eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 🔳 "ذخر الحسین" کیست؟ در جنگ صفین بود که امیرالمؤمنین (ع) نوجوانی ۱۳ ساله را نقاب بر صورتش زد و زره پوشانید و روانه میدان کرد. معاویه، ابوشعتاء که دلاور عرب بود و در شام او را حریف هزار اسب سوار می دانستند، به میدان فرستاد ولی او گفت: در شأن من نیست که با این دلاوری هایم با او بجنگم، پسرم برای او کافیست ...! ☠ ابوشعتاء ٩ پسر خودش را به میدان فرستاد و آن نوجوان همه را به درک 🔥 واصل کرد ابوشعتاء برای انتقام خون پسرانش خودش به میدان آمد اما فقط با یک ضربه به هلاکت رسید ...! امیرالمؤمنین (ع) به نوجوان فرمودند: بس است پسرم، برگرد تمام لشکر گفتند یا علی بگذار جنگ را تمام کند اما امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: نه او پسرم عباس قمر بنی هاشم است! 🥺 انه ذخر الحسین: او ذخیره ای برای حسین است ... 😭 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید‌ محمدابراهیم همت اولين‌ دورهٔ نمايندگی مجلس‌ 🔖 داشت‌ شروع‌ می شد. بهش‌ گفتم: ‌«خودتو آماده‌ كن‌، مردم‌ میخوانت.» قبلاً هم‌ بهش‌ گفته‌ بودم‌ اما جوابی نمی داد. اون روز گفت:‌ «نمیتونم‌ خداحافظی شب‌ عمليات‌ِ بچه ها رو 🥺 با هيچی‌ عوض‌ كنم‌.» "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
برخی آدم ها استادِ قضاوت کردنِ دیگرانند... جواب ندادنِ پیام را مغرور بودنشان تلقی میکنند و زود جواب دادن ها را هم میگذارند به پایِ بیکار بودنشان... به کسی که با همه گرم میگیرد انگِ بیش از حد آزاد بودن میزنند، و کسی که حریمش را حفظ میکند متهم میکنند به گوشه گیر بودن... کسی که ناخودآگاه تار مویش یا مچ دستش معلوم است را بی بند و بار میدانند و به خانوم محجوبی که عفت فاطمی را سرمشق زندگیش قرارداده خشکِ مذهب می خوانند... ازطرفی به کسی که از خودش زیاد عکس میگذارد لقبِ خود شیفته میدهند اماوقتی کسی عکسی از خودش نگذارد میگویند لابد خیلی زشت وافسرده است... حواسمان نیست اگر زیاد بخندیم میشویم بی غم واگر ناراحتیمان را بروز بدهیم میشویم تو هم که همیشه حالت بد است... گاهی بعضی آدمها تکلیفشان با خودشان معلوم نیست اصلا ملاکی برای خوب و بد بودن آدم ها ندارند ... بعد با همین ملاک های نصفه نیمه که هر روز هم عوضشان میکنندو می افتندبه جان آدمها و اندازه گیری و برچسب زدن بهشان... یکی نیست به اینهابگوید: قضاوت تاکی؟!.... *می گویم براستی اگرخدا عیوب آدمی رافاش میکرد... بازهم زبان جرات قضاوت داشت..... 👤فاطمه جوادی "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ (حفظه الله) ماجرای ازدواج فرزندمقام‌معظم رهبری به روایت دکتر حداد عادل سال ۷۷ یک خانمی زنگ زده بود منزل ما که می خواهیم برای خواستگاری بیاییم منزل شما. خانم ما گفته بود که بچه ما فعلا سال چهارم دبیرستان است و می خواهد کنکور بدهد. آن خانم گفته بود که حالا نمی شود ما بیاییم دختر را ببینیم؟ خانم ما گفته بودند نمیشود، اصلاً شما خودتان را معرفی کنید، من نمی دانم چه کسی می خواهد بیاید. آن خانم گفته بود من خانم مقام رهبری🩵 هستم. 🤩 خانم ما از هولش دوباره سلام و علیک کرده بود 😅 و گفته بود ما تا حالا هر کسی آمده بود رد کردیم، صبر کنید با آقای دکتر صحبت می کنم بعد شما را خبر می کنم. بعداً تماس گرفتند که ما حرفی نداریم شاید اینها آمدند نپسندیدند و برای اینکه دختر هوایی نشود بهتر است هماهنگی کنیم بیایند در دبیرستان بچه را ببینند، بچه هم متوجه نشود چه کسی آمده او را ببیند و قرار گذاشتیم در دفتر دبیرستان که خانم من هم مدیر دبیرستان هدایت بود، ساعتی را خانم هماهنگ کرد و خانم آقا💚 تشریف آوردند و او را دیدند. دختر هم رفت سر کلاس، خانم آقا💕 هم رفتند. چند روز گذشت که من برای کاری خدمت آقا💛 رفتم و گفتند خانم استخاره کردند خوب نیامده بعدا گفتم که خدا را شکر که دختر ما نفهمید که به روحیه اش لطمه بخورد. یک سال از این قضیه گذشت و دوباره خانواده آقا🤍 زنگ زدند که دوباره می خواهیم بیاییم. خانم ما گفته بود خانم چه شده دوباره می خواهید بیایید. (آقا🧡 گفته بودند که خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و خوب نیامده) ایشان گفته بود چون دخترتان دختر خوب و محجبه و فرهیخته است و نمی توانستیم بگذریم دوباره استخاره کردم و خوب آمد، اگر اجازه بدهید بیاییم. در آن موقع دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور شرکت کرده بود. آمدند و وقتی مقدمات کار فراهم شد، قرار گذاشتیم پسر آقا💓 و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه که بیایند منزل ما و عروس را ببینند و گفتگو کنند، آمدند و نشستند صحبت کردند و وقتی آقا مجتبی رفتند از دخترم پرسیدم نظرتان چیست؟ ایشان موافق بودند. به او گفتم: خوب فکرهایت را بکن. بعد از چند روز رفتم پیش آقا🩵. ایشان💙 فرمودند داریم خویش و قوم می شویم.😍 گفتم: چه طور! فرمودند: اینها آمدند و پسندیدند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند. نظر شما چیست؟ گفتم: آقا💝 اختیار ما دست شماست. آقا💚 گفتند: نه. بالاخره شما دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما وضع مناسبی ست ولی ما این جور نیستیم و اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم، یک وانت بار می شود، اینجا هم دو اتاق اندرون داریم و یک اتاق بیرونی که آقایان و مسؤولین می آیند و با من🧡 دیدار می کنند. من پول ندارم که خانه بخرم، یک خانه اجاره کرده ایم که یک طبقه را مصطفی و یک طبقه مجتبی زندگی می کند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند می خواهد عروس رهبر💗 شود، یک چیزهایی در ذهنش نباشد. ما یک زندگی این جوری داریم. شما این جوری زندگی نکرده اید، نسبتا زندگی خوبی دارید، خانه دارید، زندگی دارید، حالا بخواهد وارد یک زندگی این جوری شود مشکل است. مجتبی معمم هم نیست و می خواهد روحانی شود برود قم درس بخواند، زندگی بکند، همه را بگو تا بداند. من آمدم با دخترم صحبت کردم و ایشان هم قبول کرد. برگشتیم و وارد مراحل بعدی شدیم. آقا🤍 یک خانه ای قبل از ریاست جمهوری داشتند در جنوب تهران، ایشان❤️ آن را اجاره داده اند و خرج زندگی را از آن در می آورند اما حقوق بابت رهبری🧡 نمی گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی کنند. خلاصه برای مراسم عقد، مهریه و اینها گفتیم کجا برگزار کنیم؟ آقا💚 فرمودند اولاً سر مهریه و هرچه اختیار با دختر شما باشد، همان را مهریه دختر بگذارید ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنت من بوده که بیش از چهارده سکه عقد نمی خوانم تا حالا هم نخوانده ام، اگر بخواهید می توانید بیشتر از چهارده سکه هم بگذارید ولی من عقد را نمی توانم بخوانم، چون تا حالا برای مردم نخوانده ام برای عروسم هم نمی خوانم. ببرید یک آقای دیگر عقد را بخواند. اشکالی هم ندارد. از نظر من اشکالی ندارد. ما گفتیم نه آقا💛 این که نمی شود ولی باشد حالا من صحبت می کنم با مادرش فکر نمی کنم مخالفتی داشته باشد. و همچنین فرمودند: می توانید مراسم عقد را در تالار بگیرید ولی من نمی توانم شرکت کنم. گفتم: آقا💚 هر جور شما💞 صلاح می دانید. 📚 ماه در آینه "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 انگار برای خودش می ساخت... ➖ هر خانه‌ای که می ساخت، انگار برای خودش می‌ساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیده‌ای که با همه وجود بهش عمل می‌کرد. کارش کار بود؛ خانه‌ای هم که می‌ساخت واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می‌آورد. همیشه می‌گفت: نانی که من می‌خورم باید حلال باشه. ➖ می‌گفت: روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. برای همین هم زودتر از همه می‌آمد سر کار، دیرتر از همه هم می‌رفت 📌 برگرفته از زندگانی شهید برونسی شهید🕊🌹 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت . پادشاه عصبانی شد و با شمشير به شاهين زد . پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت . مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت و بر یکی از بالهايش نوشت: یک دوست خوب هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند . روی بال ديگرش نوشت: هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء،سرلشگر خلبان حسین لشگری،اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم 🔸سالها درسلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود زبان انگلیسی می‌دانست برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود اومیگفت: از۱۸سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عیدسال۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد،نگاهش بمن افتاد. دلش سوخت و آن را بمن داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا۱۲ماه) درحسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم.حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... ▫️▪️▫️ قهرمان وطن، سرلشکر خلبان،حسین لشگری چقدر در معرفی قهرمانان واقعی ما به نسل جوان کوتاهی شده است و ارزش ها نادیده گرفته شده. 🌀هر کس به زبان خودش جهاد_تبیین کند . این امر بر همه ما واجب است "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
☝️🏻 🔴 ترجیح می دهی جزء کدام دسته باشی؟ 💧انسان های بزرگ: درباره عقاید حرف می زنند 🍁 انسان های متوسط: درباره وقایع حرف می زنند 🍂 انسان های کوچک: پشت سر دیگران حرف می زنند 💧انسان های بزرگ: درد دیگران را دارند 🍁 انسان های متوسط: درد خودشان را دارند 🍂 انسان های کوچک: بی دردند 💧انسان های بزرگ: عظمت دیگران را می بینند 🍁 انسان های متوسط: به دنبال عظمت خود هستند 🍂 انسان‌های کوچک: عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند 💧انسان های بزرگ: به دنبال کسب حکمت هستند 🍁 انسان های متوسط: به دنبال کسب دانش هستند 🍂 انسان های کوچک: فقط به دنبال دنیاهستند 💧انسان های بزرگ: به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند 🍁 انسان های متوسط‌: پرسش هایی می پرسند که پاسخ دارند 🍂 انسان های کوچک‌: می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند 💧انسان های بزرگ: به دنبال خلق مساله هستند 🍁 انسان های متوسط: به دنبال حل مساله هستند 🍂 انسان های کوچک: مساله ندارند "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار ندارم کسی حرف من را قبول دارد یا نه! اصل ولی فقیه است اصل جمهوری اسلامی است "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
از همه ناشکرى هایم خجالت کشیدم.. وقتی پسر بچه فلجی را دیدم که می گفت: خدایا از تو ممنونم که مرا در مقامی آفریدی که هر کس مرا ببیند، تو را شکر می کند... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅چادر چیست؟ 🌸چــــــــــــــــــــادر: 🍂یعنی آنچه پشت در بر سر زهرا سوخت ولی از سر زهرا نیفتاد... 🌸چــــــــــــــــــــــــادر: 🍂یعنی:آنچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد ولی از سر فاطمه نیفتاد... 🌸چــــــــــــــــــــــــادر: 🍂یعنی:آنچه زهرا با یک دستش او را گرفت که ازسرش نیفتد و با یک دستش کمربند علی را گرفت که او را نبرند. و اگر قرار بود فقط یکی از این دو را میگرفت حتما چــــــادر بود... 🌸چــــــــــــــــــــــــادر 🍂یعنی:آنچه ظهر عاشورا بر سر زینب سوخت ولی از سرش نیفتاد... 🌸چــــــــــــــــــــــــادر 🍂یعنی:زینب راضی به تکه تکه شدن عباسش شد ولی راضی به دادن نخی از آن نشد… 🌸چــــــــــــــــــــــــادر 🍂یعنی:حسین علیه السلام در لحظات آخر در گودال که فرمود:تا من زنده ام سراغ حرمم نروید… 🌸چــــــــــــــــــــــــادر 🍂یعنی:شبیه ترین حالت یک بانوی شیعه به مادرش زهرای مرضیه سلام الله علیها ... وبرخی نیز بااینکه پوششان چادری نیست اما حرمت قائلند ...وحداقل نمک برزخم اهل بیت نمی پاشند. اما عده ای فرومایه... آنچه لایق خودبوده ...به محجوبین نسبت می دهند...وکارشان زخم خراشیست حرمت گذاشت هرکه به زهراعزیزشد. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا...💔 "شهیدبرزگر"💫 @Shahidbarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لعن بر مخالفین و دشمنان آل محمد عليهم السلام طوفان حوادث زندگی را آرام می کند 🌟🍁 امام صادق (ع) فرمودند: هنگامی که حضرت نوح سوار کشتی ⛵️شد، سرزمين های مختلف را سیر نمود اما چون به کربلا رسید، طوفان🌪شدت عجيبی يافت و کشتی حضرت نوح به تلاطم افتاد و او از غرق شدن ترسید 😰. پس به پروردگار خود عرض کرد: خدایا! همهٔ دنیا را گشتم، چنین حالتی مثل این زمین به من دست نداد، در اين سرزمين چه خبر است؟ پس جبرئیل نازل شد و فرمود: ای نوح! در این محل (ع) فرزند حضرت محمد خاتم انبیاء (ص) و فرزند حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) خاتم اوصیاء کشته می شود. 😭 پس حضرت نوح پرسید: ای جبرئیل! قاتل او کیست؟ پاسخ داد: قاتل او ملعون هفت آسمان و زمین می باشد. پس حضرت نوح چهار مرتبه او را لعنت کرد. سپس به بركت آن چهار لعن، طوفان آرام شد و کشتی سیر نمود تا به کوه جودی رسید و در آنجا مستقر شد. 📚 بحارالأنوار / ج ٤٤ / صفحه ۲۴۳ سيد بن طاوس عرض می کند: هرگاه در زندگی راه را گم كرديد و دچار سرگردانی و حيران مادی و معنوی شديد، بر دشمنان اهل بيت عليهم‌السلام لعن و نفرين كنيد كه إكسير اعظم است و به بركت لعن، حتما راه را پيدا خواهيد كرد و از درماندگی نجات پيدا می كنید... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌷عارف شهیدناصرالدین باغانی 🌷تولد :۱۳۴۶ 🕊شهادت:۱۳۶۵/۱۲/۲۱ 🌷سال ۴۶ در خانواده ی مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد. با شروع حوادث انقلاب و جهت یاری مردم به سبزوار رفتند. 🕊پدرش نماینده دور اول مجلس از سوی مردم سبزوار گردید. 🌷ناصرالدین در شاخه جوانان حزب جمهوری مشغول فعالیت شد و در این مدت، چهار بار برنده مسابقات قرآن کریم شد. 🕊با سپری کردن دوران دبیرستان در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) پذیرفته شد. 🌷خودش می گفت: من دانشگاه امام صادق را به دانشگاه امام حسین تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان آقا اباعبدالله گرفتم. 🕊از عملیات بدر در جبهه حضور داشت و در عملیات کربلای ۵ در حالی که نوزده سال بیشتر نداشت در ۱۳۶۵/۱۲/۲۱ به شهادت رسید. 🍃یادش گرامی ونامش جاودان 🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موسی طفلی شیرخواربود... اورا ازترس فرعون به دریا انداختند... واو درنهایت ضعف وناتوانی بود... اما غرق نشد... امافرعون درهمان دریا غرق شد... درحالی که درنهایت قدرتش بود... پس هرکس باخداباشد... ضعفش ضرری به اونمی رساند وهرکس بی خداباشد قدرتش نفعی به اونمی رساند... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
یه روز یه اسب پیر افتاد توی چاه. مردم جمع شدند و هر کاری کردند تا اون رو بیرون بیارند، نشد. پس برای اینکه بیشتر زجر نکشه، تصمیم گرفتند چاه رو با خاک پر کنند تا زودتر بمیره. اونها با بیل روی سرش خاک می ریختند. اسب هم خودش رو تکون می داد، خاک ها رو زیر پاش می ریخت و کمی خودش رو بالاتر می کشید. تا اینکه بالاخره چاه پر از خاک شد و اسب به راحتی بیرون اومد. مسائل زندگی نیومدند تازنده به گورمون کنند. هر اتفاق واسه اینه که بیشتر صعود کنیم. پس بخاطر اتفاقات پیاپی زندگیمون گلایه نکنیم و فکر کنیم شاید اونها هدیه هایی هستند که قدرشون رو خوب نمی دونیم. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
✍️توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم خواندم سه عمودی یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه ازهمه چیز برتر است؟ عمو گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم عمو پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه گفتم: عمو اینها نمیشه گفت: پس بنویس مال گفتم: بازم نمیشه گفت: جاه خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه مادر گفت: مادرجان، عمر است. علی که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار ديگری خندید و گفت: وام یکی از آن وسط بلندگفت: وقت خنده تلخی کردم و گفتم: نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید ! هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش کشاورزبگوید: برف لال بگوید: حرف ناشنوا بگوید: صدا نابینا بگوید: نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: خدا ❤️ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 شهید یک بار بشهادت رسید اما همسر شهید ، در فراق یارش هر روز بشهادت می‌رسد. ( امان از دل زینب) شهدا "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید ناصر نجار رسولی 🌀به روایت: مادر شهید روزی عکسی را آورد و به من داد و گفت: مادر! می خواستم بزرگش کنم ولی وقت نشد، پيش خودت باشد. عکس را گرفتم و روی طاقچه گذاشتم. يک روز که دور هم نشسته بوديم، ديديم عکس ناصر خود به خود از روی طاقچه افتاد. دلم هری ريخت 🥺. حس عجيبی به من دست داد. بعدها فهميدم که ناصر درست در همان موقع که عکسش بر زمين افتاد، شهيد⚘️شده است. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65