❣ #سلام_امام_زمانم❣
کـاش روزی بـرسـد، که به هم مژده دهیم...
🌸یوسـف فـاطـمـه #آمـد
دیـدیـــ....؟!😍
مـن سـلامـش کـردم...
پاسـخـم داد #امـام،
پاسـخـش طـوری بـود!!
با خودم زمزمه کردم که امام...
#میشناسد مگر این بی سر و بی سامان را⁉️
و شـنـیـدم فـرمـود:
تو همانی که « #فـــرج» میخواندی😍
🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5866478168700880229.mp3
1.61M
🎵 #صوت_مهدوی
قرار گروهی هممون به امام زمان(عج)
❣هممون میتونیم انجامش بدیم✌️
#بشنوید👆👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_6012483382905144233.mp3
5.27M
🔊 #صوت_مهدوی
❤️ #دلنوشته_صوتی_مهدوی
📝 رویای صادقه
📣 ماجرای بسیار زیبا، جذاب و شنیدنی ✅ #پیشنهاد_دانلود
لطفا در آرامش گوش کنید و انتشار حداکثری نمایید...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بـه چـه سـرگرم ڪــنم دیده و دل را دل تو را میطلبد دیده تو را میجوید #شهید_نظر_میکند_به_وجهالله...
🌷ان شاالله در خط #ولایت بمانید
و راه ناتمام من را ادامه دهید.
🌷ان شاالله شما هم زندگی دنیوی و اخروی #باسعادت داشته باشید.
#فرازی_از_وصیتنامه📜
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نهال! #آقا رو دیدی چےگفتی بهشون؟ گفتم کلاهتُ مامانت برات درست کرده؟ گفت آره گفتم میدی بہ من؟ گفت این
همیشه موقع #نماز هر کجا بود🍃
خودش را به خانه می رساند🏡
تا بچه ها ببینند پدرشان مقید به نماز #اول_وقت است و یاد بگیرند...👌
#نمازجمعه ها محمد متین را با خودش به مسجد می برد...
خب محمد متین اینقدر شیطان بود که سر نماز همه مهر ها را جمع میکرد😁
مسجدی ها می دانستند
وقتی او می آید باید یک مهر دیگر در جیبشان داشته باشند.😄🍃
#شهید_مهدی_قاضیخانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آیت الله احدی: شهید بزرگوار #محسن_حججی ذکری از علامه #حسن_زاده آملی حفظ الله گرفته بودند که مرتب آن
✍گذاشتمش مسئول #فرهنگی اردو جهادی. آنجا دبه کرد که می خواهم بروم روستای وزوه.
💢وزوه چه خبر بود؟ #خانم ها آنجا کار میکردند، گفتم: محسن #زشته جلوی بچه ها. پشت سرت حرف درمیارن.
گفت:
نه میرم و زود برمیگردم.
💢تا دو روز فکر میکردم میرود به #هوای_خانمش. رفتم سروگوشی آب دادم. دیدم نه بچهها را جمع کرده و #اذان میگوید و نمازجماعت راه میاندازد.
💢پیش من دستش رو شده بود. میدانستم همیشه لایی میکشد. بی سروصدا دنبال جایی میگشت که کار روی زمین مانده باشد.
💢میآمد #شلوغ میکرد کار که روتین میشد همهرا قال میگذاشت و میرفت سراغ کار بعدی.
💢فتنه هم بهپا میکرد. میدیدی آببازی را شروع کرده و در اوج شوخی #غیبش زده است.
#شهید_محسن_حججی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️ #یاصاحب_الزمان_ادرکنی 🔹شبی🌙 با تعدادی از بچهها برای شناسایی رفته بودیم. درست در کنار مواضع دشمن
💢 هر #جمعه در یکی از کوچههای محله بازی #والیبال برگزار میکرد
💢 و در کنار ورزش درسهای معنوی و #اعتقادی را به بچهها آموزش میداد،
💢 طوری که آنها با شنیدن #اذان دست از بازی میکشیدند و برای #نماز آماده میشدند و همانجا نماز جماعت به جا میآوردند.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#درس_اخلاق
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 هر #جمعه در یکی از کوچههای محله بازی #والیبال برگزار میکرد 💢 و در کنار ورزش درسهای معنوی و #اع
0⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💢مسلمان شدن دختر مسیحی به سبب آشنایی با شهید ابراهیم هادی.
