#دلنوشته_هاے_شما💌
#حضرتنعـمالرفیـق
یادم توی راه شلمچہ بود ڪه به یاد حرف یہ راوے افتادم؛ میگفت:{اگہ اومدین راهیان نور از شهدا هدیه بخواینااا، دست خالے برتون نمیگردونن}😉
و من گفتم به شهدا ڪه من اگه اومد شلمچه ازتون هدیه میخوام هدیه منو آماده ڪنید🤨😌
و میون راه بود ڪه خانوم طلبه گفت:{ دخترا حیف رفیق شهید نداشته باشین سعے ڪنید حالا ڪه اومدین یه رفیق شهید برا خودتون پیدا ڪنید}
و همون لحظه بے هوا عڪس تارت اومد جلو چشمم،و با خودم گفتم:{ اون شهیدیو میخوام ڪه میگفت من زشتم}🤔😍
نمشناختمت فقط همون عڪسو ازت دیدم 🙂
گذشت و بعد برگشتنم دربارت تحقیق کردم و این شد ڪه شدی رفیقم 😍
و عجیب بود برام ڪه چطور منے ڪه زود به زود انتخابمو تغیر میدم نظرم عوض نشد و تو همیشگے شدی برام 🤔
و خوب میدونم سِر این موندگاری این بود ڪه "تــو" هدیه شهدا و حضرت زهرا بودی 😍
اما من رسم امانت داری رو به جا نیاوردم و بے وفاے ڪردم.
منے ڪه ادعای معرفت نسبت ،به رفیقام داشتم تو رفاقت باتو بے وفاے ڪردم .
من تو رو داشتم ....همیشه بودی..اما تو منو نداشتے با غفلتام با بے معرفتیام ازت دور شدم و خیانت ڪردم به امانتے ڪه باید چهار چشمے مواظبش میبودم 😔
خیانت ڪردم و الان من موندم ڪه دلتنگ توام و داشتنت:)
ولے نمیشہ دست رو دست بزارم و کاری برا داشتنت نڪنـم ڪه باید این رابطه ترمیم شه باید دوباره مثل قبل بشے رفیق تڪ تڪ لحظه هام :)😉
دستمو بگیر تا جبران ڪنم این بے وفایو :)
#سدنا_سروستان✍
#رفیق_شهیدم
#شهید_محمد_هادیذولفقاری
#هدیه_حضرت_زهرا_وشهدای_شلمچه
#شلمچه