4_199560102015927186.mp3
7.46M
🎵 آهنگ
همه سهمیهها مال شما...
بابای قشنگمو بهم بدین...😭😭
تا منم سر روی شونش بزارم
دیگه چیزی نمیخوام فقط همین...😭😭
👈تقدیم به فرزندان شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پیکر پسرم⚰ هنوز برنگشته اما نگران نیستم، همین که پیش #حضرت_زینب(س) است خیالم راحت است. دوست دارم که
همیشه سخـت هارا می خواهیم
پر رنگهـا رامی بینیم...
وصـداهای بلند را می شنویم...
#غـافـل از اینڪه خوبهـا
آســان می آیند
بی رنگــــ می مانند...
وبی صـــدا می روند...
بلباسی، آسـان آمد، بی رنـگ ماند و بی صـدا رفـت...
#شهید_محمد_بلباسی🌷
#شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
5⃣8⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠غبطه شهید آیت الله دستغیب به نماز یک نوجوان رزمنده و معامله با او
♦️بچه ها باحال خراب شش روز در حال #دفاع بودند. نوجوانی که ترکشی💥 به سینه اش اصابت کرده بود جای زخم💔 را با دست #فشار می داد را باید میبردم عقب، سوار شد🚘 تا حرکت کردم صدای #اذان از رادیو ماشین بلند شد.
♦️ تصمیم گرفتم کمی با این #نوجوان حرف بزنم گفتم: برادر اسمت چیه❓ جواب نداد نگاهش کردم دیدم رنگ به رو نداشت زیر لب #چیزهای می گوید فکر کردم💭 لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده.
♦️کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم🚫 مدتی بعد #مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد. گفتم: چرا دفعه اول چیزی نگفتی⁉️ گفت #نماز می خواندم نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون…
♦️گفتم ما که رو به #قبله نیستیم❌ تازه پسرجون بدنت #پاک_نیست لباست هم که نجسه. گفت: حالا همین نماز📿 را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد.
♦️گفتم: نمازعصر را هم خوندی گفت: #بله گفتم: خب صبر می کردی زخمت را ببندند🤕 بعد لباست را عوض می کردی ان وقت نماز می خوندی گفت: #معلوم_نیست چقدر دیگه تو این دنیـ🌍ـا باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش #باخدا.
♦️گفتم: بابا جون تو چیزیت نیست⭕️ یک جراحت مختصره زود #برمیگردی پیش دوستات. با خودم فکر کردم💬 یک الف بچه #احکام_نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با بدن خونی و #نجس تو ماشین🚘 که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه🚫
♦️دراورژانس🚑 پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل! گفت: تا #خدا چی بخواد. با برانکارد🛌 آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش #جدی_نیست فقط سریع بهش برسید…
♦️بیست دقیقه ای⏰ آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست #اورژانس پرسیدم حال مجروح #نوجوان چطوره⁉️ گفتند: #شهیدشد🌷 با #آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و رفت🕊….. تمام وجودم لرزید💓
♦️بعدها نواری📼 از شهید آیت الله #دستغیب شنیدم که 🍂پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: آهای #بسیجی خوب گوش کن🎧 چه می گویم من می خواهم به تو پیشنهاد یک معامله ای بدهم که در این #معامله سرت کلاه برود !
🔊من دستغیب حاضرم یک جا #ثواب ✓هفتاد سال نمازهای واجب و ✓نوافل و روزه ها و ✓تهجدها و ✓شب زنده داری هایم را بدهم به #تو
♨️و در عوض #ثواب آن دو رکعت نمازی
را که تو در میدان جنگ #بدون_وضو؛ پشت به قبله با #لباس_خونی و بدن نجس🚫 خوانده ای از تو بگیرم آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی⁉️
📚خاطرات سردار شهید حسین همدانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹 عصر پنج شنبه با زیارت قبور مطهر شهدا
🔹همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍همسر شهید : 🌷| یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان🏡 گفت
✍ #خاطرات
در دوران #تحصیل برای #كمك به بابای پیر مدرسه كه كمر و پاهایش درد می كند
نیمه های شب #قبل از اذان صبح به مدرسه می رود...
و كلاس ها و حیاط را #تمیز می كند...
و به خانه برمی گردد.
مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش
در #تردید می مانند كه جن ها به كمك آنها می آیند...
و در نیمه شبی « عباس»
را می بینند كه #جارو در دست مشغول تمیز كردن حیاط است...
#شهید_عباس_بابایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh