eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 🌸یک شب با #روح‌الله قرار گذاشتیم خانوادگی بریم بیرون. من و خانومم به همراه روح‌الله و خانومش
شهید روح‌الله قربانی: 🌷حاج آقا مجتبی به نقل از #حضرت_علی(ع) می گفتند: «که منتهی رضای الهی #تقوی ست. 🌷شهادت خوب است و #تقوا بهتر؛ تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز می کند.» مرد تویی که چون عشق #علی را در دلت داشتی علی‌وار زندگی کردی و بنای زندگی ات را گذاشتی بر #تقوایی که امام علی(ع) فرموده بود... روزت مبارک مردِ با تقوا... #شهید_مدافع_حرم #شهید_روح_الله_قربانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید روح‌الله قربانی: 🌷حاج آقا مجتبی به نقل از #حضرت_علی(ع) می گفتند: «که منتهی رضای الهی #تقوی ست.
5⃣2⃣0⃣1⃣ 🌷 برشی از کتاب : ❣با هم رفتند رو‌به‌روی گنبد (ع) و روی فرش‌هایی که پهن بود، نشستند. روح‌الله کتاب دعا را دست زینب داد: «چرا انقدر کردی؟» ❣زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: « یاد اون سالی افتادم که اومدم مشهد. از امام رضا خواستم یه سر راهم بذاره... ❣روح‌الله سرش را تکان داد «اتفاقا منم دوماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی کردم. عنایت امام رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد... قلبشان مملو از بود. عشق به امام رئوفی که حاجتش را داده بود. ❣روح‌الله روی دو زانو نشسته بود و قرآن می‌خواند. قرآن خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته می‌کرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آنها فقط یکی را شنید: « اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#حتما_بخوانید👇👇 🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا
💐ياعلی! خيلِ عشق‌ بازانيم 🌷هــرڪہ باتوست، مااز آنانيم 💐ما نظرڪردگانِ ايرانيم 🌷پای عشقِ تومثل سلمانيم #شهـید_حسین_معز‌غلامی 🕊 ✨ #ایوان_نجف‌اشرف✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5902105450702177293.mp3
12.1M
🔶 #ابوتراب 🔶اثری از گروه تواشیح #نورالثقلین_قم 🌷تقدیم به ساحت حضرت #ابوتراب(ع) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مدتی پیش به بهانه ی زیارت شهیدی و گرفتن برات #کربلا جمعه صبحی راهی #بهشت_زهرا شدم. مثل همیشه هوای به
💐 پدرم 🌼از تو آموختم چگونه سبکبال زندگی کنم تا هجرتم نیز سبکبال باشد 🌺این بالهای پرواز قناعت و امید و عشق را تو به من بخشیدی 💫روز پدر مبارک🍃 #شهید_رسول_خلیلی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌸 سلام علی آل یاسین 🌸 💢 پویش #ختم_هزاران_سوره_یس هدیه به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) 👈 در لحظات ناب تحویل سال نو 🕰 بامداد روز پنج شنبه یکم فروردین ماه ۱۳۹۸ #مرکز_قرآنی_آستان_قدس_رضوی 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸 سلام علی آل یاسین 🌸 💢 پویش #ختم_هزاران_سوره_یس هدیه به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) 👈 در لحظ
