eitaa logo
مادران پرچمدار
85 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
173 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گزیده‌ها gozideha1404@
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 کمک‌های چند ده میلیاردی مردم برای مردم مناطق سیل‌زده 🍃🌹🍃 احسنت بر غیرت تان♥️ | |
... با دعوت یکی از دوستان که هیئت علمی دانشگاه تهران است، راهی بیمارستان امام خمینی شدیم... چند روز قبلش پیام داده بود به دنبال روانشناس و روانپزشک مسلط به زبان عربی‌ست برای مجروحان لبنانی که به ایران آمده‌اند؛ مجروحان حادثه تروریستی پیجرها... سریع به یکی از دوستان روانشناس و مسلط به زبان عربی زنگ زدم... هماهنگی‌ها انجام شد و چند نفری اعلام آمادگی کردند و گروهی در پیام‌رسان زده شد... روزهای شلوغی داشتم با مشغله‌های فردی-اجتماعی خودم؛ اما نام مجروحان لبنانی را که شنیدم قلبم تکان خورد. با خودم می‌گفتم من در این نظام هستی و جریان همیشگی خیر و شر کجا ایستاده‌ام؟ در میان انبوه خبرهای کشتار بی‌رحمانه اسرائیل در تمام این سال‌ها من چه نقشی داشته‌ام؟ و هزاران سوال بی‌پاسخ دیگر... پذیرفتم و رفتیم. بعد از ظهر روز چهارشنبه ۴ مهرماه ۱۴۰۳؛ ترافیک‌های شدید مسیرهای منتهی به بیمارستان امام را گذراندم. ماشین را بسیار دورتر پارک کردم و پیاده رفتم. وارد بیمارستان و ساختمان شدم. طبق هماهنگی با سوپروایزر محترم وارد بخش شدیم. بدو ورود مجروحی را دیدم که چشم‌هایش آسیب دیده و پانسمان شده بود و صورتش اثرات خونریزی و جراحت داشت و دست‌هایش نیز پانسمان بود و درکنارش خانمی نشسته بود. با خوشرویی بسیار و گرم، سلام و احوال پرسی کردند. همکارمان توضیح داد ما روانشناس و روانپزشک هستیم و آمده‌ایم ملاقات... پرستار بخش، توضیحی در مورد وضعیت روان مجروحان داد که مورد جدی و شدیدی نبوده است. و در حد اختلال خواب بوده و دارو تجویز شده بود... دانشجوهای پزشکی عرب‌زبان چه لبنانی و چه غیرلبنانی در تمام اتاق‌ها دیده می‌شدند که پروانه‌وار به گرد مجروحان می‌گشتند و مشغول تمیز کردن صورت‌های خونین و شست‌وشو و تعویض پانسمان‌های انگشتان دست‌ها بودند. مشخص بود درد زیادی دارند اما بسیار تلاش می‌کردند که آه و ناله‌ای نداشته باشند. وارد هر اتاق که می‌شدیم، جوان‌هایی خوشرو با این حجم جراحت بالا و نابینایی با پاسخ‌هایی با محتوای الحمدالله جواب می‌دادند... در ابتدای ویزیت‌ها و در تمام این دو روز قبل ملاقات به این فکر می‌کردم چه سوال‌هایی باید بپرسیم؟ چه برنامه درمانی و حمایت روانشناختی باید به آنها بدهیم؟ و حالا در اتاق اول و بعد از دیدن این مقدار از صبر و استقامت و مقاومت متحیر و سرگشته شده بودم. هجوم فکرهایم آنقدر زیاد بود که نمی‌دانستم چه کنم. به تلخی و غم چنین حادثه بی‌رحمانه‌ای که توسط اسرائیل انجام شده فکر کنم؛ به این همه جوان نخبه حزب الله که به یک شکل آسیب دیدند؛ به این همه آسیب جدی چشم‌ها و انگشتان؛ یا به این روحیه همراه با صبر، استقامت، معنویت و ایمان. همزمان تمام دانسته‌هایم از کتب روانشناسی و روانپزشکی در سرم رژه می‌رفتند که راز این مقاومت چیست؟ وارد تک تک اتاق‌ها می‌شدیم. هر مجروح یک نفر همراه داشت؛ اکثرا پدر یا برادرشان بودند. مجروحان بسیار دلتنگ همسر و خانواده و فرزندانشان بودند؛ چه قدر این محبت برایم شیرین و جذاب بود... مجروحی تنها سه روز از مراسم عروسی‌اش گذشته بود که این اتفاق برایش افتاد... عکس همسرش را نشانمان داد... اصرار داشت هر چه زودتر همسرش به ایران بیاید. می‌گفت: همسرم باشد در کنارم قرآن و دعا می‌خواند و برایم مایه آرامش خواهد بود. همسرش به او گفته بود تا آخر عمر در کنارش می‌ماند و افتخار می‌کند که همسر مجروح جنگ است. می‌گفت فکر نکنید عاطفه و احساس نداریم؛ اتفاقا خیلی هم احساساتی هستیم؛ اما هدف ما بزرگتر است و سروجان و مال و همه زندگی‌مان فدای صاحب الزمان... و چه قدر این بینش و انتخاب آگاهانه قابل تحسین و زیبا بود. برخی دیگر ابراز ناراحتی می‌کردند که با این وضعیت چشم‌ها دیگر نمی‌توانند مثل قبل برای کشورشان کارآمد باشند. برخی در مورد قبله سوال می‌کردند که با این شرایط نمازشان صحیح است یا نه؟ بعد از شنیدن صحبت‌ها و دغدغه‌هایشان، حالا دیگر وقت سوال پرسیدن ما بود. راز این مقاومت چیست؟ هر کدام به زبانی می‌گفتند: ایمان به خدا و نزدیک بودن به خدا. و من در حالی‌که قطرات اشک، روی گونه‌هایم بود به این فکر می‌کردم، من تا به حال برای نابودی اسرائیل چه کرده‌ام؟ فاطمه سادات باطنی چهارشنبه | ۱۸ مهر ۱۴۰۳ | تهران ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @Ramesh_counseling https://eitaa.com/ramesh_counseling
هدایت شده از گزیده‌ها gozideha1404@
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://darolfunun.com افسردگی کوین کارتر زمانی آغاز شد، که در یکی از این مصاحبه ها (برنامه تلفنی)، کسی تماس گرفت و از او پرسید که برای دخترک چه اتفاقی افتاد؟ او به سادگی پاسخ داد: من منتظر نماندم تا بعد از این عکس ببینم چه اتفاقی می افتد، چون باید به پروازم میرسیدم. سپس تماس گیرنده گفت: من به شما می گویم که در آن روز دو کرکس وجود داشت و یکی دوربین داشت. این موضوع که مثل خوره به جان کارتر افتاده بود، منجربه افسردگی کوین شد و در نهایت خودکشی کرد. کوین می توانست هنوز زنده باشد و حتی شهرت بیشتری داشته باشد؛ اگر آن دخترک را کمکش نکرده بود حداقل فقط او را برداشته و به جایی امن برده بود... امروزه متاسفانه در منطقه جنایات فجیعی در منظر جهانیان در حال رخ دادن ست؛ کارهایی ابلهانه و غیر انسانی!... کوین کارتر می توانست دختر را از آنجا ببرد، اما او این کار را نکرد. یک موقعیت غیر انسانی؛  او زمان برای عکاسی داشت، اما هیچ وقتی برای نجات زندگی دختر نداشت. کاش همه به این شعور برسیم که هدف زندگی کمک به بشریت است. مبادا ما هم یک کرکس باشیم!... @Ramesh_counseling https://eitaa.com/ramesh_counseling
4.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ببینید شهید والا مقام حاج احمد کاظمی رحمت الله علیه بیشتر از ده سال پیش راجع به نبرد ایران و آمریکا چه می گویند! ببینید تا سکینه ی قلبتان شود. شادی روح شهدا صلوات🌷🌷 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar