🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣2⃣به یاد #شهید_امیر_حاج_امینی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
شهید امینی در سال ۱۳۶۵در کربلای شلمچه به شهادت رسیدعکس لحظه شهادت این شهید حس معنوی خاصی را به بیننده القاء می کند، عکسی که بسیاری از مردم آن را دیده اند اما کمتر او را به نام می شناسند
🌷🌼💠🌼🌷
شهید امینی بی سیم چی اراکی گردان حضرت رسول اکرم (ص)بود که باانتشار عکس لحظه شهادتش آشنای غریب شهدای کشور است
#قسمتی_از_وصیت_نامه
خدایا عاشقم کن اگر چنین کنی
دیگر هیچ نخواهم؛چون همه چیز دارم میدانم اگر چنین کنی دیگر از بت رهایی خواهم یافته و به سویت پرخواهم کشید
🌹🌹▫️✨▫️🌹🌹
✍ ای شهید
درمسلخ عشق چہ #معاملہ پرسودے ڪردے..
راستے دوست تر از جان شیرین
هم داشتے؟؟
ڪہ بهاے لبخند رضایت حق تعالے گردانے؟؟
#شهید_امیر_حاج_امینی
#آشنای_غریب
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4⃣7⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
یه روز کہ اومدم خونه
چشماش سرخ شده بود.😔
نگاه ڪردم دیدم ڪتاب گناهان کبیره📚 شهید دستغیب تو دستاش گرفته ...
بهش گفتم : گریه ڪردے؟
یه نگاهے به من ڪرد و گفت :
راستے اگه #خدا اینطوری کہ توی این ڪتاب نوشته با ما #معامله کنہ عاقبت ما چے میشه⁉️
مدتے بعد برای #گروه خودشـون یه صنـدوق🗳 درست ڪرده بود و به دوستاش گفتہ بود:
هر ڪس #غیبت بڪنہ 50 تومان💰 بندازه توے صندوق، " باید جریمــــه بدید تا گنــــــاه تڪـــرار نشـــــه📛 "
#شهید_محمدحسن_فایده🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون عزیزانی که در راه #امام_حسین (ع) #خرج میدن و زحمت میکشن ببینن👆 امام حسین اینطوری با "بامعرفتها" حساب میکنه👆
قشنگه.. این راه.. چقدر قشنگه #معامله با اباعبدالله الحسین(ع)💚
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
محمدم شش روز در #سوریه بود و در نهایت 21 دی ماه 1394 در #خانطومان سوریه به شهادت رسید🕊 و هنوز هم پیک
4⃣9⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰روزی که حرف از #رفتن و راهی شدنش پیش آمد، من مخالفتی نکردم🚫. چون نمیخواستم که شرمنده #اهل_بیت شوم.من همیشه با خود میگفتم که اگر #روزعاشورا و زمان امام حسین (ع) بودم ایشان را یاری میکردم✊.
🔰روزی که #آقامحمد از رفتن صحبت کرد، روز امتحان من بود ، باید ثابت میکردم♨️ که چقدر به #اعتقاداتم پایبندم. من همسرم را با جان و دل و با دستهای خودم برای دفاع از اسلام و دفاع از عقیله بنیهاشم راهی #سوریه کردم.
🔰محمد خیلی به #ائمه ارادت داشت ، ⚡️ولی چهارتن از این بزرگواران همه زندگی محمد بودند ؛
✓حضرت زهرا (س) ،✓امام حسین (ع ) ، ✓امام رضا (ع) و✓حضرت علی اکبر (ع).
🔰امروز که به #شهادت محمدم نگاه میکنم ، میبینم ارادت او کار خودش را کرد👌 و آنها با محمد #معامله کردند ... محمد در رکاب #امام_حسین (ع) در صحرای کرب و بلای سوریه شهید شد🕊
🔰چون حضرت زهرا (س) #بینام و نشان ؛و مانند امام رضا (ع) در کشوری #غریب ؛ و چون #علیاکبر (ع) در سن 27 سالگی آسمانی شد😭 .
🔰او به هر آنچه دوست داشت رسید . روزهای #بیمحمد بر من سخت میگذرد ، همه دلتنگیهای همسرانهام💔 را گذاشتهام پیش #مادرمان حضرت زهرا (س) و زینب (س) تا در قیامت سرمان را بالا بگیریم😊 و بگوییم : « اللهم تقبل منا هذا القلیل»
راوی:همسر بزرگوار شهید محمد اینانلو
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
🔰شب عملیات به محمد گفتم برو به خانوم و دخترت زنگ بزن☎️. مدام بهانه میآورد و زنگ نمیزد❌. گفتم یعنی تو از #حلما دل کندی؟ گفت آره دل کندم💕.
🔰هر کاری کردم تماس نگرفت. آخر گفت تو را به خدا اذیت نکن. من #احساس دارم؛ زنگ بزنم حسابی به هم میریزم. دلم گیر میکند💞. به خدا #شهدا احساس داشتند. زن و بچههایشان را خیلی دوست داشتند👌....
روایت: همرزم شهید جانباز مدافع حرم حبیب عبداللهی
#شهید_محمد_اینانلو
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5⃣8⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠غبطه شهید آیت الله دستغیب به نماز یک نوجوان رزمنده و معامله با او
♦️بچه ها باحال خراب شش روز در حال #دفاع بودند. نوجوانی که ترکشی💥 به سینه اش اصابت کرده بود جای زخم💔 را با دست #فشار می داد را باید میبردم عقب، سوار شد🚘 تا حرکت کردم صدای #اذان از رادیو ماشین بلند شد.
♦️ تصمیم گرفتم کمی با این #نوجوان حرف بزنم گفتم: برادر اسمت چیه❓ جواب نداد نگاهش کردم دیدم رنگ به رو نداشت زیر لب #چیزهای می گوید فکر کردم💭 لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده.
♦️کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم🚫 مدتی بعد #مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد. گفتم: چرا دفعه اول چیزی نگفتی⁉️ گفت #نماز می خواندم نگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون…
♦️گفتم ما که رو به #قبله نیستیم❌ تازه پسرجون بدنت #پاک_نیست لباست هم که نجسه. گفت: حالا همین نماز📿 را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد.
♦️گفتم: نمازعصر را هم خوندی گفت: #بله گفتم: خب صبر می کردی زخمت را ببندند🤕 بعد لباست را عوض می کردی ان وقت نماز می خوندی گفت: #معلوم_نیست چقدر دیگه تو این دنیـ🌍ـا باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش #باخدا.
♦️گفتم: بابا جون تو چیزیت نیست⭕️ یک جراحت مختصره زود #برمیگردی پیش دوستات. با خودم فکر کردم💬 یک الف بچه #احکام_نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با بدن خونی و #نجس تو ماشین🚘 که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه🚫
♦️دراورژانس🚑 پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل! گفت: تا #خدا چی بخواد. با برانکارد🛌 آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش #جدی_نیست فقط سریع بهش برسید…
♦️بیست دقیقه ای⏰ آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست #اورژانس پرسیدم حال مجروح #نوجوان چطوره⁉️ گفتند: #شهیدشد🌷 با #آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و رفت🕊….. تمام وجودم لرزید💓
♦️بعدها نواری📼 از شهید آیت الله #دستغیب شنیدم که 🍂پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: آهای #بسیجی خوب گوش کن🎧 چه می گویم من می خواهم به تو پیشنهاد یک معامله ای بدهم که در این #معامله سرت کلاه برود !
🔊من دستغیب حاضرم یک جا #ثواب ✓هفتاد سال نمازهای واجب و ✓نوافل و روزه ها و ✓تهجدها و ✓شب زنده داری هایم را بدهم به #تو
♨️و در عوض #ثواب آن دو رکعت نمازی
را که تو در میدان جنگ #بدون_وضو؛ پشت به قبله با #لباس_خونی و بدن نجس🚫 خوانده ای از تو بگیرم آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی⁉️
📚خاطرات سردار شهید حسین همدانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦️🌷♦️🌷♦️ ͜🌸عاشقان 💖رابا#تعلق هاچکار⁉️ 🌿سربه تن اینجا نمی آیدبه کار.... 🌸آن گروهی #کزتعلق رسته اند‼
6⃣2⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
📝وصیتنامه #شهیدی که پایش به خرمشهر نرسید😥
♥️وی در سمت #قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات #فتحالمبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات #بیتالمقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به #شهادت رسید.🥀🕊
♥️در سال 🗓۱۳۳۷ در اصفهان به دنیا آمد👼🏻 و 24 سال بعد در سال ۱۳۶۱ و در جاده اهواز به #خرمشهر در حالی که جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود، به #شهادت رسید.
آنچه در ادامه می آید متن وصیت نامه📜 این شهید عزیز است:
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️انَّ الله اشتَری مِنَ الْمؤمِنینَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون . . . فَاستَبشِروا بِبَیعِکُم الّذی بایَعتُم به وَ ذلک هُوَ الفَوزُ العظیم.🍂
♥️همانا خداوند از #مومنان جانشان و مالشان را خرید و در مقابل سرای بهشت💐 را قرار داد و مومنان #میجنگند.☄ در راه خدا میکشند و کشته میشوند. پس شاد باشید به معاملهای که سودا نمودید و اینست آن #رستگاری بزرگ.