تــقویـم را نگاه کردم آخـریـن روز ۹۷ هنوز خبری از یــوســف زهـرا نشده مشکل از مـاسـت کاش بهار ظهور هم برسد... 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
4_5872961314460009406.mp3
2.08M
🎶 🔸 من بهار همیشگی میخواهم. 🔹 لحظه تحویل سال قرائتِ و 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#شهدا مرا میهمان سفره ی مهربانی خود کنید ! دلم گرفته از آشوب شهر .... #هفت_سین_جبهه 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍بار آخری که می خواست برای مبارزه با #داعش اعزام شود، #وصیتنامه اش را تکمیل کرد و از وسایل شخصی خود
🔰هادی ماجرای اقامتش در را اینگونه تعریف کرد:↯↯ وقتی رفتم نجف ✘نه پولی داشتم ✘نه کسی رو میشناختم؛ چند روز کار من این بود که نون و بیسکویت🍪 میخوردم و در کلاسهای درس📚 حاضر میشدم. در محوطه حرم یا کوچه ها میخوابیدم؛ کم کم پولم برای خرید نون . 🔰سختی و مشقات خیلی بهم فشار می آورد😣 اما زندگی در برایم خیلی لذت بخش بود. آخر از خود خواستم که مشکلم را برطرف کند👌 یکی از متولیان یک موسسه اسلامی، مسکونی قدیمی🏚 و بزرگی به من داد. و به عنوان در حوزه نجف پذیرفته شدم✅ 🔴شهید ذوالفقاری عاشق و دلداده ی علیه السلام بود و به عشق مولا و در مولا در وادی السلام پیکر مطهرش مدفون گشت. | 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم 😔هیچ کس به من نگفت: که باید منتظر شما بود و انتظار ش
❣﷽❣ ⚠️ 😔 4⃣1⃣ 😢 هیچ کس به من نگفت: که شناخت شما، 💞عشق راستین ایجاد می‌کند و عشق، اطاعت می‌آورد و اطاعت، همان صراط مستقیمی است که دست مرا در دست انبیاء ، شهدا و صالحین و صدیقین می‌گذارد و اینان همان اهل بیتی هستند که به من بال پریدن می‌دهند 😍تا کرانه بی نهایت پرواز کنم. 🤔اما کدام شناخت شناخت شما، غیر از دانستن اسم پدر و مادر و سال تولد است که آنها را در نوجوانی آموختیم، اما راه به جایی نبردیم. در مدرسه هم امتحانش را بیست گرفتیم، ولی اثری در زندگیمان نداشت.😔 ✅شناخت شما، شناخت علم و ولایت و احاطه شما بر جهان هستی است، که به وسیله شما بلا از ما دفع می‌شود و برکت و نزولش، به خاطر شماست که ادامه دارد، که ☀️خورشید با اینکه ⛅️پشت ابر است گرما می‌بخشد و نورش همه جا را روشن کرده و باید می‌دانستم که شناخت امام غایب به این است که بدانی امان اهل زمین است و زمینیان همه وامدار او هستند و اهل آسمان صدقه ی سر او به حیات ادامه می‌دهند و زمین🌏 را مشاهده می‌کنند. ⁉️چرا کسی مرا در نوجوانی به کلاس آمادگی شناخت تو رهنمون نکرد😔 همه چیز را به ما یاد دادند جز این نکته که همه چیز به خاطر توست و تو، امام همه چیزی. 📘کتاب "هیچکس به من نگفت" ✍نویسنده: حسن محمودی ================== 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_310226054725763601.mp3
1.98M
7 🎧آنچه می شنوید؛👆 ✍ همش می گن؛ شما تشنه نيستين! شما طلب ندارين! شما نمی خواينش! که امام تون،هزار ساله در غیبته! اصلا این طلب وتشنگی چيه؟ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 💢همیشه توی ماشین و سجاده اش یه #زیارت_عاشورا داشت. دوران مجردی هر هفته در کنار #قبور_شهدا زیا
💗 به پدرانتان #افتخار کنید . ♨️ #رهبر_انقلاب: فرزندان شهدا به نام #پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانی بودند که در راه حفظ میهن🇮🇷، استقلال و شرف ملی #ایستادگی کردند.✌️🍃🌺🍃 #شهید_علیرضا_نوری #سالروز_شهادت🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💗 به پدرانتان #افتخار کنید . ♨️ #رهبر_انقلاب: فرزندان شهدا به نام #پدرانشان افتخار کنند. آنها کسان
6⃣2⃣0⃣1⃣ 🌷 💠خاطراتی از همسر شهید 🔰من همیشه می‌گویم ازدواجمان💍 از دو شروع شد. ماجرای این توسل کردن برای خودمان خیلی جالب بود. همیشه می‌گفت: من، شما را از حضرت زهرا(س)🌸 گرفتم. 🔰تعریف می‌کرد یک روز که به رفته بود در حرم امام رضا(ع)🕌 نذر می‌کند ۴۰ به حضرت زهرا(س) هدیه🎁 بدهد تا خدا یک خوب نصیبش بکند. ایشان ۴۰ شب پشت سر هم این زیارت عاشورا📖 را می‌خواند و دقیقاً در شبی که زیارت عاشورا را می‌خواند فردایش شوهر خاله‌اش مرا به ایشان معرفی می‌کند☺️ 🔰آن زمان خودم در کنگره کار می‌کردم و یک هفته‌ای می‌شد که به شهدا متوسل💞 شده بودم و می‌‌خواستم یکی مثل خودشان👥 نصیبم کنند. نتیجه این شد که در اسفند سال ۱۳۸۸🗓 شهید نوری به من آمد و با هم آشنا شدیم و بعد از آشنایی‌های اولیه کاملاً سنتی مراسم خواستگاری برگزار شد. ۱۱خرداد سال ۱۳۸۹ عقد و مهر همان سال عروسی💍 کردیم. 🔰از همان روزی که به خواستگاری‌ام آمد، مطمئن بودم با شهادت🌷 از پیش من می‌رود. حتی زمانی که داشت وسایلش را جمع می‌کرد و گفت: می‌خواهم به بروم، من گریه می‌کردم😭 و می‌گفتم تو اگر بروی می‌شوی. ۲۰ روز سوریه بود و ۲۹ اسفند ۹۳ ⏰ساعت ۸:۴۵ شهید می‌شود🕊 🔰زمان دقیقش را هم به خاطر این می‌دانم که ساعتش روی مچ دستش⌚️ بوده و موج انفجار باعث می‌شود باتری🔋 ساعت بخوابد. حلقه ازدواج💍 و ساعتش را بعد از در روز برایم آوردند. 🔰یک بار سر مزار خواستم هدیه تولد🎁 برایم بفرستد که روز تولدم یکی از این وسایل را برایم آورد. کتاب ارتباط با خدا با دفترچه‌ای📚 که عربی جملاتی رویش نوشته بود و عکس داخلش بود هم جزو وسایل بود. 🔰وضو گرفتم و با کتاب ارتباط با خدا خواندم و به ایشان هدیه کردم و جالب است که فردایش دیدم ساعتش⌚️ کار می‌کند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به مناسبت روز پدر، اینستاگرام سردار سلیمانی کلیپی منتشر کرد که در آن حاج قاسم در هنگام نماز، شاخه گلی را از دستان فرزند شهید مدافع حرم می‌گیرد. 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🌸| سال تحويلِ من🎉 آن بانگِ : انَا المهدے توسٺ😍 چہ بـهارے شود👌 آن روز ڪـه تـو مے آيے... #حول‌حالنا_الےحال_مهدے_عج💜 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_723784306720409073.mp3
2.41M
📖دعای ظهور اقا #امام_زمان ♦️لحظه سال تحویل همگی قرائت کنیم #نشر_حداکثری👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 4⃣3⃣ #قسمت_سی_وچهارم **"خب اگه از دستم ناراحتینو جواب نمیدین، اشکالی ندا
