clip-amuzande (31).mp3
5.53M
⭕️ #داستان_زیبا_و_تاثیر_گذار
💠 داستان حاج اصغر، روشن دل!
💠نقل داستان بدون واسطه از حجت الاسلام دارستانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📩 #کلام_شهید 💠 #تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه #مبلـغ ناچیزے میشد، #نپذیرفت گفت: مـن چگونه #نخسـت
💖 #اخلاق_شهدایی 💖
🌸 روش آقای #رجایی برای بیدار ڪردن بچهها برای #نماز_صبح با توجہ بہ اینڪه در سن نوجوانی معمولاً خواب بچهها قدری #سنگین است و بہ خصوص خواب صبح ڪه شیرین هم هست،😍 این بود ڪه بالای سر بچهها میایستاد و با شوخی و با صدای بلند میگفت: #بلند صحبت نڪنید ڪه بچہ از خواب بیدار میشود! »😉
🌸 بچههای ما بین 6 تا 10 سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و #ذوق داشتند، لذا بلند میشدند.😌 تأڪید آقای رجایی این بود ڪه قبل از اینڪه آفتاب بزند، آنها #بیدار شوند.
🌸 اگر میدید آنها بیدار نمیشوند، بالای سر آنها مینشست و با #محبت و شوخی شانههای آنها را مالش میداد و با آنها حرف میزد☺️ ڪه با لطافت و #ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد ڪه بلند میشدند شانہ آنها را میگرفت و آنها را تا نزدیڪ دستشویی همراهی میڪرد و قبل از رسیدن بہ دستشویی با شوخی یك ضربہ ملایم با ڪف دست بہ پشت آنها میزد! 😇
🌸👈 با این روشهای بسیار #عاطفی و توأم با مهر و محبت میخواست فرزندانش بہ #نماز عادت ڪنند و از این امر هم خاطره #تلخی نداشتہ باشند ... 💖
( ناگفتہ های همسر شهید رجایی )
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
narimani yade shohada_2.mp3
2.95M
🎵 #مداحی_شهدایی
💔هرچی می گیره دلم روزو شبا
💫آرومم میکنه باز یاد شما
💖 می بوسم قبرتونو آی شهدا
🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مادر #شهید_پلارک: #پسرم در عمرش چهار چیز را ترک نکرد: 🔸نمازشب 🔹هر روز زیارت عاشورا 🔸غسل جمعه 🔹هر ر
💢سیداحمد همیشه در همه عملیات ها، یک #شال_مشکی به سر و گردنش می بست.
💢هیأت گردان عمار لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله، هیأت متوسلین به حضرت زهرا علیه السلام نام داشت. هر روز بعد از نماز جماعت صبح، #زیارت_عاشورا خوانده می شد.
💢پلارک یکی از مشتریان پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت. هیچ وقت یادم نمی رود، به محض این که نام خانم فاطمه زهرا علیه السلام می آمد، خیلی شدید #گریه می کرد و حال عجیبی می گرفت. ارادت خاصی به #حضرت_زهرا سلام الله علیها داشت.
+ شهید هادی ذوالفقاری در کنار مزار شهید احمد پلارک
#شهید_سید_احمد_پلارک🌷
شهیدی که از مزارش بوی عطر و گلاب به مشام میرسد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مشکلات دیگران خیلی برای #روحالله مهم بود. اگر کسی از مشکلاتش به او میگفت، کلی #تلاش میکرد تا مشک
﷽
از این #اخلاق روحالله خیلی خوشم میومد. هیچ وقت #قسم نمیخورد.
برای تاکید روی حرفش، فقط میگفت:
« راست میگم »
به نقل از: یکی از دوستان
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهادت_خوب_است_ولی_تقوا_بهتر
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
﷽ از این #اخلاق روحالله خیلی خوشم میومد. هیچ وقت #قسم نمیخورد. برای تاکید روی حرفش، فقط میگفت:
9⃣4⃣9⃣ #خاطرات_شهدا
💠شروع زندگی مشترک
🍃🌹سال ۱۳۹۱ با روحالله پاي سفره #عقد نشستم. زندگيام با او كوتاه بود ولي طعم #خوشبختي را با او چشيدم. آنقدر كه خودم را خوشبختترين دختر دنيا ميدانم.
🍃🌹دوران عقدمان که دوسال طول کشید، اکثر اوقات روحالله در #مأموریتهای کاری به سر میبرد و ما به دور از هم بودیم. در این دوران که همسران دوست دارند در کنار هم باشند، اما من از این دوریها و ندیدنها اصلاً ناراضی نبودم، چون میدانستم روحالله #عاشق_کارش است و هیچوقت گلایه نمیکردم تا با خیال آسوده انجام وظیفهاش را بکند و حتی ذرهای فکرش مشغول نباشد.
🍃🌹شهریور سال 92 من و روحالله در خانهی کوچک 45 متری در مرکز تهران زندگی مشترک خود را شروع کردیم و شروع زندگیمان ساده، زیبا و راههای ورود #تجملات را بستیم که وارد مراسم عروسی و بعداً زندگیمان نشود و دو سال هم با هم زیر یک سقف مشترک زندگی کردیم.
🍃🌹تداركات ازدواج را در حد و اندازه آبروي خانواده برگزار كرديم. همه چيز خيلي زود سر و سامان گرفت. البته ميدانستم قرار نيست به خانه مردي بروم كه همه امكانات زندگيام از همان اول تأمين باشد. اما معتقد بودم كه #باهم كار ميكنيم و زندگيمان را ميسازيم.
🍃🌹رفتيم حوالي ميدان امام حسين(ع) خانهاي 45 مترمربعي اجاره كرديم و زندگيمان شروع شد. با اينكه خانهام كوچك بود ولي براي من حكم #كاخ داشت كه من #ملكهاش بودم. از همان ابتدا ميدانستم با چه كسي ازدواج كردهام. يعني ميدانستم #شهادت و دفاع از كشور حرف اول روحالله است. حرف شهادت در خانهمان بود ولي فكرش را نميكردم روحالله شهيد شود.»
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh