eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
3.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
519 ویدیو
20 فایل
📌 آخرین ماموریت بسیجی شهادت است |🗓|تاسیس کانال↵ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ { یک‌هفتہ‌بعدازانتشارکلیپ‌شهادت‌} |💛|خادم‌↵ @Seyed_fz |📖|محفل‌قرآنی↵ https://eitaa.com/joinchat/2943090802C8e98ae06c6 |📚|محفل‌چلہ‌ها↵ https://eitaa.com/joinchat/843055297C91379d9a73
مشاهده در ایتا
دانلود
18.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔😢 منم باید برم ... اگر شهید شدم به منتهی الیه آرزوم رسیدم 💔(((((: جمعی از شهدا 💔 ╭ঊঈ🌺♡🌸♡🌼♡🌸♡🌺ঊঈ╮ @ShahidMostafaSadrzadeh ╰ঊঈ🌺♡🌸♡🌼♡🌸♡🌺ঊঈ╯
😔💔 يـادتـان خـاطره اے💭 نيست ڪہ از دل ♥️ بـرود ... نـقش شـن نيست ڪہ از بـاور ساحـل برود .. ♥️ ┄┅═══✼❤️❤️❤️❤️💛💛💛 @ShahidMostafaSadrzadeh 💛💛💛💛❤️❤️❤️✼═══┅┄
38.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 خود گفته های شهید ((((: +حاجی خعلی حساسی ! ❤️ ┄┅═══✼❤️❤️❤️❤️💛💛💛 @ShahidMostafaSadrzadeh 💛💛💛💛❤️❤️❤️✼═══┅┄
😔💔 اے صبا🕊، صبح دمے 🌥بر سر ڪویش بگذر تا معطر 🌫شود آفاق ز تو هر سحرے🌈 ♥️ 💚 ┄┅═══✼❤️❤️❤️❤️💛💛💛 @ShahidMostafaSadrzadeh 💛💛💛💛❤️❤️❤️✼═══┅┄
🎧 دی ماه 93 بود حدود ساعت 10 صبح، با تماس گرفتم. هنگامی که گوشی را برداشت بعد از احوالپرسی احساس کردم سرحال نیست؛ گفتم: خوبی؟ گفت: الحمدلله. بعداز اصرار من گفت: کمی کمرم درد میکنه. سریع رفتم منزلشان. سمیه جان فاطمه را کلاس قرآن برده بود. دیدم در رختخواب دراز کشیده. گفتم: باید خیلی اذیت شده باشد که خوابیده است. کمی نشستم ولی نگرانش بودم؛ به گفتم: چرا مواظب خودت نیستی؟ دیدم سریع نشست. گفت: مامان خوبم. گفتم: استراحت نکنی میرم خونه؛ معذب بود جلوی من دراز بکشد گرم صحبت شدیم و گذر زمان را حس نکردیم. اذان ظهر را که گفتند از اینکه نمی توانست به مسجد برود و نماز ظهر را جماعت بخواند ناراحت بود؛ وضو گرفت و عبایش را پوشید. من از فرصت استفاده کردم و کردم و نماز جماعت خواندیم بعد از نماز، من خداحافظی کردم که به خانه برگردم دیدم برای همراهی من از جایش بلند و پایین آمد. این کاررهمیشگیش بود. از او خواهش کردم به خاطر کمرت این بار همراهیم نکن. گفت: خوب شدم مامان و تا منزلمان مرا بدرقه کرد. خیلی زود متوجه شدم که رفت سوریه و هیچ چیزی نمی توانست مانع شود. با تمام وجود به کارش ایمان ویقین داشت😔 راوی ✍ مادر شهید ❤️ ┄┅═══✼❤️❤️❤️❤️💛💛💛 @ShahidMostafaSadrzadeh 💛💛💛💛❤️❤️❤️✼═══┅┄
امروز روز شهادت شهید صابری بود 💔
رفیق مشتیِ داداش مصطفی
یادتونه تو مهر یه نمایشگاه فاطمیون تو قم راه افتاد ؟ اون جا یه برادری بود خیییییلی عجیب صداش شبیه شهید صابری بود . به بچه ها روحیه می داد ولی تن صداش دقیقا شده بود عین شهید صابری ... از این همه شباهت داشتم دیونه می شدم فیلم رو پیدا کردم و به دوستمم نشون دادم اونم با مقایسه صدا مثل من داشت دیونه می شد . در آخر ...! روز اختتامیه یعنی دقیقا همون روز که این شباهت صدا ما رو یاد شهید صابری انداخت پدر شهید صابری اومدن برا اختتامیه 💔 یه جور عجیبی بود ... مستیش هنوز تو وجودمه 🚶‍♂💔
12.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔😢 اینم فیلم شوخی شهید صابری و سیدابراهیم + تو یه قسمتی از فیلم شهید صابری میگه ماشاالله دقیقا همون جا ... ❤️ 💔 ┄┅═══✼❤️❤️❤️❤️💛💛💛 @ShahidMostafaSadrzadeh 💛💛💛💛❤️❤️❤️✼═══┅┄
صبح جمعہ 💔(:
به یادتون بودم 🚶‍♂