✍ راوی: خواهر شهید
💠مهمان برادر💠
✨خانم جوانی با من ارتباط گرفت و گفت: باید ماجرایی برای شما نقل کنم. #ابراهیم نگاه من را به دنیا و آخرت تغییر دادو...
تغییری در روند زندگیش ایجاد شده و... اما تغییرات این خانم #شگفت_آور بود.
✨این خانم جوان گفت: من دینم #مسیحی است از اقلیت های مذهبی ساکن تهران و وضعیت مالی ام خیلی خوب بود. به هیج #اصول_اخلاقی و حتی اصول دین خودم پایبند نبودم. هر کار زشتی نبود که در آن وارد نشده باشم! هرروز بیشتر از قبل در #منجلاب فرو می رفتم.
✨دو سه سال قبل؛ در ایام عید نوروز با چند نفر از دوستان، تصمیم گرفتیم که برای #تفریح به یک قسمت از کشور برویم. نمی دانستیم کجا برویم شمال. جنوب. شرق. غرب و...
✨دوستانم گفتند بریم خوزستان هم ساحل دریا دارد و هم هوا مناسب است. از تهران با ماشین شخصی خودمون راهی خوزستان شدیم بعد از یکی دو روزی به مقصد رسیدیم. شب که وارد شهر شدیم؛#هیچ هتلی و یا مکانی را برای اقامت پیدا نکردیم. یکی از همراهان ما گفت: فقط یه راه داریم بریم محل #اسکان_راهیان_نور.
✨همگی خندیدم. تیپ و قیافه ما فقط همان جا رو میخواست! کمی طول کشید تا مسئول ستاد راهیان نور ما رو #پذیرفت.
✨یک اتاق به ما دادند وارد شدیم؛ دور تا دور آن پر از #تصویر_شهدا بود. هریک از دوستان ما به شوخی یکی از تصاویر شهدا را #مسخره میکرد و حرف های زشتی میزد و...
✨تصویر پسر جوانی بر روی دیوار نظر من را جلب کرد من هم به شوخی به دوستانم گفتم: این هم #برای_من!
صبح که خواستیم بار دیگه به چهره این جوان شهید نگاه کردم. برخلاف بقیه نام اون شهید نوشته نشده بود. فقط زیر عکس این جمله بود: [ دوست دارم گمنام بمانم]
✨سفر خوبی بود. روز بعد در هتل و... چند روز بعد به تهران برگشتیم. مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم دنبال کتاب مورد نظر میگشتم؛ یکباره بین کلی کتاب یکیشون نظرم جلب کرد. چقدر #چهره این جوان روی جلد برای من آشناست!؟
خودش بود. همان جوانی که در سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم.
✨یاد شوخی های آن شب افتادم ؛ این همان جوانی بود که میخواست #گمنام بماند. این کتاب از مسئول کتابخانه گرفتم. نامش #سلام_بر_ابراهیم بود. و نام او ابراهیم هادی بود.
✨همینطوری شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب رسیدم ؛ دیگر با #عشق میخواندم. اواخر کتاب که رسیدم. انگار راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود.
✨من آن شب به شوخی میخواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم؛ اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقمند شدم و شخصیت او بر من تاثیر گذاشت ومن #مسلمان شدم.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای مواجهه رهبر انقلاب با دختری که حاضر نبود حجاب سر کند!
🔸خاطره سردار نجات از حاشیه یکی از دیدارهای رهبر انقلاب از خانواده شهدای مسیحی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh