1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
مقام معظم رهبری فرمودند:
بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم
حتی رزق سال کشور....
فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...
«ایاز» به علت توجه و علاقه وافر
سلطان محمود به او
به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود
یکبار نزد سلطان بدگوئی کردند که ایاز
هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور
سلطان بیاید به منزلی میرود
و گویا از کسی دستور میگیرد
و شب هم که از حضور سلطان مرخص
میشود سر راه به همان منزل میرود و گویا
اخبار دربار را به آن شخص گزارش میدهد
سلطان دستور داد آن منزل را تفتیش کنند
مأموران وقتی وارد آن منزل شدند
دیدند تنها یک اتاق دارد که در آن اتاق
یک پوستین شبانی به میخ آویزان است
خبر را برای سلطان آوردند
ایاز که به خدمت سلطان آمد
سلطان قضیه را از او پرسید
ایاز گفت: آنچه در آن اتاق آویخته است
پوستین شبانی من است که قبل از آشنائی
با سلطان بر تن داشتم و چوپانی میکردم
هر روز قبل از آنکه به دربار بیایم به آن
اتاق میروم و آن پوستین را بر تن میکنم
و به خود میگویم: ایاز خودت را گم نکنی
و فراموشت نشود که تو همان چوپان فقیر
و بی کسی، هر چه داری از برکت سلطان است
شب هم یکبار دیگر همین را به خود
یادآوری میکنم تا خودم را گم نکنم
و حق سلطان را فراموش نکنم
چه زیباست به یاد داشته باشیم
که هر چه داریم از لطف و کرم خداست
که سلطان ماست
🆔@ShahidBarzegar65
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو رفتهای،لیک در دلم میمانی
می مانی تا ابد.
تاشاید باذن الله بشوم همنشین شما.
سخت است بی شما بودن اما سخت تر این است که آیا میشود با شما بود؟
دوست میدارم با شما باشم...!!!
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سیدرضی_موسوی
یاد فرماندهان وسرداران شهید
باذکرصلوات❣
🆔@ShahidBarzegar65
🌷 شیفتـه علـمدار دشـت نینـوا بـود.
آرزوی شهادتی همچو عباس بن علی (ع) داشت.
شب تاسـوعا، به یکی از دوستانش گفتـه بود:
«من فـردا شهیـد میشوم؛ بعد از شهـادتم انگشتـرم را به پسـرم برسـان.»
دوستش تعریف میکرد:
«وقتی پیکرش را آوردند، یاد وصیتش افتادم؛ امـا دستی ندیدم کـه انگشـتر ببـینـم.
🎙 راوی: مـادر شهـید مدافع حــرم
#شهید_سید_محمد_حسین_میردوستی
صلـواتی هدیـه کنـیم به ارواح مطهـر شـهدا
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان نمیزاره گرسنه بمونی؟
داستان عنایت #امام_زمان ارواحنا فداه به مرحوم سید عبدالکریم کفاش رضوان الله علیه
🆔@ShahidBarzegar65
جمعه، نتیجه ی آزمونِ فرصتهاست
مجموعِ نمراتِ یک هفته
جذرِ تمامِ کارهایی که در طولِ هفته انجام داده ایم
جمعه می تواند عالی ترین روزِ هفته باشد
اگر جمعه ات دلگیر بود؛ فکر کن و ببین کجایِ هفته ای که گذشت کم گذاشتی ؟
کجا هوایِ خودت را نداشتی، کجا ناامید شدی و کجا جا زدی و کنار کشیدی ؟
اراده کن
از همین الان برایِ دلخوشی و حالِ خوبت، تلاش کن
برای موفقیتت چند قدم بردار
و با خودت عهد کن که ثانیه هایت را اسراف نکنی
هیچ وقت برایِ بهتر شدن، دیر نیست
دنیای هرکس، معلولِ رفتارها و عقایدِ خودش است
از همین ثانیه شروع کن
هفته ی خوب و موفقی برایِ خودت بساز
آن قدر خوب که حالِ جمعه ی بعدی ات، از همیشه خوب تر باشد !
🆔@ShahidBarzegar65
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شکر گزاری معجزه میکنه رفیق!
🆔@ShahidBarzegar65
4.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨بعدرفتن ...
✨نامنیکت
✨برزبانها ماندنیست
🆔@ShahidBarzegar65
774.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بترس ازکسی که...
🆔@ShahidBarzegar65
🌇#داستان_تشرفات ☔️#جمعه
تشرف علامه میرجهانی در سرداب مطهر و تصحیح دعای ندبه توسط #امام_زمان (عج)
ایشان فرمودند: شب جمعه ای، در حرم مطهر عسکریین سلام الله علیهما بسیار دعا کرده و زیارت و تشرف خدمت مولایم حضرت صاحب الامر روحی فداه را خواستار شدم. پس از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم 🥲 و چون هنوز آفتاب نزده و هوا تاریک بود، شمعی 🕯 در دست گرفته از پله های سرداب پایین می رفتم.
وقتی به عرصه سرداب رسیدم آنجا بدون چراغ روشن بود 🤩 و آقای بزرگواری نزدیک صفه مخصوص نشسته و مشغول ذکر گفتن بودند. از جلو ایشان گذشتم، سلام کردم و در جلو صفّه ایستادم و زیارت آل یاسین را خواندم سپس همانجا ایستاده و نماز زیارت خواندم در حالیکه مقدم بر ایشان بودم 😓؛ پس از نماز شروع به خواندن دعای ندبه کردم و چون رسیدم به جمله: و "عرجت بروحه" الی سمائک آن بزرگوار فرمودند: «این جمله از ما نرسیده»، بگویید: و "عرجت به" الی سمائک، سپس فرمودند: «در نماز تقدم بر امام معصوم جایز نیست.»
دعا را تمام کردم و ناگهان متوجه این آیات و بیانات شدم.
۱. روشن بودن سرداب بدون چراغ
۲. اصلاح جملهٔ دعای ندبه که گفتند از ما نرسیده!
۳. تذکر اینکه چرا در نماز بر امام مقدم شده ای!
فهمیدم به چه توفیقی دست یافتم و به درخواست خود رسیده ام؛ فورا سر از سجده برداشتم که دیدم سرداب تاریک است و هیچکس در آنجا نیست. 🥺
📚 پرواز در ملکوت / ص ١٣۶
🆔@ShahidBarzegar65
انشایم که تمام شد معلم با خط کش چوبی اش زد پشت دستم و گفت :
جمله هایت زیباست.
گفتم اجازه آقا پس چرا میزنید؟
پوزخند تلخی زد و گفت:
میزنم تا همیشه یادت بماند خوب نوشتن و زیبا فکر کردن در ایندنیا تاوان دارد....
🆔@ShahidBarzegar65
✅#خاطرات_شهدا
🌹🕊 شهید #حاج_قاسم سلیمانی
روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریست ها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه.
آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات.
جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد، لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ...
🆔@ShahidBarzegar65