eitaa logo
•نِعٔمَ‌الٔرِفیْقٔ•
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
166 فایل
•نِعٔمَ‌الٔرِفیْقٔ• - إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ . - به خاطر بهشت عاشق شهادت نباش ! به خاطر قرب الهـی، رسیدن به خدا عاشق شهادت باش '! کپی ؟ صدقه‌جاریست . خادم کانال : @oohhaoo .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 بعد از برطرف شدن مشکل مسکن در نجف🇮🇶، به سختی مشغول درس📖 خواندن شده بود. کتابهای📔 معارف و عرفانی را نیز مطالعه می کرد. هیچ مشغله ای به جز مطالعه📖 نداشت. هر روز ساعتها مشغول مباحثه با طلبه های عراقی🇮🇶 می شد. او در کنار درس📖 خواندن، برای طلبه ها صحبت می کرد و شرایط روز عراق و موقعیت آمریکا و دشمنی این کشور را با مسلمانان اشاره می کرد. حالا دیگر زبان عربی را به خوبی تکلم می کرد. خیلی از طلبه ها عاشق شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارها دوستان را به خانه🏠 خودش دعوت می کرد و برای آنها غذا درست می کرد. منزل🏠 محل رفت و آمد دوستان ایرانی نیز شده بود. در ایام اربعین، خانه را برای اسکان زائرین آماده می کرد و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران 🌹اباعبدالله الحسین (ع)🌹 می شد. برخی از دوستان عراقی🇮🇶 می گفتند: تو نمی ترسی که در این خانه بزرگ و قدیمی و ترسناک، تک و تنها زندگی می کنی؟ هم می گفت: اگر مثل من مدتها کنار خیابان خوابیده بودید قدر این خانه🏠 را می دانستید! بعد از آن، رفت و آمد با منازل🏡 دوستان طلبه اش بیشتر شد. در این رفت و آمدها متوجه شد که بیشتر دوستان طلبه، از خانواده های مستضعف نجف هستند. بسیاری از این خانواده ها در منازلی🏠 زندگی می کنند که از نیازهای اولیه محروم است. این خانه ها آب💧 لوله کشی نداشت. با اینکه آب💧 لوله کشی تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالی💴 برای لوله کشی نداشتند. این موضوع بسیار او را رنج می داد. برای همین به تهران🇮🇷 آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه های مربوط به لوله کشی را خرید و چند روزی در مغازه یکی از دوستانش ماند تا نحوه لوله کشی با لوله های جدید پلاستیکی را یاد بگیرد. هرچه لازم داشت را تهیه کرد و راهی نجف 🇮🇶شد. حالا صبح تا عصر در کلاس درس مشغول بود و بعداز ظهرها لوله تهیه می کرد و به خانه طلبه های نجف می رفت. از خود طلبه ها کمک می گرفت و منازل🏠 مردم مستضعف، ولی مومن نجف را لوله کشی آب می کرد. خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سرکلاس🏢 بود. بعد هم کمی غذا می خورد و سوار بر دوچرخه ای🚲 که تازه خریده بود راهی می شد و در خانه های مردم مشغول به کار می شد. برخی از دوستان نمی فهمیدند! یعنی نمی توانستند تصور کنند که یک طلبه که قرار است لباس روحانی بپوشد چرا این کارها را انجام می دهد؟! برخی فکر می کردند که لباس روحانیت یعنی آهسته قدم برداشتن و ذکر گفتن و دعا کردن و... برای همین به او ایراد می گرفتند. حتی برخی ها به اینکه او با دوچرخه🚲 به حوزه ی آید ایراد می گرفتند! اما آنها که با روحیات آشنا بودند می فهمیدند که او اسلام واقعی را شناخته. اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن. با اینکه فقط دو سال از حضور در نجف🇮🇶 می گذشت اما دوستان زیادی پیدا کرده بود. برخی جوانان طلبه، که کاری جز مطالعه📖 و درس و بحث نداشتند، باتعجب به کارهای نگاه می کردند. او در هر کاری که وارد می شد به بهترین نحو عمل می کرد. کم کم خیلی ها فهمیدند که ، در کنار درس📖 مشغول لوله کشی آب برای خانه های مردم محروم شده. با این کار که بیشتر مخفیانه انجام می شد خدمت بزرگی با خانواده های طلاب می کرد. اخلاص و تقوا و ایمان اثر خود را گذاشته بود. او هرجا می رفت می خواست گمنام🌺 باشد. هیچگاه از خودش حرفی نمی زد. هرگز ندیدیم که به خاطر پول💵 کاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از ، همه از اخلاص او می گفتند. چندین نفر را می شناختم که در تشییع شرکت کردند و می گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند. غیر از حوزه در هر جای دیگر هم که وارد می شد بهترین نظرات را ارائه می کرد. در مسائل امنیتی به خاطر تجربه بسیج و فتنه 88 بسیار مسلط بود. از طرفی دیدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه فعالیت در مسجد🕌 بسیار موثر بود. شاید به همین خاطر بود که مسئولین حشدالشعبی به این طلبه ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند. رفت و آمد با نیروهای مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را در بین نیروهای حشدالشعبی گسترش داد. @ShahidMohammadHadizolfaghari