📚 ❣🌸 🌸❣ 5⃣3⃣ تا آخر کلاس سمیرا، عروس خانم صدام می کرد، کم کم همه ی بچه ها داشتن می فهمیدن، امان از دست سمیرا!☺️🙈 از دانشگاه میومدیم بیرون رو به سمیرا گفتم: _یعنی تو آدم نمیشی نه؟😄 در حالی که آبمیوه شو می خورد گفت: _مگه چیکار کردم، فقط عروس خانم رو به همه معرفی کردم😝 چشم غره ای بهش رفتم و گفتم: _باشه عزیزم به زودی تلافی می کنم .. بالاخره نوبت تو ام که میرسه😌 +خب چیه مگه؟؟ دوست دارم عروس خانم صدات کنم .. مگه عیبی داره😁 چپ چپ نگاش کردم، درحالی که به سمتی اشاره می کرد گفت: _نگاه کن اونجا رو👀 متعجب 😟نگاهمو چرخوندم به سمتی که اشاره می کرد، با دیدنش تعجبم چندین برابر شد😳 _میگما آشنا نیس به نظرت انگار جایی دیدمش؟؟! 😟 لبخندی رو لبم نشست: _خانم انیشتین آقای یاس هستن ایشون☺️🙈 لبخند عمیقی رو صورتش نشست گفت: _جون من، وای، من تا حالا از نزدیک ندیدمش بیا بریم سلام کنیم بهش😉 با چشمای گرد😳 به سمیرا نگاه کردم که گفت: _اه بیا دیگه بی ذوق، می خوام دومادی شو تبریک بگم😎 یعنی انگار نه انگار که من وجود دارم، دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشوند، وایی از دست رفتارای سمیرا .. داشتیم میرفتیم سمت عباس که تکیه داده بود به ماشینشو منتظر بود انگار! یعنی واقعا منتظر من بود!!!😟 ... 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣🌸 🌸❣ 6⃣3⃣ یعنی روزی رسید که عباس منتظر من باشه؟!☺️ وای چی داشتم میگفتم ... فکر کنم کم کم دارم بقول سمیرا خل میشم...😅🙈 از فکر و خیالاتم دست برداشتم، در حالی که داشتیم به عباس نزدیک میشدیم گفتم: _سمیرا! جونِ هر کی دوست داری سنگین رفتار کن آبروم میره ها.. جون معصومه اون موهاتم بکن تو😅 خندید و گفت: _باشه بابا بیا اصلا رومو هم میگیرم😄 +کوفت، جدی گفتم😁 _ عه خب بیا حالا ببین من چه خانم متشخصی میشم😌 نفسمو آروم دادم بیرون ..خدا به خیر کنه.. عباس تا متوجهمون شد سلام کرد سمیرا زودتر از من گفت: _سلام علیکم، خوب هستین شما، معصومه جون همیشه خیلی تعریفتونو میکنه، ماشاالله خیلی از تعریفاش بهترین دست سمیرا رو محکم فشار دادم، 😬 این دختره امروز آبرومو نبره دست بردار نیست ... عباس در حالی که سرش پایین بود ابروهاش کمی از تعجب رفت بالا.. ای خدا بگم چیکارت کنه سمیرا... خواستم چیزی بگم که باز زودتر از من گفت: _ای وای راستی خودمو معرفی نکردم، من سمیرا دوست معصومه هستم، واقعا تبریک میگم این پیوند رو به هردوتون، بخصوص به شما ..😊 باز دستشو فشار دادم😬🙈 که دو دقیقه ساکت شه که بلند گفت: _عه چی گفتم مگه دارم تبریک میگم عباس با لبخند سرشو آورد بالا نگاهش بهم افتاد 👀که سرخ شده بودم 🙈از خجالت و استرسِ حرفای سمیرا، خنده اش گرفته بود این آقای یاس!!😊 بزور لبخندی زدم و قبل اینکه سمیرا بیشتر از این بخواد ضایعم کنه رو به سمیرا گفتم: _عزیزم فردا میبینمت، خداحافظ نگاهی بهم انداخت و آروم جوری که من بشنوم کنار گوشم گفت: _ای شووَر ندیده بدبخت!!😄 ... 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh