تـوگنـآهنکن؛
ببینخداچجورۍحـٰالتـوجامیاره!
زندگیتوپرازوجودِخودشمیکنہ🌱
-عصبےشدی؟!
+نفسبکشبگو:بیخیال،چیزیبگم؛
امامزمانناراحتمیشه؛
-دلخورت کردن؟!
+بگو؛خدامیبخشہمنممیبخشم🌿
پسولشکن!!
-تهمتزدن؟
+آرومباشوتوضیحبده وَ
بگو^^!بہائمہ[علیھالسلآم]همخیلیتھمتـٰها زدن
-کلیپوعکسنامربوطخواستیببینی؟!
بزنبیرونازصفحهبگو
مولآمھمتـره!
-نامحرمنزدیکتبود؟!🚶🏻♂
+بگومھدیِفاطمھخیلےخوشگلتره🖐🏻
بیخیالبقیه...!
#تلنگرانہ
🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از قاصدک
29.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا 🧡با شماست؛
هر کجا که باشید .
سوره طه آیه ۴۶
16.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت به وقت۱:۲۰دقیقه
این تلخ ترین زمان عصرماست
گوش کنید...
این کلیپ وآهنگ بسیار زیباست
بزرگی میگفت:
هرکس شب جمعه شهدا رو یادکنه
شهدا هم اونو محضر امام حسین (ع) یادمی کنند...اینوگفتم که بدونید
حاجی حتما سلام دوستدارانش رو به ارباب میرسونه...
خیالتون راحت...
برادرشهیدم التماس دعا...
💕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💕
🆔@ShahidBarzegar65
آیت الله ضیاءآبادی:
در کتابی خواندم شاید در حدود
۲۰۰-۳۰۰ سال پیش جمعی از صلحا
از آدمهای بسیار خوب و مقدس
در نجف اشرف مجتمع بودند
روزی با خودشان نشستند و گفتند:
چرا امام نمیآید؟
در صورتی که ما بیش از ۳۱۳ نفر که او
لازم دارد هستیم به این فکر افتادند که
سرّ تأخیر در ظهور را به دست آورند
تصمیمشان بر این شد که از بین خودشان
یک نفر را که به تأیید همه خوبترینشان
است انتخاب کنند و او را بفرستند
در مسجد کوفه یا سهله تا اعتکاف کند
و از خود امام بخواهد که سرّ تأخیر
در ظهور را بیان فرماید
جمعیت خودشان را به دو قسمت تقسیم
کردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت
و باز همچنین تا آن فرد آخر را که از همه
بهتر و مقدستر و زاهدتر بود انتخاب کردند
که او به مسجد سهله یا مسجد کوفه برود
او هم رفت و بعد از دو سه روز برگشت
پرسیدند: چه طور شد؟
گفت: راست مطلب اینکه وقتی من از نجف
بیرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم
با کمال تعجب دیدم شهری بسیار آباد و خرم
در مقابل من ظاهر شد
جلو رفتم پرسیدم: اینجا کجاست؟
گفتند: این شهر صاحب الزمان است
و امام ظهور کرده است
بسیار خوشحال شدم و شتابان به در خانه
امام رفتم کسی آمد و گفتم: به امام بگو
فلانی آمده و اذن ملاقات میخواهد
او رفت و برگشت و گفت: آقا میفرمایند:
شما فعلاً خستهای از راه رسیدهای
برو فلان خانه (نشانی دادند)
آنجا مرد بزرگی هست
ما دختر او را برای شما تزویج کردیم
آنجا باش و هر وقت احضار کردیم بیا
من خوشحال شدم به آن آدرس رفتم
و خانه را پیدا کردم از من خیلی پذیرایی
کردند و آن دختر را به اتاق من آوردند
هنوز ننشسته بودم که در اتاق را زدند
گفتم: کیست؟ گفت: مأمور از طرف امام
میفرمایند: بیا! میخواهیم قیام کنیم
و شما را به جایی بفرستیم
گفتم: به امام بگو امشب را صبر کنید
گفت: فرمودهاند: همین الآن بیا
گفتم: بگو من امشب نمیآیم!
تا این را گفتم، دیدم هیچ خبری نیست
نه شهری هست، نه خانهای و نه عروسی!
من هستم و صحرای نجف
معلوم شد مکاشفهای بوده و خواستهاند
به ما بفهمانند که ما هنوز آمادگی برای
آمدن امام زمان عج نداریم
🆔@ShahidBarzegar65
🔵 تیپ را تحویلش دادند و گفتند: شماره تیپ شما ۲۷ است ولی انتخاب اسمش با خودتان.
احمد دستانش را به هم مالید و گفت:
«میخواهم اسمی انتخاب کنم که هر کس این اسم را ببرد #صلوات بفرستد.»
و نام تیپ را #محمد_رسول_الله گذاشت.
👈 تیپ (و بعدتر لشکر) ۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه وآله
منبع: کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس، از سنندج تا خرمشهر
🌷جاویدالاثر حاج احمد #متوسلیان
🤍 اللهم صل ّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم ❤️
🆔@ShahidBarzegar65
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شنیدن این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید
♦️خاطره ای شنیدنی از زبان نوجوان چهارده ساله در دفاع مقدس
❤️وقتی جعبه مهمات رو باز کردم فقط گریه کردم....
✍این خاطره رو همه به خصوص مسئولانی که برای کسب قدرت و پول و دنیا از هم سبقت میگیرند باید روزی ده بار گوش کنند.
شهدا از همه چیزشون گذشتند حتی از لذایذ حلال دنیا.....
🆔@ShahidBarzegar65