«آمدنم به جبهه از روى آگاهى و شناخت، نسبت به اسلام و احساس وظیفه شرعى و الهى بوده است. و مرگ را هم عاشقانه🌹، مخلصانه و براى رضاى خداى متعال پذیرا هستم. از این كه در سنین جوانى دار فانى را وداع مىكنم وافتخار نوشیدن شربت را در راه خدا كسب نمودهام،خوشحال بوده و آرزومندم كه خونم در راه اعتلاى اسلام و آگاهى هرچه بیش از پیش مؤثّر واقع گردد.»همچنین مىگوید: «پدر جان، مرا ببخش. مادر جان، شما تنهاكسى هستى كه بیش از همه برایم ناراحتى. فقط شما را به صبرراهنمایى مىكنم و با خوشحالى خود در مرگم، مشت محكمى به دهان دشمنان انقلاب🇮🇷 بزنید. از نور چشمانم، پدر و مادرم، حلالیّت، ازبرادرانم التماس دعا و از خواهرانم صبر و شكیبایى و استقامت مىخواهم.» @ShahidMohammadHadizolfaghari
👇👇👇 این اواخر کمتر حرف می زد. زمانی که از تهران🇮🇷 برگشته بود بیشتر مشغول خودسازی بود. از خودش کمتر می گفت. به توصیه های کتب 📖اخلاقی بیشتر عمل می کرد. عبادتها و مسائل دینی را به گونه ای انجام می داد که در خفا باشد. کمتر کسی از حال و هوای او در نجف🇮🇶 خبر داشت. او سعی می کرد خلوت خود را با 🌹مولای متقیان امیرالمومنین(ع)🌹 حفظ کند. حداقل هر هفته با تهران🇮🇷 و دوستان و خانواده تماس می گرفت و با آنها بگوبخند داشت، اما در روزهای آخر تغییرات خاصی در او دیده می شد. شماره همراه خود را عوض کرد. می گفت می خواهم بیشتر در خلوت✨ خودم باشم. آخرین بار با یکی از دوستانش تماس گرفت. پس از صحبت های معمول به او گفت: نمی خوای صدای من رو ضبط 📻کنی؟! دیگه معلوم نیست بتونی با من حرف بزنی! به یکی از دوستان طراح هم گفته بود: من چهره جذاب و خوبی ندارم، اگه توانستی یه طرح قشنگ از عکس🖼 های من آماده کن! بعدها به درد می خوره! با اینکه بارها در عملیات های گروه های مردمی از طرف سپاه بدر عراق🇮🇶 شرکت کرده بود، اما وصیت نامه اش📝 را قبل از آخرین سفر نوشت! درست در روز 19 بهمن 1393، یعنی یک هفته قبل از ....! وصیت نامه کاملی نوشت📝 که توصیه های بسیار خوبی در آن داشت. عجیب اینکه بیشتر درخواست های او که در وصیتنامه آورده بود به طرز عجیبی اجرا شد. او بعد از تکمیل وصیتنامه راهی مقر نیروهای مردمی شد. اینقدر عجله داشت که سجاده اش🌹 در اتاق او همینطور باز ماند! بعد هم با دوستانش عازم سامراء گردید. آنها در عملیات پاکسازی مناطق اطراف سامراء حضور فعال داشتند. نیروهای مردمی در چند عملیات قبلی با کمک مشاوران ایرانی توانسته بودند مناطق مهمی نظیر جرف الصخر را از دست داعش پاکسازی کنند. به همراه دیگر مدافعان حرم🌺، حدود 20 کیلومتر جلوتر از حرم عسکریین 🌹در سنگرها حضور داشتند. آنها بیشتر شب‌ها را به حرم🕌 می آمدند و آنجا می‌خوابیدند. هادی هم که موقعیت خوبی پیدا کرده بود از فضای معنوی حرمین سامراء🌺 به خوبی استفاده می کرد. 🍂🌹🍃🌹 @Shahidmohammadhadizolfaghari
🍂۳۰ تیر🗓 سالروز #شهادت اسطوره ای است که به گفته کارشناسان نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاند 🍃فردی که درتعداد پرواز🛫 جنگی #رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه🎁 تعیین کرده بودو با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران #غیرمتعهدها به علت فقدان #امنیت در بغداد برگزار نشد❌ سرلشکر خلبان #شهید_عباس_دوران #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#درمحضرشهید اگر ما در راه #امام_زمان_عج نباشیم بهتر است هلاک شویم😞 و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتراست آرزوی #شهادت کنیم🕊، زیرا شهادت زندگی ابدی است. شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی🌹 ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