♥️خداوندا توفیق #عطا فرما که از جمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها دادهای که در این #معامله شرکت جویند. وای که جز تو کس دیگر ندارم. «الهی و ربی من لی غیرک»🤲🏻😔
از تو #خواهانم که زندگیم را زندگی محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهی✔️
✒«الّهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمد و آل محمّد و مماتی مماتَ محمّد و آل محمّد»
وقتی که در #زیارت عاشورا میخوانیم که :
💮«یا اباعبدا… إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم و حَربٌ لِمن حارَبکُم إلی یومَ القیامه»💮
♥️ای حسین(ع) 🖤من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند🤝 و در جنگ و #ستیزم با کسانی که با شما در جنگند⚔. (زیارت عاشورا)
چگونه میتوان در هر #زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان #حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید بسر میبردند، فرو بست، مگر میشود #مسلمان بود و از رسول اکرم(ص) تبعیت نمود و دوستدار حسین(ع)😔 نبوده باشیم.
♥️تشیّع علوی را #برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. بگذریم، ابداً روحانیت با آن #مشخصههای بارزی که در هر زمان داشته از کلینیها گرفته تا خمینی(ره). هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدی(عج) خواهند بود.💥
#شهیدمحمودشهبازی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠عشق به فرزند یا شهادت؟ 🔹خیلی #مشتاق بود بچه به دنیا بیاید و او را ببیند و همیشه میگفت: «پس این بچه
💠 میثم خادم واقعے #شهـدا بود
و با شهـدا #معاملہ ڪردہ بود و
جوابش رو هـم گرفت ...☝️
♻️میثم از اواخر #اسفند ماه
در پادگان دو ڪوهـہ براے خادمی
#شهـدا مستقر بود تا اواسط
فروردین ماہ ، یعنے تعطیلات
نوروزش را ڪنار #شهـدا بود ...
💠اما انصافا #شهـدا هـم خوب
جوابشو دادن و دستشو گرفتن ،
انشااللہ ڪہ #میثم هـم دست مارو بگیره.💔
#روایت_هـمرزم_شهـید
#شهـید_میثم_نجفے🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍁 🗯اگر #غم هست صبر كن خدا هم هست..🌿 إن كان هناك حزنٌ فاصبراللهُ موجودٌ أيضًا..🌱 #شـهیــــد_مهدی_
#خاطــــرات_شــــهدا🌷
🌸به یاد #یک مرد بی ادعا
9⃣5⃣3⃣1⃣💠راز یک #معامله ی شیرین بدون منت :"لباس👕 شستن عوض تعمیر ماشین"🚗تو جبهه قسمت #تعمیرگاه کار میکردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود صبح زود تاظهر کار میکردیم ظهر هم میرفتیم استراحت.
یه روز ظهر تو هوای گرم یه بسیجی جوانی اومد گفت:اخوی خداخیرت بده ماعملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.
💠گفتم #مردحسابی الان ظهره خسته م برو فردا صبح🌤 بیاباارامش گفت:اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم منم صدامو تند کردم گفتم برادر من از #صبح دارم کار میکنم خسته یم نمیتونم خودم یه ماهه لباس دارم هنوز وقت نکرده م بشورم گفت:بیا یه کاری کنیم من #لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن
💠منم برا رو کم کنی #رفتم هر چی لباس بود مال بچه هارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر گفتم بیابشور ایشون هم ارام بادقت #لباسارو میشست منم برا اینکه لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اومد گفت:اخوی #ماشین مادرست شد⁉️
ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج میشد که با #مسؤولمون برخورد کرد
💠بعد پیاده شد وروبوسی کردن وهم دیگه رو بغل کردن اومدم داخل سنگر به بچه ها گفتم:این اقا از فامیلای حاجی هست حاجی بفهمه پوستمونو میکنه
حاجی اومد داخل #سفره رو انداختیم داشتیم غذا میخوردیم حاجی فهمید که داریم یه چیزی رو پنهان میکنیم پرسید:چی شده؟گفتم:حاجی اونی که الان اومده #فامیلتون بودن؟حاجی گفت:چطور نشناختین؟ایشون مهدی باکری فرمانده لشکر بودن
راوی:اقای رضا رمضانی
📚کتاب خداحافظ سردار
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh