چندتا جملات زیبا...
ﻧﮕﻮ:ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻩ
ﺑﮕﻮ:ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺪﻩ
ﻧﮕﻮ:ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﺑﮕﻮ:ﻫﺪﯾﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ!
ﻧﮕﻮ:ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻡ
ﺑﮕﻮ:ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ
ﻧﮕﻮ:ﺯﺷﺘﻪ
ﺑﮕﻮ:ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ...
🆔@ShahidBarzegar65
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خانوم وآقا درسن ۱۶ سالگی عاشق هم میشن...
اما پدردخترخانوم مخالفت میکنه ومیگه بایدباپسرعموت ازدواج کنی...
دخترخانوم باپسرعموش ازدواج میکنه ولی پسرِعاشق قصه ما ازدواج نمیکنه.
پس ازسالها همسر اون خانوم (پسرعمو) فوت میکنه...
وبالاخره این دو دلداده درسن ۷۳سالگی به هم میرسن...
وشما نظاره گر عقدشون هستین...
🆔@ShahidBarzegar65
4.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینقدرمیگین...
قدیم چقدرخوب بود...😍
فرقش باحالا چی بود؟!
قدیمیای کانال خواستین تصاویرقدیم بزارم تا یادآورخاطرات بشه...حس خوب بگیریم...بفرمایید.
🆔@ShahidBarzegar65
کسی را شماتت نکنید. هر که گرفتاری پیدا کرد حق ندارید قضاوتش کنید.
نگید فلانی که ، این گرفتاری برایش پیش آمد، به خاطر اینه که فلان کار را انجام داده
ما چه می دانیم؟
حق نداریم چیزی بگیم ...
در قیامت از ما سوال میکنند، و می گویند چنین چیزی نبوده و شما اشتباه کردی
ما او را به خاطر این که بنده خوبی بود گرفتار کرده بودیم. چه حقی داشتی ،
که چنین حرفی به او زدی؟
🆔@ShahidBarzegar65
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چقدر این کلیپ زیباست...
🆔@ShahidBarzegar65
داستانی از فضائل زیارت عاشورا
🌿در یزد مرد صالح و فاضلى بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید.
💠این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها آن کودک با بزرگ شدنش باج خواهى و پول زورگرفتن از مردم را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین مى بود، تا اینکه آن فوت شد و در همان مقبره مذکور دفن کردند.
🔴هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال از نعمت!!
♦️او گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشی و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى؟!
♨️آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم،
🌺تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت
🌱و در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(علیه السلام) سه بار به دیدن او آمدند.
🌺و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم.
🍀حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم.
🌟از او پرسیدم،آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن کردیم.
💥از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود؟ گفت: خیر.
❓پرسیدم: آیا مصیبت حضرت را مى نمود؟ گفت: خیر.
🔰پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟
♻️ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم.
🔆استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت...
📗منبع:شیخ عباس قمی، کتاب شریف مفاتیح الجنان
🆔@ShahidBarzegar65
4.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دعای زیباتقدیم به شما خوبان...
🆔@ShahidBarzegar65
🔆 هـزارهـا سـال از هبوط انسـان میگذرد و در این پهـنهٔ تاریـخ، که صحنه گذار از باطـــل به سوی حــــق است، چه ظلمها که نرفته است و چه خونهـایی مطــهر که بر زمین نریخـته است.
◽ پروردگــارا!
تو در جواب فرشتـگان فـرمودی:
«انّــی اعـــلم مــا لا تعلـــمون»
-«من چیزی میدانم که شما نمیدانید.»
◽ پروردگــارا!
چگونه تـو را شکر گوییم که ما را دراین عصـر، که پهنهٔ تفسیر این آیت ربّانی است به گذرگاه زمـان کشانده ای؟ ..
📚 گنجـینه آسـمانی
گفتارهای مجموعه روایت فتــح
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
🆔@ShahidBarzegar65
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ --- «تخریبچی برگرد» با صدای حاج صادق آهنگران، حفظه الله
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
التماس دعا...
ممنون ازحضورتون...
🆔@ShahidBarzegar65
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
مقام معظم رهبری فرمودند:
بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم
حتی رزق سال کشور....
فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...
🔆سه همسر ميهمان و خرماى بى هسته
عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حكايت نمايد:
پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله ، از منزل خارج شدم و در مسير راه ، اميرالمؤ منين علىّ بن اءبى طالب عليه السلام مرا ديد وفرمود:
اى سلمان ! تو بر ما جفا و بى انصافى كردى .
عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ! كسى مثل من ، بر شما جفا نخواهد كرد، ناراحتى و اندوه من براى رحلت رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله مانع شد كه بتوانم به ملاقات و زيارت شما موفّق شوم .
امام عليه السلام فرمود: اى سلمان ! همين امروز بيا به منزل حضرت فاطمه سلام اللّه عليها؛ چون او علاقه دارد تو را ببيند و مى خواهد كه تحفه و هديّه اى را از بهشت تقديم تو نمايد.
گفتم : آيا بعد از وفات رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها براى من تحفه بهشتى در نظر گرفته است ؟!
حضرت فرمود: بلى ، ديروز فراهم شده است .
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوى جهان بشريّت گشتم ، هنگامى كه وارد منزل ايشان شدم حضرت را مشاهده كردم كه در گوشه اى نشسته و چادر كوتاهى بر سر خود افكنده است .
وقتى نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت : اى سلمان ! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودى !
گفتم : اى حبيبه خدا! فردى چون من چگونه مى تواند بر شخصيّتى مثل شما جفا كند؟!
حضرت زهراء سلام اللّه عليها پس از آن فرمود: آرام باش ، بنشين و در آنچه برايت مى گويم دقّت كن و بينديش .
روز گذشته در حالى كه درب منزل بسته بود، من در همين جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم .
ناگهان متوجّه شدم كه درب منزل باز شد و سه حوريّه بهشتى كه تاكنون فردى به زيبائى شكل آن ها نديده بودم با اندامى نمونه و بوى عطر دل انگيز عجيبى ، با لباس هاى عالى وارد شدند و من با ورود آن ها از جاى خود برخاستم ؛ و پس از خوش آمد گوئى به آنان ، اظهار داشتم : آيا شما از اهالى شهر مكّه يا مدينه هستيد؟
گفتند: ما اهل مكّه و مدينه و بلكه از اهل زمين نيستيم ، ما حورالعين مى باشيم و از دارالسّلام بهشت به عنوان ديدار با تو به اينجا آمده ايم .
پس من به يكى از ايشان كه فكر مى كردم از آن دو نفر ديگر بزرگ تر است گفتم : نام تو چيست ؟
در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسيدم ، گفت : خداوند مرا براى مقداد، اءسود كندى آفريده است .
سپس به دوّمى گفتم : نام تو چيست ؟
گفت : ذرّه ؛ وقتى علّت آن را سؤ ال كردم ، جواب داد: من براى ابوذر غفارى آفريده شده ام .
و هنگامى كه نام نفر سوّم را جويا شدم ، گفت : سلمى هستم ، و چون از علّت آن پرسيدم ، اظهار داشت : من از براى سلمان فارسى مهيّا گشته ام .
و پس از آن مقدارى خرماى رطب كه بسيار خوش رنگ و لذيذ و خوش بو بود به من هديه دادند.
سپس حضرت زهراء سلام اللّه عليها فرمود: اى سلمان ! اين خرما را بگير و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برايم بياور.
سلمان گفت : من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ايشان خارج شدم و چون به هركس مرور كردم ، اظهار داشت : آيا با خود مِشك عطر همراه دارى ؟ و من مى گفتم : بلى .
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته اى در آن نيافتم ، فرداى آن روز بر حضرت زهراء سلام اللّه عليها وارد شدم و عرض كردم : رطب بدون هسته بود!
فرمود: آرى ، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت ، كشت نموده است با كلام و دعائى كه پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم .
اظهار داشتم : اى سرورم ! آيا آن را به من تعليم مى نمائى ؟
حضرت فرمود: هرگاه خواستى تب و ناراحتى تو برطرف گردد، اين دعا را بخوان :
نُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اءنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى كِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رِقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلىَ السَّراءِ وَ الضَّراءِ مَشْكُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدن ا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ.))
سلمان فارسى گويد: من اين دعا را به بيش از هزار نفر از اءهالى مدينه و مكّه كه مبتلى به تب شديد بودند تعليم نمودم و به بركت اين دعا و لطف خداوند، جملگى شفا يافتند.
📚دلائل الامامة : ص 107، ح 35، بحارالا نوار: ج 43، ص 66 68، ح 59
🆔@ShahidBarzegar65