🌷شهید نظرزاده 🌷
شب وفات #حضرت_زینب(س) بود، ساعت دوازده شب بلند شد روی یک پارچه نوشت "یا زینب کبری" و بعد زد سر در مق
#در_پی_شهدا
#خواب دیده بود، شب وفات #حضرت_ام_البنین(س) ، دست راستش را توی دست حضرت ابالفضل گذاشته اند.
توی میدان مین، رسیدم بالای سرش. #همان_دست از مچ قطع شده بود.
✨قبلا گفته بود به آقای باقرزاده بگویید یک نفر پیدا کند بگذارد جای من ۱۰ الی ۱۵ روز دیگر می روم
آمد نشست روی صندلی کمیته مفقودین بی مقدمه، صاف و صریح گفت و رفت.
✨دو هفته بعد، توی خاک عراق، توی #تفحص برون مرزی، توی یک میدان مین فوق العاده شلوغ و خطرناک، تک و تنها رفت #پی_شهدا🌹🕊
#شهید_مجید_پازوکی🌷
#تفحص_کننده_شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا روز عقــد... زنهای فامیل... منتظر #رؤيت روی ماه آقا دوماد بودن... وقتی اومد... گفتم:
💢وقتی #شهید_مهدی_باکری
#شهردار_ارومیه بود، یک شب باران🌧 شدیدی بارید.
به طوری که #سیل جاری شد.
ایشان همان شب ترتیب اعزام گروههای امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد.
💢پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید، به کمک #مردم سیل زده شتافت.
در این بین #آقا_مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد، از #مردم #کمک میخواست...
💢تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود
#آقا_مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول #کمک به او شد.
کم کم کارها روبه راه شد.پیرزن به #مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: #خدا عوضت بده #مادر، خیر ببینی.
💢نمیدانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یک کم از #غیرت و #شرف شما یادبگیره.
#آقا_مهدی خنده ای کرد و گفت
راست میگی #مادر، کاش یاد میگرفت....
#شهید_مهدی_باکری 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 6⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_ششم 😢هیچ کس به من نگفت: که در دوران غیبت کبری، باید
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
7⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_هفتم
😔هیچ کس به من نگفت: که چرا ساعت ها وقت برای فیلم و فوتبال می گذاری، اما روزی 5 دقیقه برای شناخت امام بهتر از جانت نمی گذاری. اگر زودتر می فهمیدم که با روزی 5 دقیقه🕔 مطالعه پیرامون امام زمانم، هفته ای 35 دقیقه و ماهی 150 و سالی 1825 دقیقه می توانم درباره وجود نازنیت مطالعه کنم 📚و مطلب یاد بگیرم حتماً این کار را می کردم.
👌از این پس به یاری شما این مطالعه را شروع خواهم کرد تا سال دیگر همین حسرت را نخورم و شما را بیشتر بشناسم که شنیده ام نشناختن شما، بدترین مرگ را به دنبال دارد🍁 و مرگ جاهلیت، همان وقت نگذاشتن برای شماست که عمرت صرف شود به غیر از راه امام، در هر راهی به غیر از امام زمانت، و این همان چیزی است که دشمن می خواهد.😔
🚫به خاطر همین، دائماً دنبال سرگرم کردن ما است تا آنقدر سرگرم شویم که متوجه غفلتمان از ولی خدا نشویم. اطرافمان پر از سرگرمی شده است، در تلویزیون، موبایل📱و همه جا بازی و ارزان ترین چیز سی دی بازی که مبادا از بازی دوری کنیم و در خلوت که دیگر فکرمان مشغول بازی نیست لحظه ای به یاد شما ☀️بیفتم.
🔹کاش توفیق رفیق من تنها می شد
🔸عمر من صرف عبودیت و تقوا می شد
🔸کاش از ذائقه ام لذت عصیان می رفت
🔹در همه زندگی ام یار هویدا می شد
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
🌷 #پـایـان🌷
==================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5771508852579106910.mp3
1.76M
#فایل_صوتي_امام_زمان 20
🎧آنچه خواهید شنید؛👆
❣چقدربه فکر حجت زنده خدا درزمین ،هستی؟
❣چقدر برای امام زمانت،دغدغه و دلهره داری؟
همون قدر هم؛
امام زمان به يادته!