@ مرغ دل در این دنیا جزبہ سوے وادے پر نمےزند؛ واگر دیوانہ جز درحریم پرواز نکند چہ کند؟ شفاے جز باعطر مشفاء نمےیابد. : ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖@ShahidMohammadHadizolfaghari
#سردار_عشق🌺 °•{ســــردار رشید اسلام #شهید_حبیب‌الله‌_رحیمی‌خواه🌹}•° 🔴 رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت #سجـــــده و رو به قبله #شهیـــد شد 🔹ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبان‌ها رفتم، دیدم شهید رحیمی‌خواه در اتاق نیستند. 🔹بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده می‌شد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است. 🔹برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم غسل #شهادت کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد شهادت شما رسیده است. 🔹بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، گلوله خمپاره کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم. 🔹پایین رفتم دیدم همه بچه‌ها مجروح روی زمین افتاده‌اند و شهید رحیمی‌خواه به صورت سجده و رو به قبله قرار گرفته بود و به شهادت ر‌سیده بود. 🔻قائم‌مقام فرمانده گردان جندالله لشکر ۵ نصر ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھادت ~🌹~🌹~🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#خاطرات_شهدا ✨ ☺️🕊 میگفت خسته نشدۍ از این همه رفاقت با شهدا🌹..؟! گفتم چرا #خستہ بشم..؟ تازه دارم راه🛣 درست رو میرم... گفت سخت نیست دارۍ مثہ شهدا رفتار میکنے..! گفتم خیلۍ سخته ،مثه نگه داشتن آتیش🔥 تو دسته ولی تازه دارم معنی #عشـق♥️ رو میفهمم... گفت باشہ اصلا هرچۍ تو بگے ولی آخر این #رفاقـت چیه...؟! گفتم : لیاقت نوکری #حضرت‌زینـب (س) مهر تایید #عمہ‌سادات🌸 برگشت گفت میشہ منم با شهدا دوست بشم...؟! منم این رفاقتـو میخوام... حالا باید چیکار کنم مثہ #شهدا بشم اخرهم شهید شم...؟! گفتم یہ شرط داره ، گفت چہ شرطۍ؟ گفتم: #شهادت بہ‌شرط رعایت... گفت باشہ هرچند سختہ‌ولے میخوام #شهیدانه زندگے کنم تا مثہ شهدا بمیرم...🌙 #شهید_مدافع_حرم حمیدسیاهکالی مرادی 🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#نشر_بمناسبت_روز_خبرنگار #شهید_محسن_خزایی 🍃🌹🍃🌹🍃🌹✨ او نه تنها خبرنگار🎤 که یک رزمنده واقعی🇮🇷 بود صحنه جنگ 9⃣ساله سوریه شاهد حضور رزمنده‌هایی بود که با خبردار شدن از حمله تکفیری‌ها به خط اول جبهه مقاومت و تهدید❣ حرم مطهر حضرت زینب (س) ❣از خارج مرزهای سوریه خود را به این کشور رساندند. در این میان نیز حضور چند خبرنگار به چشم می‌خورد که «محسن خزایی🕊» خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما📹 در حین تهیه گزارش از منطقه عملیاتی حلب در 2⃣2⃣ آبان ماه سال5⃣9⃣ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به #شهادت رسید. 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#شهدای_خاص🕊 : 🕊ماهی به رنگ #شهدا.... عجب ماهیست #اسفند... آغازش با #حمید، اواسطش با #حسین و پایانش با #مهدی... اسفند ماه بوی #شهادت می دهد...🕊 #هدیه‌_به‌_روح_‌شهدا‌_صلوات 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#خاطرات_شهدا 🕊 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ❇مرتضی می گفت: «من باید به جایی برسم که #خدا من رو با انگشت نشان بده☝️ و بگه این #مرتضی رو که میبینین؛ من عاشقش💞 شدم و خون بهاش رو با #شهادت دادم. من از مرتضی #دعای شهادت ندیدم. می گفتم: «تو خودت را برای خدا می گیری!» می گفت: «آره. این #قشنگه که خدا خودش بگه از تو خوشم اومده،😍 بیا پیش #خودم » ✍ به روایت همسربزرگوارشهید #شهید_مدافع_حرم مرتضی حسین پور 🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#دلتنگی_شهدایی 🕊 پایان ماموریت بسیجی #شهادت است ❤️ حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند...💔👌🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari