #شهید‌محمد‌بلباسی🌷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18304

💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم#سید_رضا_طاهر قصد داشتم برای #اربعین به کربلا برم. پیاده روی نجف تا #کربلا، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم #شهید_سیدرضا_طاهر🌷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18305

🟩 معجزه ای از حدیث شریف کساء #استادفرحزاد خیلی قشنگه👌 🌕 لطفا تا جایی که می تونید نشر بدید https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18306

🕊🩸شهیدمجتبی قطبی 🌷شهیدی که شهدا را در میان فرشتگان دید 🔹خاطره ای زیبا از او در عملیات خیبر، که حال و هوای او را در زمان مجروحیتش، بیان می کند: ◇ درعملیات خیبر از ناحیه دست به شدت مجروح شده بود، تا حدی که هم رزمانش یقین پیدا کردند که مجتبی هم از میانشان پر کشیده است ◇ خبر شهادتش دهان بدهان در لشکر پیچیده بود ویک لشکر غم بر انگیخته بود. بعدها خودش جریان مجروحیت را این گونه تعریف می کرد: ◇ "وقتی ترکش به دستم خورد، چیزی متوجه نشدم. اما بعد از مدتی احساس سبکی وهمچون #پَر از آسمان بالا رفتم ◇ در آسمان تمام دوستان شهیدم با لباسهای سفید، همچون فرشتگان من را احاطه کرده بودند. ازخوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم اما شادی ام خیلی دوام نیاورد ◇ ناگهان مثل اینکه از ارتفاع سقوط کنم به زمین افتادم وخود را روی تخت بیمارستان دیدم" 🩸شهید مجتبی قطبی در ۱۵ شهریور ۴۰ در شیراز و در جوار بارگاه ملکوتی احمد بن موسی شاهچراغ(ع) چشم بجهان گشود ◇ او از سن ۶سالگی با امادگی کامل و با شور و شوقی کودکانه، قدم بمدرسه گذاشت و پس از سالها تلاش و کوشش، با اخذ مدرک دیپلم به تحصیلات خود پایان داد ◇ وی پس از پیروزی انقلاب بعضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شیراز در آمد. و از اولین روزهای جنگ بعنوان مسئول طرح و عملیات سپاه در چندین عملیات از جمله عملیات سرنوشت ساز خیبر که به مجروحیت شدید وی از ناحیه دست انجامید شرکت کرد ◇ وی سرانجام در ۱۸ شهریور ۱۳۶۴ در حالی که فرماندهی گردان حضرت زهرا (س) را بعهده داشت در منطقه حاج عمران بشهادت رسید https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18311

🚨#اتحاد_مقدس ✌️🇮🇷 آن خیل شهیدان همه شاگرد شمایند مانیز به پیکار ؛ پیِ کار شمائیم😍🩸 #هفته_وحدت 👊مرگ_بر_اسرائیل .https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18313 به درخواست اعضای کانال امروز باچندشهید؛ هم محلی؛ هم استانی شهیدبرزگر آشناشدین.صلواتی هدیه می‌کنیم به روح مطهرهمه شهدای ایران