باامام زمانت رفیق شو👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
📕برشی از ڪتاب سربلند
🔹زغال ها گل انداختہ بود؛
جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود.😊
🔸تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل، سروڪله اش پیدا شد؛
من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم.
پرسید: داری چیڪار میڪنی ؟
گفتم: میبینی ڪه می خواهم برای #نهار جوجہ بزنیم! 😀
🔹گفت: با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ #بچہ دلش خواست چی؟
اگه یہ زن حاملہ #هوس ڪرد چی ؟!😒
🔸مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای #خلوط تر .😌
یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت.
🔹ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟) 😉
با اجازه اش همان جا اتراق ڪردیم دور از چشم بقیہ☺️
راوی: رفیق_شهید
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5942580522420011762.mp3
1.71M
📣 مولودی
🌸یا رسول الله مولا مولا 🌸
🎊 #عید_مبعث مبارک باد🎊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5947093566680465937.mp3
3.76M
#سرود | با نوای: حاج میثم مطیعی
🌸تاج نبوته که رو سر پیغمبره...🌸
#مبعث_مبارک💐💐
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣5⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷 ✍ به نقل از همسر شهید صحرایی 🔰من از دوران راهنمایی، بعد از نمازهایم که #دعا م
به دلیل ارادت زیادی که به حضرت #رسول_الله(ص)
داشتند اسم پسرمان را #محمدرسول انتخاب کردند
و به نقل از همرزمانش در لحظه جان دادن،
با ذکر #یارسول_الله دعوت حق را لبیک گفتند...
✍راوی همسر شهید
#شهید_روح_الله_صحرایی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهید💟 همسر شهید سیدرضاطاهر با اشاره به ویژگیهای بارز سید در #بردباری و #حلمی که داشت🍃🌺 ❗️تا
#کمک_به_نیازمندان
❣آقارضا خیلی مهربون و دلسوز بود.🍃
همیشه به فکر #نیازمندان بود و دوست داشت به طرق مختلف کمک کنه.👌
❣بعد مأموریت اولش که از سوریه برگشته بود، به من گفت:
خانم، دوست دارم هفته ای یه بار، یه غذای درست و حسابی بگیریم و بریم #خونه_نیازمندی.
❣باهم سر یه سفره بشینیم و غذا بخوریم.🌺
براشون یه مقدار پول هم بذاریم.
«چه خوب میشه که شهدا رو الگوی خودمون قرار بدیم.»
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 0⃣6⃣ #قسمت_شصتم نگاهی به محمد که جلومون راه میرفت انداخت و گفت:😔 _اون دو
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
1⃣6⃣ #قسمت_شصت_ویکم
لبخند محوی زد🙂
وبی توجه به من مشغول تکوندن لباساش شد
یه کم نزدیک تر رفتم و با خنده گفتم:
_حالا من چند شب پیش یه چیزی گفتم بهت، دیگه توقع نداشتم بری تو کار خیر و رحمت های آسمونی رو از دست شیاطین جامعه نجات
بدی😁😜
دستشو تو آب حوض برد تا روم آب بپاشه
که سریع دویم سمت پله ها 😂🏃♀
گفتم:
_چیه خب، بده بهت میگم خَیّر
خندید 😃و درحالی که مشت پر آبش رو به سمتم مینداخت💦💦 گفت:
_بذار دستم بهت برسه
با خنده وارد اتاقم شدم،😁مهسا با تعجب نگاهم میکرد😳
- چیشده؟!!!
فقط میخندیدم،
راستش خودمم از خودم تعجب میکردم که بعد این مدت بازم میتونستم از ته دل بخندم..😊
کیک رو که تو فر گذاشتیم
منو عاطفه رفتیم تو اتاق، امروز پنج نفره تصمیم گرفته بودیم کیک درست کنیم،😍😋
مهسا و فاطمه و سمیرا هنوز تو آشپزخونه بودن و بلند بلند حرف میزدن و میخندیدن،
😀😁😄
برام خیلی جالب بود
که هر سه شون با عقاید و علایق مختلف چه زود باهم جور شده بودن😟
نرگس👶 رو بغل کردم و لپشو محکم بوسیدم
رو به عاطفه که رو تخت نشسته بود و مشغول تا کردن لباسای نرگس بود... گفتم:
_حالا بابای نرگس جون کی میاد؟!😉
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
2⃣6⃣ #قسمت_شصت_ودوم
لبخند عمیقی رو لبای عاطفه نشست☺️ وگفت:
_دیگه چیزی نمونده، هفته ی دیگه میاد
بعدم نگاهش به یه گوشه ی اتاق که گهواره ی نرگس رو اونجا گذاشته بود و قشنگ تزیینش کرده بود کشیده شد وگفت:
_به نظرت هادی خوشش میاد از تزیین گهواره نرگس
لبخندی زدم😊
درحالی که نرگسی که چشماش به خواب رفته بود و تو گهواره اش میذاشتم گفتم:
_خوشش بیاد؟؟ من که میگم عاشقش میشه، انقدر که با ذوق تزیین کردی😍
- وای نمیدونی چقدر خوشحالم، معصومه باور کن یکی از بزرگترین آرزوهام این شده که ببینم هادی نرگس رو بغل کرده و رو سینش گذاشته و داره نازش میکنه☺️😍
کنارش نشستم وگفتم:
_آرزوت براورده میشه حتما آبجی جون!!
عاطفه این روزها خیلی خوشحال بود،
روزهایی که دلتنگیاش داشت به پایان میرسید، براش خیلی خوشحال بودم،😊
یه کم نگاهم کرد و گفت:
_من آخرش نفهمیدم، این آقا عباس تون چیشد که خارج و ول کرد اومد اینجا تا بره جنگ، عجیب نیست؟!!😅☺️
نگاهم رو به گهواره ی هدیه ی خدا دوختم و
گفتم:
_اونقدر ها هم عجیب نیست، آدم که عاشق باشه هر کاری میکنه برای رسیدن به معشوقش، از همه چی حاضره بگذره😊😇
خندید و گفت:
_پس قضیه عشق و عاشقی بوده ما خبر نداشتیم😉
سریع گفتم:
_نه نه، منظورم این نبود، یعنی، یعنی عباس به عشق خدا و حضرت زینب “سلام الله علیها “اومده☺️🙈
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_351748093441474685.mp3
13.52M
🎧 #صوت_شهدایی
🔹هوای سنگر
👈به یاد #شهدای_مدافع_حرم
🎤🎤 #علی #نظری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
وقت #رفتنت
باران گرفت🌧
تكه اي ابر از #آسمان كنده شد
و تكه اي از #دل_من💔
ابـ☁️ـر را من برداشتم
دل را #تو
و از آن پس
آسمان زندگي ام
هميشه #بارانيست😔
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰قبل از #انقلاب با ابراهیم به جایی میرفتیم حوالی میدان خراسان، از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت
🍃🌸🍃🌸
ابراهیم به تنها چیزی که فکر نمی کرد #مادیات بود.
می گفت روزی را خدا می رساند.
#برکت پول مهم است.
کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸 ابراهیم به تنها چیزی که فکر نمی کرد #مادیات بود. می گفت روزی را خدا می رساند. #برکت پول مهم اس
1⃣4⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷با #عصای زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو و سلام کردم. گفتم: آقا ابرام چی شده؟ اگه کاری داری بگو من انجام میدم.
🌷گفت: نه، کار خودمه.
بعد به چند اتاق رفت و امضاء گرفت. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود؛ پرسیدم: این برگه چی بود. چرا اینقد خودت رو #اذیت کردی؟!
🌷گفت ی بنده خدا دوسال معلم بوده اما هنوز مشکل #استخدام داره کار او را انجام دادم. پرسیدم از بچه های جبهه است؟ گفت فکر نمی کنم اما از من خواست براش این کارو انجام بدم.من هم دیدم این کار از من ساخته است برای همین امدم.
🌷بعد ادامه داد آدم #هرکاری که می تواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. مخصوصا این مردم خوبی که داریم. هرکاری که از ما ساخته است باید برایشان انجام دهیم. نشنیدی که حضرت امام فرمودند مردم #ولی_نعمت ما هستند....
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
• #شهید_ابراهیم_هادی 2 • #تم_رفیق_شهید 📲 • #تم #تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ✓ #مذهبی ✓ #شهدایی #عاااالی ت
@shahed_sticker(11).attheme
246.4K
• #شهید_ابراهیم_هادی 3
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
#تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
✓ #مذهبی
✓ #شهدایی
#عاااالی تر👌 از تلگرام
همش اینجاس👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25